مهماندارى در اسلام

نورمراد محمدى

- ۵ -


بخش ششم: مدت مهمانى

هر كارى حد و اندازه‏اى دارد كه اگر از حد خود بگذرد، ديگر زشت وناپسند خواهد شد; مثلا غذا خوردن در هنگام گرسنگى كارى است‏خوب وپسنديده، اما اگر تبديل به پرخورى شود، ناپسند خواهد بود. در عبادات نيزاين‏طور است; اگر عبادت از حد خود گذشت، اسلام از آن نهى كرده است;يعنى طورى شد كه تمام كار و زندگى انسان عبادت كردن باشد، چون اين كارموجب ضربه‏زدن به خانواده مى‏شود.

مهمانى رفتن نيز مانند ساير اعمال واجب و مستحب، كارى بسيار خوب‏و خداپسند است و مورد سفارش ائمه اطهارعليهم السلام مى‏باشد كه انسان بايد برادردينى‏اش را به مهمانى دعوت كند و خود نيز به مهمانى برود.

اما حد و اندازه مهمانى چقدر است و انسان تا چند روز مجاز است درخانه برادر دينى‏اش بماند؟ آيا تا هر وقت كه دلش خواست مى‏تواند در آن‏جابماند و هر وقت‏خواست، برگردد؟ آيا اسلام حد و اندازه‏اى براى مهمانى‏رفتن تعيين كرده است؟

مهمانى سه روز است

دين مقدس اسلام براى مهمانى نيز مانند ساير كارها، مدت معينى راتعيين كرده و گفته است مؤمنان تا اين مدت مى‏توانند بدون ايجاد مزاحمت وبا آرامش در خانه برادر دينى‏شان بمانند، و بعد از اين مدت بايد براى خودفكرى كنند و به عنوان مهمان نمى‏توانند در آن‏جا بمانند وگرنه سربار ديگران‏خواهند بود.

رسول گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: اندازه و مدت مهمانى سه روز است.پس هر چه بيشتر از سه روز بماند، صدقه براى صاحبخانه محسوب‏مى‏شود. (1) .

از اين روايت استفاده مى‏شود نهايت مهمانى سه روز است و بيشتر ازسه روز مانند صدقه‏اى است كه صاحبخانه به مهمان مى‏دهد، كه اگر مستحق‏نباشد، نبايد از صدقه استفاده كند، زيرا صدقه مال فقرا و مستمندان است.

لطيفه: مهمان چهل روزه

روزى ظريفى به مهمانى دوستش رفت و سه شبانه روز در خانه او ماند.صاحبخانه از دست مهمان به تنگ آمد و به زن خود گفت: من ديگرخسته شده‏ام. اين مرد تا كى مى‏خواهد اين‏جا بماند؟!

زن جواب داد: من هم مثل تو خسته شده‏ام، اما ناراحت نباش! الآن‏معلوم مى‏كنم تا چه مدت اين‏جا مى‏ماند.

زن نزد مهمان آمد و گفت: اى مهمان عزيز! تو را به آن خدايى كه تو راسه شبانه روز مهمان ما گردانيد و فردا روزى تو را در جاى ديگر خواهد داد،قسم مى‏دهم چون شوهرم بر من جفا مى‏كند، او را نصيحت كنى تا سر عقل‏بيايد و مرا اذيت و آزار نرساند!

در اين اثنا شوهر نيز وارد شد و در كنار زن جاى گرفت.

مهمان روى به شوهر زن كرد و گفت: اى رفيق عزيز! تو را به آن خدايى‏كه در اين چهل روز مرا مهمان شما ساخته و روزى مرا بر خوان احسان شمانوشته، قسم مى‏دهم از اين به بعد بر زن جفا نكنى. (2) .

زياد در خانه ميزبان نماند

متاسفانه بعضى از مؤمنان وقتى به مهمانى دوست و يا فاميل خودمى‏روند، آن‏قدر آن‏جا مى‏ماند كه صاحبخانه مجبور مى‏شود تمام حقوق‏يك ماهه خود را براى آنها خرج كند و در عين حال از مغازه قرض گيرد وچيزى از حقوق او باقى نمى‏ماند كه كمبودهاى خانواده‏اش را تامين كند،در حالى كه تمام خانواده اعم از زن و بچه‏ها از آن حقوق ماهيانه حقى دارندو مرد بايد اداى حقوق آنها را بكند، و با وجود مهمان چيزى باقى نمى‏ماند.

دين اسلام از اين عمل بسيار زشت‏شديدا نهى كرده و دستور داده است‏آن‏قدر در خانه دوست‏خود نمانيد كه به رنج و زحمت‏بيفتد.

