داستان غدير

جمعى از دبيران

- پى‏نوشت‏ها -


1-سوره مائده (5)، آيه 67.
2-اين جمله را نبى اكرم - صلى الله عليه و آله - سه مرتبه بازگفتند. و به روايت احمد حنبل شيبانى پيشواى مذهب حنبلى در كتاب (مسند)، چهار بار تكرار كردند. (الغدير) ج 1، ص ‍ 11.
3-گويا كلمه (معشر) با قوم و طايفه و امثال آن ، با در نظر گرفتن ساير مشتقات اين ماده ، اين فرق را دارد كه به مردمى كه اهل معاشرتند، (معشر) گفته مى شود؛ در برابر آنها كه از هم مى رمند (متوحش ). بنابراين مى شود گفت : (معشر) يعنى : مردم تربيت يافته و متمدن . و (معاشر الناس ) يعنى : اى متمدنان ، اى تربيت يافتگان .
4-(الغدير)، ج 2، ص 39، چاپ دوم .
5-در اصطلاح علم حديث و رجال ، (حافظ) به دانشمندى گويند كه صد هزار حديث ، با سند، از حفظ بداند.
6-تاريخها همه هجرى قمرى است .
7-اين عدد، در اضافات و مستدركات (الغدير)، كه در يادداشتهاى مؤ لف بزرگوار موجود است و در چاپ نهايى (الغدير) به سراسر كتاب افزوده مى شود، به حدود 700 نفر رسيده است . و اين شماره براى راويان غدير - تنها در ميان عالمان اهل تسنن - الحق عظيم است و خود حاكى از عظمت بيكران حق است ، و امتداد شعله هدايت و دريافت انسان ، و عينيت بقاى مشعل جاويد...
8-سوره مائده (5)، آيه 55.
9-(الغدير)، ج 3، ص 156-167.
10-(الغدير)، ج 3،ص 107-111.
11-(الغدير)، ج 2،ص 57-58.
12-(الغدير)، ج 2،ص 57-58.
13-45 ص 19 از چاپ صيدا، و از ترجمه فارسى آن با نام (ريشه شيعه و پايه هاى آن ) ص 25 به بعد؛ و هم رجوع شود به كتاب (فايده و لزوم دين )ص 137-153.
14-جلد دوم .
15-ص 43، چاپ سوم ؛ و از ترجمه فارس آن (مناظرات ) ص 62؛ و نيز رجوع شود به كتاب (الفصول المهمة فى تاليف الامة ) ص 38-44، چاپ دوم .
16-دليل آوردن ، چيزى را حجت و دليل قرار دادن . در موارد حساسى در تاريخ اسلام به حديث غدير احتجاج شده ، كه در صفحات آينده بدان اشاره اى مى كنيم .
17-(الغدير)، ج 1، ص 12-14.
18-(الغدير)، ج 1، ص 214.
19-سوره مائده (5): آيه 67.
20-(الغدير)، ج 1، ص 214-229.
21-مقصود قرآن كريم است و درباره (قرآن ) تعبيرات ديگرى مانند: هدايت ، علم ، برهان ، بصائر، شفاء، روح ، بينات ، در خود آن كتاب مجيد آمده است . (بيان الفرقان - بخش نبوت ، ص ‍ 194-195).
22-(الغدير) ج 1، ص 516.
23-سوره مائده (5)، آيه 3.
24-(سوره معارج ) (70)، آيه 1-3.
25-(الغدير)، ج 1، ص 239-246.
26-ص 334، ترجمه (الاثار الباقية ) ص 95، (الغدير)، ج 1، ص 267.
27-(الغدير)، ج 1، ص 267.
28-(الغدير)، ج 1، ص 270 به بعد.
29-(الغدير)، ج 1، ص 269، كتاب (عيدالغدير فى عهد الفاطمين ) اثرى از دكتر محمد هادى امينى كه توسط نشر آفاق به چاپ رسيده مستقلا پيرامون همين مبحث به رشته تحرير درآمده است .
30-م : 429 ق ، نويسنده تذكره معروف (يتيمة الدهر) و كتاب (فقه اللغة ).
31-ص 511، به نقل از (الغدير)، ج 1، ص 268.
32-(الغدير)، ج 1، ص 283.
33-(الغدير)، ج 1، ص 271.
34-(الغدير)، ج 1، ص 270.
35-(الغدير)، ج 1، ص 283.
36-گسترش (امواج غدير) را در صفحات آينده مى نگريد.
37-تاريخها همه هجرى قمرى است مگر جايى كه با حرف (ش ) مشخص شود، كه مراد تاريخ هجرى شمسى است .
38-(الغدير)، ج 1، ص 152-153، (الطبقات الشافعيه ) ج 2 ص 254، (معجم الادباء)، ج 18، ص 80، (البداية و النهاية )، ج 11، ص 146.
39-وى نزديك به چهارصد شاگرد داشت كه از آن جمله اند: ابو حامد غزالى (م : 505 ق ) و ابوالحسن كياى هراسى فقيه شافعى و مدرس مدرسه نظاميه بغداد (م : 504 ق ).
40-(الغدير)، ج 1، ص 158.
41-جلد اول اين كتاب در دو بخش به فارسى ، به خامه حضرت آيت الله طالقانى ، ترجمه شده است .