رسول گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: مهمانى سه روز است، و بعد از سه روزصدقه‏اى است كه براى صاحبخانه نوشته مى‏شود. كسى حق ندارد به‏عنوان‏مهمان بر برادر دينى خود وارد شود تا آن‏كه او را با خودش به گناه اندازد.

يكى از اصحاب پرسيد: اى رسول‏خدا! چگونه به گناهش اندازد؟

حضرت فرمود: تا آن‏كه چيزى برايش نماند كه با آن زندگى كند. (3) .

لطيفه: مهمان پر رو

مردى به منزل يكى از اقوامش رفت و آن‏قدر در آن‏جا ماند كه صاحبخانه‏به ستوه آمد و خسته شد.

روزى صاحبخانه به او گفت: چون اقامت‏شما در اين‏جا طول كشيده،ممكن است عيال و بچه‏هاى شما نگران شوند و فكر كنند براى شما اتفاقى‏افتاده است. بهتر است‏سرى به آنها بزنى.

مهمان پر رو گفت: بله، اتفاقا امروز خود من هم به همين فكر افتادم كه‏ممكن است‏خانواده نگران شوند، و به همين جهت‏به آنها نامه نوشتم تاهمگى به اين‏جا بيايند! (4) .

ميزبان را فرارى ندهد

رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: «مهمانى سه روز و كمتر از سه روز است، وهيچ مسلمانى حق ندارد آن‏قدر مهمان برادرش شود كه او را فرارى دهد!».

يكى از اصحاب پرسيد: چگونه او را فرارى مى‏دهد؟!

فرمود: «وقتى ديگر هيچ چيزى براى خوردن نداشته باشد، از خانه فرارى‏مى‏شود». (5) .

اين‏همه سفارشى كه در اسلام براى پذيرايى از مهمان شده كه انسان‏بايد به او خدمت كند، نگذارد به مهمان سخت‏بگذرد، مخصوص اين‏سه روز است; يعنى در اين سه روز مهمان است و بايد با او مانند مهمان‏رفتار شود، اما وقتى از سه روز گذشت، بايد با او مانند يكى از اهل خانواده‏رفتار شود و هر چه براى زن و بچه فراهم مى‏شود و در خانه موجود است،براى مهمان نيز بياورند و وى نيز نبايد انتظار پذيرايى بيشتر از آن راداشته باشد.

رسول گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: مهمان دو شب مى‏تواند در خانه‏ميزبان بماند و وقتى شب سوم شد (سه روز گذشت) او نيز يكى از اهل خانه‏محسوب مى‏شود و هر چه گيرش آمد، بايد بخورد و انتظار پذيرايى بيشتر رانبايد داشته باشد. (6) .

بيشتر از سه روز را كار كند

اگر مهمانى از سه روز گذشت و به هر دليل مهمان نتوانست‏برود، وظيفه‏ديگرى بر عهده‏اش مى‏آيد و آن اين‏كه، او بايد در عوض مدتى كه در منزل‏صاحبخانه مى‏ماند، براى آنها كار كند و يا در كارهاى خانه كمك كند. و اگربرايش ممكن نبود، بايد دنبال كار بگردد و به اين وسيله پولى به دست آورده وبراى خود و اهل آن خانواده غذا تهيه كند.

متاسفانه بعضى از افراد به عادت بدى مبتلا شده‏اند و آن اين‏كه وقتى به‏مهمانى كسى مى‏روند، بدون توجه به درآمد آن خانواده، يك هفته، دو هفته‏و حتى يك ماه مى‏مانند، غذاى آماده ميل مى‏كنند و به تعبيرى خوش‏مى‏گذرانند، بدون اين‏كه كوچك‏ترين كمكى به آن خانواده كنند.

حكايت: كار كردن به‏جاى خوردن صدقه

از جمله كسانى كه در زمان حكومت هارون‏الرشيد فرارى شد و خود راپنهان كرد، قاسم بن موسى بن جعفرعليهم السلام است كه از ترس جان خويش‏به طرف شرق متوارى گشت.

روزى در كنار فرات راه مى‏رفت. چشمش به دو دختر كوچك افتاد كه‏بايكديگر بازى مى‏كردند. يكى از آنها براى اثبات ادعاى خود گفت: نه،اين‏طور نيست‏به حق امير، صاحب بيعت در روز غدير!

قاسم جلو رفت و پرسيد: منظورت از امير كيست؟

دختر گفت: مرادم ابوالحسن پدر امام حسن و امام حسين‏عليهم السلام است.