42-به نام (پيشوايان شهيدان ) به فارسى ترجمه شده است .
43-به نام (همت بلند - پرتوى از زندگانى حسين بن على ) ترجمه گشته است .
44-به نام (زينب بانوى قهرمان كربلا) به فارسى برگردان شده است .
45-به نام (تاريخ زندگانى حسين بن على ) به فارسى ترجمه شده است . استناد علايلى بجز دو كتاب پر ارزش (سموالمعنى فى سمواللذات ) و (تاريخ الحسين ) كتاب ديگرى به نام (حياة الحسين ) نوشته ، كه به چاپ رسيده است .
46-علامه تهرانى در (الذريعه )، ج 2، ص 320، مى گويد: (امامت از مسائل اعتقادى است ، حكه در مولفان علماى ما كمتر كسى است كه در تاليفاتش از آن بحث نكرده باشد، يا مقاله اى جدا، يا رساله اى ، يا كتابى در يك يا چند جلد، تا ده جلد و بيشتر در آن باره ننگاشته باشد. ما كجا مى توانيم همه آنها بلكه بيشترش را ثبت كنيم . ولى چون بناى ما در اين تاليفات برگرد آوردن مقدارى است كه مقدور است ، كتابهايى كه در اين موضوع داراى نام خاصى است ، و بر آن اطلاع پيدا كرده ايم ، در جاى خودش (به ترتيب حروف ) مى آوريم و آن را كه اسم خاصى برايش نيافتيم ، با عنوانش كتاب (امامت 9 بود در اينجا درج مى كنيم ).
آنگاه در حدود صد كتاب به نام (الامامة ) از بزرگان و دانشوران چون شيخ صدوق ، و خواجه نصير طوسى ، و خليل بن احمد فراهيدى و صاحب بن عباد، و جلال الدين دوانى و ديگران از شماره 1261 تا 1363 ذكر مى كند.
47-به تعبير علامه محمد قزوينى : نقض الفضايح . اين كتاب از تصانيف فارسى حدود 560 هجرى است ، و بجز جنبه علمى و فنى از لحاظ نثر فارسى و سبك نگارش نيز حائز اهميت است . (مقدمه النقض ، تاريخ ادبيات دكتر ذبيح الله صفا، ج 2، ص 985-988).
48-ترجمه خلاصه اين كتاب به فارسى به نام (شيعه يا پديدآورندگان فنون اسلام ) منتشر شده است .
49-اين كتاب ، مجموعه 112 نامه اى است كه بين مرحوم شرف الدين و شيخ الاسلام سليم بشرى ، مفتى و رئيس اسبق جامع الازهر، رد و بدل شده و در آنها حقايقى بسيار با بيانى شيوا و ادله اى رسا مورد بحث قرار گرفته است . به گفته سليم بشرى ، شرف الدين در نامه هاى پر مغز و خوش سبك و محكمش به سان سيلى است كه از قله هاى كوه خيزد، يا ابرى كه از آن ژاله ريزد. از نامه هاى شيخ سليم بشرى نيز پيداست كه دانشمندى عميق و حق جو و منصف و پر اطلاع است . وى در نوشته هايش حقايق مهمى را، از مسائل اعتقادى شيعه و غير آن ، تصديق كرده كه از جمله اهميت اساسى فقه شيعه و صحت عمل به آن است .
(المراجعات ) از لحاظ علمى و كلامى ، ارزش بسزايى دارد و تاكنون بيش از بيست بار به عربى چاپ شده و چند مرتبه به فارسى برگردانده شده و به اردو و انگليسى نيز ترجمه گشته است . ترجمه مرحوم سردار كابلى به فارسى به نام (مناظرات ) در سال 1324 شمسى به چاپ رسيده است . نيز براى بار دوم به نام (دو رهبر مذهبى ) به فارسى ترجمه شده است .
50-اين كتاب با اختصارى كه دارد، مشتمل است بر مطالب مهم و اساسى مذهب شيعه ، كه مورد توجه بسيارى از دانشمندان اسلامى و شرق شناسان واقع گشته و تاكنون بيش از ده بار چاپ شده و به فارسى نيز به نام (ريشه شيعه و پايه هاى آن ) و دومين بار به نام (اين است آئين ما) ترجمه گشته است .
51-(الغدير)، ج 1، ص 156-157، ج 6، ص 77، (الذريعه )، ج 2، ص 31، لغت
52-(الغدير)، ج 3، ص 287، (الذريعه )، ج 2 ص 248، ج 3، ص 91 (ريحانة -الادب )، ج 1 ص ‍ 113- 114، (المنجد فى الادب العلوم فى الادب و العلوم ) ص 37، (اعيان الشيعه ) ج 40.
53-(ريحانة الادب )، ج 1، ص 22، مقدمه (الذريعه ).
54-استاد محمد تيسير مخزومى شامى ، (الغدير)، ج 11، صفحه ح - ط.
55-محمد عبدالغنى حسن مصرى ، استاد علوم اجتماعى ، شاعر كشور (اهرام ) و نويسنده كتاب (اعلام من الشرق ).
56-(الغدير)، ج 1، صفحه اء - و.
57-پس از گذشت سالها از درگذشت پيغمبر و دگرگون شدن موضوع خلافت ، برخى از اهل تسنن خواستند به وسيله اشكال تراشى در تفسير كلمه (مولى ) و برگرداندن آن به دوست و ياور و پسر عمو (با اينكه به اين معنى دروغ مى شود زيرا هركس پيغمبر پسر عموى اوست على پسرعموى او نيست چه ، پيغمبر پسر عموى جعفر و عقيل است و على برادر آنهاست ) كار پيشينيان خود را درست كنند؛ و براى آنان كه از تعيين غدير سر باز زدند، و آن همه تاءكيد پيغمبر را ناديده گرفتند عذرى بسازند.
اين اشكال از طرف چند نفر انگشت شمار است كه به جدل سرايى پرداخته اند و از توجه به اين موضوع خود را دور داشته اند كه پيغمبر در آن روز تنها كلمه (مولى ) را بر زبان نراند، بلكه خطابه اى مفصل خواند، و مكرر در اطراف تكليف اجتماعى مسلمانان سخن گفت : و موقعيت خويش را به آنان يادآور گشت و نزديك شدن رحلتش را گوشزد كرد و در آن دشت سوزان درنگ كرد و آنان را به بيعت با على (ع ) (كه در آن اوقات براى به رسميت شناختن امام و رهبر به كار رفته است ) فرمان داد.
بعلاوه اين سخنان را در شرايطى بسيار دقيق - كه مختصرى در اين رساله شرح داده شده است - گفت . خلاف اصول بلاغت و آئين سخنورى است كه مطلبى ساده و واضح را در وضعى چنان ، با آن همه مقدمات به فرياد به گوش مردم رسانند. چنانكه ماءمون عباسى ضمن مناظره اى كه با چهل تن از فقيهان كرده ، به اسحاق بن ابراهيم فقيه مى گويد: اگر پسر پانزده ساله تو چنين سخن ساده و معلومى را به مردم بگويد، بر او عيب مى گيرى و نهيش مى كنى ؛ پس چگونه كارى را كه از بچه اى روا نمى دانى ، به پيغمبر نسبت مى دهى ؟ به هر حال سخن اين چند تن در برابر درك عمومى فصحا و شعرا و طبيعت زبان و قرائن مقام و اعتراف و تصريح واژه شناسان اهل تسنن ، به چيزى گرفته نمى شود؛ و علامه امينى در جلد اول (الغدير) از صفحه 340 تا 400 اين بحث را پيش كشيده و داد تحقيق داده است ، حتى فصلى را به عنوان (الكلمات حول مفادالحديث ) اختصاص داده كه در آن گفتار دانشمندان اهل تسنن را درباره مفاد و معنى (مولى ) در حديث غدير، كه همان امام و سرپرست است ، نقل كرده است .
58-مرحوم آيت الله آقاى حاج ميرزا خليل كمره اى صاحب آثار فراوان از جمله : (نداى آسمان )، (قبله اسلام )، (ملكه اسلام )، (عنصر شجاعت )، (غروب آفتاب در اندلس ) و (شرح نهج البلاغة ) يا دايرة المعارف علوى در 24 جلد كه جلد اولش (نهج البلاغة و خلقت ) در 525 صفحه ، و جلد دومش (نهج البلاغة و جنگ ) در 578 صفحه به طبع رسيده است .
59-(احاديث و اخبار اسلام ) ص 41، چاپخانه دانشگاه تهران .
60-اين موضوع مربوط است به تاريخ تاءليف اين رساله 1338 - 1339 ش كه ده سال پيش از وفات علامه امينى است . زيرا علامه امينى در روز جمعه 12 تير ماه 1349 ش (1390 ق ) در تهران در سن 70 سالگى در گذشت ، و جنازه وى با تحليل و حضور جمعى از عالمان و استادان و مردم ديگر تشييع شد، و سپس به نجف حمل گرديد و در داخل كتابخانه اميرالمؤ منين (مكتبة الامام اميرالمؤ منين - ع - العامه ) كه خود تاءسيس كرده بود به خاك سپرده شد. رحمة الله عليه رحمة واسعة .
61-فيلسوف مشهور معاصر، مؤ لف (الفلسفة الاغريقيه ) و (الفلسفة الرواقيه ) و استاد كرسى فلسفه و عقايدشناسى در دانشگاه الازهر مصر.
62-در اينجاها غدير به معناى لغويش بركه و آبگير به كار رفته است .
63-در اينجاها غدير به معناى لغويش بركه و آبگير به كار رفته است .
64-(الغدير)، ج 4، صفحه اء - ب .
65-فارغ التحصيل و استاد دانشگاه لندن ، و مترجم جلد اول (الغدير) به زبان انگليسى .
66-و تاكنون (1348) چهل سال .
67-(الغدير)، ج 5، صفحه و.
68-دكتر حقوق و علوم اجتماعى ، وزير مشهور و شخصيت بارز كشورهاى عربى .
69-(الغدير)، ج 4، صفحه ج - و.
70-دانشمند متبحر، نويسنده توانا، امام جمعه و جماعت و پيشواى روحانى حلب . اين دانشمند پس ‍ از خواندن (الغدير)، با پدرش شيخ محمد بشير دحدوح و فرزندانشان و به گفته خودش فرزانگان اهل شهرشان (حلب ) علنا شيعه گشتند و اينك وى از مروجان مذهب شيعه در آن سامان است .
71-(الغدير)، ج 2، ص ج - د، ج 8، صحفه ى - ى د.