قاسم خشنود شد كه به محل دوستان اجداد خود رسيده است. از اين روگفت: دختر خانم! آيا مرا نزد رئيس قبيله راهنمايى مى‏كنى؟

دختر جواب داد: آرى، اتفاقا پدر خودم رئيس قبيله است. دختر از جلورفت و قاسم هم از پشت‏سر حركت كرد. قاسم خود را به پدر دخترمعرفى كرد.

قاسم سه روز با كمال احترام و پذيرايى شايسته به‏عنوان مهمان درآن‏جا ماند. روز چهارم پيش رئيس قبيله رفت و گفت: شنيده‏ام از كسى كه‏پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله فرمود: مهمان بودن سه روز است، و بعد از آن هرچه بخورد،از باب صدقه و انفاق خواهد بود. به اين جهت دوست ندارم از صدقه‏استفاده كنم. تقاضا دارم مرا به كارى وادارى كه مشغول آن شوم تا آنچه‏مى‏خورم، صدقه نباشد.

شيخ گفت: بعدا كارى كه در شان تو باشد برايت تهيه مى‏كنم. ولى قاسم‏درخواست كرد آب دادن به مجلس خود را به او واگذارد.

شيخ پذيرفت و آن كار را به او محول كرد.

مدتى قاسم در آن‏جا به همين كار اشتغال داشت، تا اين‏كه نيمه شبى‏پيرمرد از اتاق بيرون رفت. قاسم را ديد كه در دل شب به پيشگاه پروردگاردست نياز دراز كرده و با توجه مخصوصى غرق مناجات است و هيچ چيز اورا به خود مشغول نمى‏كند.

از ديدن حال قاسم محبتى از او در دلش جاى گرفت.

صبح كه شد، بستگان خود را جمع كرد و گفت: مى‏خواهم دخترم را به اين‏مرد صالح و پرهيزگار تزويج كنم.

همه قبول كردند و شيخ دختر خود را به ازدواج او درآورد. خداوند به‏قاسم دخترى عنايت كرد. آن بچه دوران كودكى را تا سه سالگى گذراند. دراين موقع قاسم مريض شد و بيماريش شديد گرديد.

روزى شيخ بالاى سر قاسم نشسته بود. از خانواده و فاميل او سؤال كرد وقاسم جواب‏هايى داد كه شيخ را وادار به كنجكاوى بيشتر كرد و متوجه‏قسمتى از جواب‏هاى قاسم شد.

پيرمرد پرسيد: فرزندم! شايد تو هاشمى باشى؟

قاسم گفت: بله، من قاسم بن موسى بن جعفرعليهم السلام هستم.

پيرمرد بر سر و صورت خود زد و گفت: چقدر پيش پدرت‏موسى بن جعفرعليهما السلام شرمنده شدم از اين‏كه تو را به كار گرفتم.

قاسم پوزش خواست و جواب داد: تو مرا گرامى داشتى و از من‏پذيرايى كردى. ان‏شاءالله با ما در بهشت‏خواهى بود.

قاسم بعد از اين‏كه وصيت‏هاى خود را كرد و از همه حلاليت طلبيد،دختر خود را به پيرمرد سپرد و رحلت كرد.

شيخ نيز دختر قاسم را به مادر بزرگش رساند و او را تحويل داد. (7) .

بخش هفتم: چه كسى را به مهمانى دعوت كنيم؟ چه موقع مهمانى بدهيم؟

ثوابى كه از مهماندارى نصيب انسان مى‏شود، مراتب آن مختلف است.هر مرتبه‏اى ثواب مخصوص به خود را دارا است و اين‏طور نيست كه ماهر كس را كه دلمان خواست و به مهمانى دعوت كرديم، ثواب كامل‏مهماندارى را برده باشيم.

دعوت كردن افراد نيز فرق مى‏كند يعنى بايد افراد را با اولويت‏به مهمانى‏دعوت كرد كه مراتب آن در روايات ائمه اطهارعليهم السلام ذكر گرديده است.

ابتدا خويشان و نزديكان را دعوت كند

صله رحم يكى از دستورهاى دين اسلام است. هر مؤمنى وظيفه دارد بافاميل خود رفت و آمد كند و با آنها قطع رابطه ننمايد، زيرا قطع صله رحم‏جزو محرمات است كه خداوند تبارك و تعالى به قطع‏كننده صله رحم وعده‏عذاب داده است.

يكى از مواردى كه نزديكان اولويت دارند، دعوت به مهمانى است.انسان بايد اول فاميل‏هاى خود را - چه سببى و چه نسبى - دعوت كند، بعدنوبت‏به افراد ديگر مى‏رسد. اين كار موجب رضايت‏خداوند عزيز مى‏گردد ونيز آدمى به وظيفه انسانى خود كه دعوت به مهمانى است، عمل كرده است.

البته در بين فاميل اولويت‏باكسانى است كه متدين‏تر باشند، اگر كسى‏فاميلى دارد كه متدين نيست، حق ندارد اول او را دعوت كند، بلكه بايد ابتدامؤمنان و برادران دينى خود را دعوت كند و بعد نوبت‏به آن شخص مى‏رسد.

دعوت كردن شيعيان

امام جعفر صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: اگر من يكى از شيعيان خود را به مهمانى‏دعوت كنم، بهتر است در نزدم كه افقى از مردم را اطعام كنم.

راوى مى‏گويد: از حضرت پرسيدم: افق چقدر است؟

فرمود: يكصد هزار نفر از مردم. (8) .

در اين زمان كه تمامى قدرت‏هاى شيطانى عليه شيعيان قيام كرده‏اند وبه هر وسيله قصد ضربه زدن به اسلام ناب محمدى را دارند، بر ما شيعيان‏لازم است هرچه بيشتر به هم نزديك شويم، با هم رفت و آمد داشته باشيم، تا اتحاد ميان ما زيادتر شود و در نتيجه نقشه دشمنان از بين برود. از جمله‏كارهايى كه مى‏شود براى جلوگيرى از اين‏گونه تهاجمات به كار گرفت،مهمانى است. ما با دعوت كردن يكديگر و به مهمانى رفتن مى‏توانيم بيشتربا هم انس بگيريم و با بررسى توطئه‏ها و راه مبارزه با آنها، جلو آنها رابگيريم و موجب سرافرازى بيشتر اسلام گرديم.

افراد متقى و متدين

پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: با كسى جز مؤمن مصاحبت نكن وكسى را جز افراد متقى به غذايت دعوت ننما. (9) .

برادران دينى

رسول گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: كسى كه او را به‏خاطر خدا دوست دارى،به مهمانى دعوت كن. (10) .

مراد از برادران دينى تمام مسلمانان است; اعم از شيعه و سنى، اگر چه‏دعوت شيعيان اولويت دارد.

از جمله وصاياى پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله به ابوذر اين است: غذايت را به كسى‏بخوران كه او را به‏خاطر خدا دوست دارى، و غذاى كسى را بخور كه تو رابراى خدا دوست دارد. (11) .

بين فقير و غنى فرق نگذارد

كسى كه مهمانى مى‏دهد و مردم را دعوت مى‏كند، اگر كارش فقط به‏خاطرخدا و جلب رضايت او باشد، نبايد بين فقير و غنى فرق بگذارد، چون در نزدخدا هيچ فرقى بين فقير و غنى وجود ندارد. همه در نزد او برابرند و ترجيح باكسانى است كه با تقواترند.

اگر دعوت كردن منحصر به اين شد كه يا اغنيا را دعوت كند و يا فقرا را،بايد فقرا را ترجيح دهد و آنها رادعوت نمايد.

ضيافتى كه در آن توانگران باشند *** شكنجه‏اى است فقيران بى‏بضاعت را

«صائب تبريزى‏».

دعوت افراد گناهكار و فاسق را نپذيرد

پذيرفتن دعوت افراد فاسق يعنى رضايت دادن به اعمال ناشايست آنها وشريك جرم آنها بودن، لذا در دستورهاى دينى ما آمده است دعوت فساق رانپذيريم و خود را از آنها دور بداريم.

پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: غذاى افراد فاسق و گناهكار را نخور (12) [به مهمانى آنها نرو].

و نيز پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: خداوند مرا از زاد و توشه مشركان ومنافقان و همچنين از خوردن غذاى آنها نهى كرده است. (13) .

اين در صورتى است كه شركت مؤمن در مهمانى فاسق موجب جرات‏پيدا كردن فاسق بر گناه باشد، اما اگر شركت در مهمانى او موجب شودديگران دست از گناه بكشند و با وجود شخص مؤمن كسى جرات گناه‏پيدا نكند، در اين صورت بر افراد مؤمن لازم است در مهمانى شركت كنند وبه اين وسيله آنها را نهى از منكر كنند، همان‏طور كه پيامبر اكرم وائمه اطهارعليهم السلام در مجالس فساق شركت مى‏كردند و در حين مهمانى مردم راامر به معروف و نهى از منكر مى‏نمودند.