72-دانشمند محقق مسيحى ، مورخ پركار و صاحب تاءليفات فراوان از جمله (مصادر الدراسة الادبيه ).
73-(الغدير)، ج 11، صفحه ك .
74-فارغ التحصيل جامع الازهر مصر، و قاضى محاكم شرعى عراق .
75-كتابهايى از خاورشناسان و بعضى علماى اهل تسنن و نويسندگان معاصر مصرى و ديگران در (الغدير) مورد انتقاد قرار گرفته و درباره گفتار نادرست آنها بررسى و تحليلى دامنه دار شده است .
از جمله در جلد سوم تحت عنوان (نقد و اصلاح ) از صفحه 77 تا 338 پيرامون هفت كتاب (عقدالفريد - الانتصار - الفرق بين الفرق - الفصل فى الملل و النحل - ملل و نحل شهرستانى - منهاج السنه - البداية و النهايه ) كه از گذشتگان اهل تسنن است . و شش كتاب (محاضرات - السنة و الشيعه - الصراع - الجولة فى ربوع الشرق - عقيدة الشيعه - الوشيعه ) كه از معاصران است ، بحثهايى علمى و انتقاداتى بجا نگارش يافته است . نيز به گزافه گوييها و باطل سراييهاى احمد امين مصرى اشاره اى شده است .
76-(الغدير)، ج 11، صفحه و - ز.
77-دكتر حقوق و علوم اجتماعى ، نويسنده و شاعر معروف مسيحى ، و صاحب اثر بديع (عبدالغدير) - نخستين حماسه عربى - در بيش از 3500 بيت كه او پس از اشاره شرف الدين و خواندن (الغدير) آن را مى سرايد و تاريخ و عظمت خاندان پيامبر را، از دوران پيش از اسلام تا پايان واقعه غم انگيز كربلا شرح مى دهد و با حواشى و تعليقات در 317 صفحه به سال 1947 منتشر مى كند. (الغدير)، ج 6، صفحه ط - و ص 37 و 38 و ج 9، ص 32. (صورت العداية )، بخش چهارم ، (على و عصره )، ص 880. (امام على مجاهد بزرگ )، نشريه شيعيان اندونزى ، ص 55 - 63.
78-مقصود (نجف اشرف ) است .
79-منظور شهر (ناصره ) زادگاه و محل ظهور عيسى مسيح (ع ) است .
80-(الغدير)، ج 6، صفحه ط - ى ، ج 7، صفحه ح .
81-(آئين نگارش )، تاءليف اديب السلطنه سميعى ، ص 215.
82-سوره 2، آيه 127 و 136 و 140. س 3، آيه 33 - 34 و 84. آيه 54 ص 5، آيه 12 و 25. س 7، آيه 142 به بعد. س 10، آيه 87 - 89. س 20، آيه 25 به بعد. س 21، آيه 48 و 73 - 71 و 78 به بعد. س ‍ 23، آيه 44 - 50، س 26، آيه 13 به بعد. س 27، آيه 40. س 28، آيه 35، س 29، آيه 27. س 32، آيه 13 - 14. س 41، آيه 14 و...
83-در پاره اى از آياتى كه داستان پيامبران را ذكر مى كند، تصريح كرده است كه جانشينان از ذريه (خاندان ) و اسباط (فرزندزادگان ) آنان انتخاب مى شده اند كه از همان سرشت بوده اند، و آن روحيات و آثار تربيتى و نسبى را داشته اند. در رواياتى چند، امامان ما به (اسباط) و (نقباء سلف ) تشبيه شده اند.
84-(شفاء) - الاهيات ، فصل سوم ، از مقاله دهم .
85-مناقب (جمع منقبت ) يعنى شايستگيها. مقصود رواياتى است كه در آنها فضايل و صفات عاليه پيشوايان دينى ائمه طاهرين (ع) بازگو شده است .
86-(الغدير)، (فصول المهمه ) تاءليف ابن صباغ مالكى ، (ينابيع الموده ) تاءليف قندوزى حنفى ، (نظم دررالسمطين )، تاءليف زرندى حنفى و.... رجوع شود به كتاب (خصال ) شيخ صدوق ، (بحارالانوار) ج 9 چاپ قديم ، (مناقب آل ابيطالب )، (عبقات الانوار) (اعيان الشيعه ) ج 1 و 2، (كفاية الموحدين ) و (المراجعات )، (الحقايق )، رواياتى كه در اين كتب از پيغمبر اكرم درباره ائمه طاهرين نقل و در آن ها از ائمه نام برده شده بيشتر از مدارك اهل تسنن است ، و حتى آنان احاديث بسيارى به عنوان (اخبارالمهدى ) درباره حضرت (ولى عصر) ذكر كرده اند و درباره (مهدى ) - ع - كتابها نوشته اند.
87-آغاز (نهج البلاغة ).
88-(الغدير)، ج 3، ص 96.
89-(الغدير)، ج 1، ص ط، (تاريخ ) خطيب بغدادى ، ج 4، ص 410، (جلية الاولياء) حافظ ابونعيم اصفهانى ، ج 1، ص 86.
90-به شرط آنكه در اين بناها، چيزهايى آموخته شود؛ بيدارگر و موافق با تعاليم سازنده ائمه طاهرين (ع ) نه خواب آور و مبتذل و به سود استعمار؛ چنانكه در مواردى چنين است .
91-(Carlyle Thomas 1793-1881) (سير حركت در اروپا) ج 3، ص 138 - 139.
92-(الابطال )، (محمد رسول الهدى و الرحمة )، ص 28-29.
93-(الغدير)، ج 1، ص 270.
94-كتاب (الامام على بن ابيطالب ) ص 225، از چاپ اول و 212 از چاپ سوم . (الغدير)، ج 3، ص 103.
95-(الغدير)، ج 7، ص 191 - 192 و ج 9، ص 387. (النص و الاجتهاد)، ص 30 به بعد. (رياحين الشريعه )، ج 1، ص 311 - 343 و ج 2، ص 40 - 54. و در اين كتابها برخى از دانشمندان اهل تسنن كه خطبه مسجد مدينه را نقل كرده اند از قبيل عبدالعزيز جوهرى و حافظ مرزبانى و حافظ ابوموسى و مؤ لف (بلاغات النساء) و... ذكر شده اند.
96-(قرارداد اجتماعى )، (صوت العدالة ) و...
97-(فاطمة الزهراء و الفاطميون ) ص 61.
98-(الغدير)، ج 1، ص 159 - 196.
99-(الغدير)، ج 1، ص 185.
100-سوگند دادن .
101-(الغدير)، ج 1، ص 185-186.
102-(الغدير)، ج 2، ص 198.
103-عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب ، عبدالله بن جعفر بن ابيطالب ، هر دو از شخصيتهاى مشهور صدر اسلام ، و از بزرگان آل هاشم بودند.
104-تابعان كسانى هستند كه به حضور پيغمبر(ص ) نرسيده ولى اصحاب پيغمبر را ملاقات كرده اند.
105-(الغدير)، ج 1، ص 198-199.
106-به سندهاى معتبر اهل تسنن ، روايات زيادى از پيغمبر اكرم (ص ) رسيده است كه محبت على (ع ) علامت ايمان و پاكزادگى و دشمنى وى نشانه نفاق و خلل زاد و رود است . (الغدير)، ج 3، ص ‍ 25-26 و 182-188 و ج 4، ص 321-325.
107-زندگى (شرافتمندانه )، زير سايه شمشيرهاست . يا (الجنة تحتظلال السيوف ) بهشت زير سايه شمشيرهاست . در (نهج البلاغه ) فيض الاسلام ،خطبه 124) چنين آمده است : (الجنة تحت اطراف العوالى = بهشت در زير پوشش نيزه هاقرار دارد.) يعنى جهاد در راه خدا. و از پيامبر اكرم (ص )
108-به شرح (نهج البلاغه )، تاءليف ابن ابى الحديد رجوع شود.
109-جنگ احد، (اسدالغابة )، ج 4، ص 20، (الغدير)، ج 7، ص 204.
110-براى به دست آوردن حقايق تاريخ و اطلاع بر اصيلترين مطالب موجود در مورد ابوذر غفارى و مجاهدات وى ، به كتاب (الغدير)، ج 7، ص 292-386 رجوع كنيد.
111-(الغدير)، ج 9،ص 362-368.
112-(وسائل ) ج 2، (منتهى الآمال ) ج 1، كتاب (ميثم تمار).
113-از سبزه زارهاى اطراف دمشق (مراصدالاطلاع ).
114-(الغدير)، ج 11، ص 45 - 61.
115-صبر تو، اى معاويه ، در مورد حجر بن عدى چه شد؟
116-روزى كه با تو، اى حجر، براى انتقام و دادخواهى بايستم بس دراز خواهد بود. (تاريخ اسلام ) چاپ دوم ، ص 177-178. چاپ سوم ص 189.
117-از ياران حجر بود كه در مرج عذراء شهيد شد.
118-(الغدير)، ج 10، ص 161.
119-(الغدير)، ج 1، ص 389-390.
120-(الغدير)، ج 1، ص 62 به بعد.
121-در (الشافى فى الامامة ).
122-در (عبقات الانوار).
123-(الغدير)، ج 1، ص 295 به بعد.
124-به (عبقات الانوار)، (الغدير)، (المراجعات ) مراجعه شود.
125-ص 77، (الغدير)، ج 1، ص 151 و 311 - 313.
126-شرح حال اين دانشمندان به طور اختصاصى و عمومى در كتب بسيارى آمده است ، كه از جمله آنهاست : (الغدير) - (الذريعه ) - (اعيان الشيعه ) - (لغت نامه علامه دهخدا) - (دائرة المعارف ) فريدوجدى - (دائرة المعارف ) بستانى - (دائرة المعارف اسلامى ) - (دائرة المعارف ) لاروس - (كامل ) ابن اثير - (معجم المطبوعات ) - (معجم الادباء) - (معجم المؤ لفين ) - (تاريخ علوم عقلى در تمدن اسلامى ) - (تاريخ ادبيات ) ذبيح الله صفا - (دانشمندان نامى اسلام ) - (ريحانة الادب ) - (وفيات الاعيان ) - (فوائد الرضويه ) - (تاريخ الحكماء شهرزورى ) - (تاريخ آداب اللغة العربيه ) - (مصادر الدراسة الادبيه ) - (الكنى و الالقاب ) - (قاموس الاعلام ) - (طبقات اعلام الشيعة ) - (آثار الشيعة الاماميه ) - (رياض ‍ العلماء) - (روضات الجنات ) - (تاءسيس الشيعة لفنون الاسلام ) - (كشف الظنون ) - (شهداء الفضيلة ) - (راهنماى دانشوران ) - (لسان الميزان ) - (الدرجات الرفيعه ) - (فهرست كتابخانه آستان قدس رضوى ) - (فهرست كتابخانه جامع الازهر).
127-(تاريخ آداب اللغة العربيه )، ج 2، ص 336-338.
128-(Bacon.F 1561 - 1626 م )، فيلسوف معروف انگليسى .
129-(لغت نامه ) ج 1، ص 487، شرح حال ابوريحان ، ص 81.
130-(تاريخ آداب اللغة ) ج 3، ص 234-235، نيز به كتاب (احوال و آثار خواجه نصير الدين طوسى )، تاءليف استاد مدرس رضوى ، ص 25-33 رجوع شود.
131-(لسان الميزان )، تاءليف ابن حجز عسقلانى شافعى ج 5، ص 368 از چاپ حيدرآباد، (الكنى و الالقاب ) ج 3، ص 171-172 چاپ دوم ، (ريحانة الادب ) ج 4، ص 51-61.
132-(الكنى و الالقاب ) ج 2، ص 362-365، (حياة الشيخ الطوسى - زندگانى شيخ طوسى )، ريحانة الادب ج 2، ص 399-401.
133-(الكنى و الالقاب ) ج 1، ص 334.
134-(الكنى و الالقاب ) ج 2، ص 62-63.
135-(الغدير)، ج 3، ص 5-9 و ج 6، صفحه ط - ى و 37-38، ج 7، صفحه ح ، و (صوت العدالة ) ج 5، ص 1210 و 1215 به بعد، و...
136-مجله (دنياى علم )، شماره 7، ص 10.
137-(دو چيز روح را به اعجاب مى آورد، و هرچه انديشه و تامل بيش كنى اعجاب و احترام نسبت به آن چيز همواره تازه و افزون مى شود. يكى آسمان پر ستاره كه بالاى سر ما جا دارد، ديگر قانون اخلاقى كه در دل ما نهاده شده است ) كانت (Kant فيلسوف مشهور آلمانى ، 1724-1804 م ) (سير حكمت در اروپا)، ج 2، ص 215 - از چاپ اول .
138-(اى تكليف ! اصلى كه شايسته توست و از آن برخاسته اى كدام است ؟ ريشه نژاد ارجمند تو را كجا بايد يافت ؟ كه او با كمال مناعت از خويشاوندى با تمايلات يكسره گريزان است ، و ارزش ‍ حقيقى ، كه مردم بتوانند به خود بدهند، شرط واجبش از همان اصل و ريشه بر مى آيد.) كانت ، (سير حكمت در اروپا)، ج 2، ص 289، (تعاون الدين و العلم )، ج 1، ص 175، (ارتباط انسان - جهان )، ج 1، ص 67.
139-(اصول كافى )، ج 1، ص 31، از چاپ سال 1334 شمسى .
140-(مبانى فلسفه )، تاءليف دكتر على اكبر سياسى ، ص 322، چاپ دوم .
141-(نهج البلاغه )، فيض الاسلام ، ص 1184، (حكمت 210).
142-(نهج البلاغه )، حكمت 455.
143-(غررالحكم )، ص 220 (چاپ نجف )
144-(غررالحكم )، ص 17.
145-(نهج البلاغه )، حكمت 4.
146-(نهج البلاغه )، حكمت 89.
147-(غررالحكم )، ص 17.
148-(نهج البلاغه )، ص 929.
149-به صفحه هاى 119 تا 133 رجوع شود.
150-بايد دانست كه موضوع اين رساله و امثال آن ، تحليل و بيان مناقب است ، و در نوشتن و بيان مناقب خاندان رسول (ص ) همه مذاهب اسلام - چنانكه در پيش اشاره كرديم - متفقند.
151-مجله (الكتاب ) سال هفتم ، شماره 5، (الغدير) ج 3، صفحه ح .
152-(الغدير)، ج 1، صفحه و.
153-(نهج البلاغه ) از خطبه 1 و 2.
154-(سخنان على از نهج البلاغه 9 ص 500، چاپ هفتم .
155-(سخنان على از نهج البلاغه )، ص 265-266.
156-اينشتاين فيزيكدان و رياضيدان بزرگ معاصر مى گويد: (مذهب من تكريم جوهر اعلاى بى حد و انتهايى است كه در هر جزئى ترين چيزى ، كه ما با عقل ناچيز و ضعيف خود درك مى كنيم ، تجلى مى كند. آنچه من از خدا تصور مى كنم همين علم يقين به وجود يك نيروى عاقله بالاتر از (خيال و قياس و گمان و وهم ) است كه در دنياى بيرون از فهم ما مشهود است ... بايد دانست كه چيزى وجود دارد كه ممكن نيست ما به كنه آن پى بريم و به صورت بالاترين كمالها و خيره كننده ترين جمالها تجلى مى كند. حال آنكه استعدادها و حواس محدود ما جز به درك مقدماتى ترين و ساده ترين صور اين كمال و جمال قادر نيستند. اين دانش و اين حس را بايد در ايمان واقعى جستجو كرد.)
(جهان و اينشتاين ، ص 125-127).
157-(نهج البلاغه )، از خطبه 159.
158-(نهج البلاغه ) از خطبه 90.
159-نهج البلاغه از خطبه 181
160-به خطبه هاى 1 و 89 و 90 و 133 و 154 و 159 و 162 و 177 و 181 و 202 و 227 و 228 رجوع كنيد.
161-جملات بين ( ) از شاعر بزرگ آلمانى كلوپستوك Klo Cottlieb FriedrichPstock
(1724-1803 م) اقتباس شده است . (منتخبى از زيباترين شاهكارهاى شعر جهان ) ص ‍ 175-176.
162-از (سخنان على ) ص 14-15.
163-(نهج البلاغه )، از خطبه 1.
164-(سخنان على )، ص 10-11، و 269 و 276، چاپ هفتم .
165-(نهج البلاغه )، از خطبه 189.
166-(نهج البلاغه )، از خطبه 239 و 153 و 2.
167-از مرحوم عبدالعلى نگارنده (م : 1346 ش )، سرپرست (انجمن ادبى فردوسى ) - مشهد.
168-تقريبا يك كيلوگرم .
169-از (سخنان على ) ص 38-40.
170-(سخنان على ص 90-92.
171-(نهج البلاغه ) از خطبه 87.
172-از (سخنان على ) ص 152-154.
173-(اخلاق شريعتى ) - تاليف استاد محمد تقى شريعتى ، ص 28، چاپ هفتم
174-(در شبهاى صاف مى توان بدون كمك دوربين ، قريب پنج هزار ستاره در آسمان تشخيص داد. ولى با يك تلسكوپ كوچك بيش از دو ميليون و با تلسكوپ بزرگ ماونت پالمار (Palemar Mount) كه در كاليفرنياى آمريكاست ، ميلياردها ستاره را مى توان ديد. فاصله بين اين چند ميليارد پولكهاى درخشنده آسمان به قدرى زياد است كه مى توان آن ها را به چراغ كشتيهايى تشبيه نمود، كه به فاصله چند ميليون كيلومتر دور از هم در روى يك درياى خالى بدرخشند. با اين همه اين ستاره ها را نيز مى توان همسايه هاى نزديكى دانست كه فواصل آنها نسبت به مقياس عالم در حكم چند سانتيمترى بيش نيست . چه در سالهاى اخير كه ابعاد بهت آور عالم ، و ساختمان معضل و پيچيده آن ، تا حدى كشف شده چنين معلوم شده است كه منظومه شمسى خود واحد بى نهايت كوچكى است واقع در حاشيه خارجى مجموعه عظيم ستاره هايى كه كهكشان محلى ما را تشكيل مى دهند و به نوبه خود اين كهكشان ، كه چند سال قبل تصور مى رفت شامل تمام عالم باشد، خود يكى از كهكشانهاى متعددى است كه در فضا پراكنده اند و به وسيله نيروى جاذبه با هم مربوطند و به دور هم چرخ مى زنند.
با اين وصف دليل ياس و وحشت منجم امروزى كه موفق به ديدن فاصله دو ميليارد سال نورى يعنى : 20,000,000,000,000,000,000,000 كيلومتر شده اين نيست كه هنوز ديد او به حدود عالم نرسيده بلكه از اين جهت است كه نمى تواند اسرار اعماق فضا را به وسيله قوانين فيزيك عادى كه در روى كره زمين غير قابل انكارند بيان كند. چه وقتى مى خواهد طريقه هاى اندازه گيرى زمينى خود را در فضاى لايتناهى به كار برد به طور وضوح با شكست روبرو مى شود و در اينكه بتواند با اصول هندسه معمولى و فهم اشكال كه ساخته و پرداخته حواس ناقص و محدود بشر است خواص عالمى را كه شايد حدودى نداشته باشد بفهمد، ترديد پيدا مى كند.
منجمى كه نگاه خود را متوجه فضا مى سازد با فكر بى نهايت بودن زمان و مكان مواجه مى شود ولى علم و خيال هر دو اينجا بر لب پرتگاه ظلمت رسيده و چاره اى ندارد جز اينكه اين كلمات شيلر (Schiller) را با خود زمزمه كند: (عالم يعنى يك انديشه خداوند) (God of thought a is Universe The)
از مقاله (عالم پر ستاره ) نوشته Barnett lincoln
مجله (يغما)، شماره هاى 97-101
175-از خطبه 155.
176-از خطبه 166.
177-به خطبه هايى كه در پانوشت صفحه 213 اشاره كرديم ، رجوع شود.
178-به كتاب (نظرى به طبيعت و اسرار آن )، فصلهاى (آشيان پرندگان ) و (پرستوها هنگام پائيز به كجا مى روند؟) و ... رجوع شود.
179-در اينجا امام به بافت بدن مورچه اشاره مى كند كه خود از مباحث مهمى است كه مورد توجه توجه مورچه شناسان قرار گرفته است ، مترلينگ مى گويد: (... تمام عضلات بدن مورچه حتى روده هاى او... مثل مفتولهايى كابل زيرزمينى كه يك صد رشته آن به هم پيچيده شده و كابل محكمى به وجود آورده ، همين طور پيچيده و محكم است و معده اين جانور طورى قوى است كه تمام غذاها را جذب مى كند ... در بدن مورچه جز عضلات و اعصابى كه مثل رشته هاى (كابل ) به هم پيچيده شده چيزى وجود ندارد.)
(زندگى مورچگان )، ص 103-104.
180-(لرد اوى بورى ) يكى از صداها عالم با شهامت و غواصان اقيانوس مورچه شناسى است . او مى گويد: (پس از پانزده سال دقت دانستم كه مورچگان خاموشند، و افكار را به وسيله امواج الكتريكى از شاخهاى خود به ديگران مى دهند و مى گيرند. و هم ده سال ديگر زحمت كشيدم تا اسبابى ساختم كه مانند شاخك مورچه آن امواج را ضبط مى كند. اما ضبط امواج بدون فهم مقصود، كارى عبث بود، تا سالهاى ديگر وقت صرف كردم ، و هر موجى را با عملى وفق دادم و قاموس ‍ خاصى تركيب نمودم ...)
(آئينه حجازى )، ص 110، چاپ ششم .
181-(نهج البلاغه )، از خطبه 227.
182-عموزاده پيامبر(ص ).
183-عموى پيامبر(ص ).
184-عموزاده پيامبر(ص ) و برادر حضرت على (ع ).
185-مقصود، خود امام است .
186-(نهج البلاغه )، از نامه 9.
187-اين عهدنامه كه سرراه مالك نوشته است ، با منشورات حقوقى ملل به وسيله دانشمندانى چند مقايسه گشته و اهميت و برترى آن تشريح شده است .
مالك اشتر از شخصيتهاى برجسته و دانشمند و عناصر پاك و شايسته صدر اسلام بود كه پيامبر گرامى او را مى ستود و درباره اش سفارش مى كرد. او پس از به وجود آوردن تاريخ پر افتخار خويش (به وسيله فراوان خود در راه پايدارى توحيد و قرآن و گراييدن به پيشواى معين در غدير، و چنگ زدن به دامان ولاى اميرالمؤ منين ) به دسيسه معاويه مسموم گشت ، و اين فرمانده نيرومند پرهيزگار از سپاه اسلام گرفته شد. براى شناختن شخصيت وى و چگونگى شهادتش ، به كتاب (الغدير)، ج 9، ص 37-41 و ج 11، ص 61-63 رجوع شود.
188-(سخنان على ) ص 190-235، (نهج البلاغه ) عهدنامه 53، شرح شيخ محمد عبده مصرى ص ‍ 89-119، جزء 2.
189-حاشيه شفا - پايان الاهيات ، نقل از (معراج نامه )، تاليف ابن سينا.
190-از (تجريدالاعتقاد) - مبحث پنجم ، به تلخيص .
191-از آغاز (نهج البلاغه )
192-(تاءسيس الشيعه )، ص 150
193-(الغدير)، ج 11، ص 248-249.
194-(المراجعات ) ص 281، از چاپ سوم ، و از ترجمه فارسى ، (مناظرات ) ص 221.
195-(زندگانى اميرالمومنين (ع ) ) ص 5.
196-(القصائد السبع العلويات ) ص 43-44 از چاپ بيروت .
197-(تفسير) فخر رازى ، ج 1، ص 111، (الغدير)، ج 3، ص 179.
198-(الغدير)، ج 4، ص 385.
199-از مقدمه شرح (نهج البلاغه ) تاءليف عبده ، به تلخيص .
200-(دائرة المعارف )، ج 6.
201-(ما هو نهج البلاغه ؟)، تاءليف علامه شهير سيدهبة الدين شهرستانى ، ص 5.
202-(عبقرية الامام ) ص 3.
203-تقريظ (الغدير)، ج 6.
204-(ديوان ابى العلاء) از شرح (التنوير على سقط الزند) ص 93، چاپ قاهره .
205-(زندگانى اميرالمؤ منين ) ص 4، از چاپ سوم ، (مبداء اعلى ) ص 161.
206-(17 رمضان ) ص 116.
207-حديث قلم و دوات خواستن پيامبر اكرم راگروهى از دانشمندان اهل تسنن نيز نقل كرده اند. به كتاب (المراجعات ) و (مناظرات ) رجوع شود.
208-.Maland Louis .p ,xi vol ,Completes .Oeuvers
209-(صوت العدالة )، ج 5، ص 1229.
210-(صورت العدالة ) ج 5، 1222.
211-(ديوان شهريار)، ج 3، ص 15.
212-از كتاب (اسلام در ايران ) - فصل اول .
213-(على و نبوه )، ص 158-159، چاپ مصر.
214-(صوت العدالة ) ج 5 ص 1224.
215-(صوت العدالة )، ج 1، ص 21، چاپ بيروت ، مطبعة الجهاد.
216-(ماهو نهج البلاغه ؟) ص 3.
217-(ماهو نهج البلاغه ) ص 4.
218-شعرى را كه به آن اشاره مى كند، شاهكارى است در ادبيات مذهبى عرب ، و شامل 73 مديحه و 230 بيت است . اين شعر احساس و شورى در زبان عرب و دنياى اسلام به وجود آورد و مورد تحسين و تفريظ دانشمندان عرب قرار گرفت ... به كتاب (امام على مجاهد بزرگ ) ص 56-63 رجوع شود.