در مهمانى‏هاى لهو و لعب شركت نكند

بعضى از مهمانى‏ها فقط براى خوشگذرانى و لهو و لعب، رقص و پايكوبى است‏و هيچ‏گونه قصد قربتى در كار نيست. در اين‏طور مهمانى‏ها - هرچند ممكن‏است‏به‏عنوان قربت آن را ترتيب داده باشند - اما چون در آن مجلس مخالفت‏اوامر الهى مى‏شود و گناه انجام مى‏گيرد، مؤمنان حق ندارند شركت كنند.

گوش دادن به موسيقى مطرب هرچند كه در حين عروسى و مراسم شادى‏باشد، حرام است. خوردن غذاى حرام و شبهه ناك حرام است، غذا خوردن‏در مكان و ظرف غصبى حرام است و مؤمنان بايد خود را از اين‏طور مجالس‏دور نگه دارند.

امام جعفر صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: سزاوار نيست مؤمن در مجلسى شركت كندكه گناه در آن مى‏شود و او قدرت تغيير آن مجلس و جلوگيرى از آن را ندارد. (14) .

موقع مهمانى

مهمانى و غذا دادن به ديگران در هر حال كار خوب و خداپسندى است واختصاص به زمان يا مكان خاصى ندارد، اما مهمانى‏هاى عمومى كه مخارج‏نسبتا سنگينى دارد، مخصوص زمان‏هاى خاصى است كه ائمه اطهارعليهم السلام آنهارا براى ما بيان كرده‏اند.

مهمانى در عروسى

يكى از جاهايى كه سفارش شده است ديگران را به مهمانى دعوت كنيم،هنگام عروسى و ازدواج است. ائمه اطهارعليهم السلام خود به اين سنت الهى عمل‏مى‏كردند و در مهمانى‏هايى كه هنگام عروسى برگزار مى‏شد، شركت مى‏كردند.

حضرت على‏عليه السلام مى‏فرمايد: بدان‏كه مؤمنان را طلبيدن و مهمانى كردن درنكاح (ازدواج) سنت است. (15) .

رسول گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: طعام دادن در وقت تزويج از سنت‏پيغمبران است. (16) .

به غذايى كه در عروسى داده مى‏شود، «وليمه‏» مى‏گويند. وليمه يكى ازسنت‏هاى حسنه پيامبران است، كه سزاوار است مؤمنان مخصوصا فقرا رابراى خوردن غذا دعوت كنند. بر مؤمنان نيز لازم و مستحب مؤكد است‏دعوت را بپذيرند، هر چند روزه مستحبى گرفته باشند.

وليمه حد و اندازه‏اى ندارد، بلكه همين كه اسم وليمه بر آن صدق كند،از حيث كميت و كيفيت كافى است.

مهمانى دادن هنگام بازگشت از حج و سفر

يكى از مواردى كه مهمانى دادن مستحب است، هنگام بازگشت از سفرپر فيض و بركت‏حج و خانه خدا است. بر مؤمنان لازم است‏به شكرانه اين‏نعمت‏بزرگ كه نصيب آنها شده است، در راه خدا صدقه بدهند و فقرا ومؤمنان را به مهمانى دعوت كنند و آنها را طعام دهند.

پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: وليمه دادن در پنج چيز است: عروسى،تولد فرزند، ختنه كردن اولاد، خريد خانه و بازگشت از سفر حج. (17) .

اطعام براى ساختن خانه

از ائمه اطهارعليهم السلام نقل شده است: يكى از سعادت‏هاى مرد در دنيا اين است‏كه خانه وسيعى داشته باشد. وقتى اين نعمت‏بزرگ نصيب كسى شد، مستحب‏است وليمه بدهد و مؤمنان را به طعام دعوت كند.

امام جعفر صادق‏عليه السلام از پدرانش‏عليهم السلام روايت كرد كه رسول‏خداصلى الله عليه وآله فرمود:كسى كه خانه‏اى را براى خود بسازد و گوسفند چاقى را قربانى كند و ازگوشت آن به بينوايان اطعام دهد و بگويد: «اللهم ادحر عني مردة الجن و الانس‏و الشياطين و بارك لي في بنائي; (18) پروردگارا! ديوان متمرد و آدميان نافرمان وشياطين را از من دور ساز و اين خانه را بر من مبارك گردان.» آنچه‏خواسته است‏بدو عنايت مى‏شود.

اطعام هنگام تولد فرزند و ختنه اولاد

رسول گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: وليمه در چهارچيز است: عروسى وهنگام تولد فرزند كه براى او عقيقه مى‏كنند و به مردم طعام مى‏دهند وهنگام ختنه كردن فرزند و هنگام بازگشت از سفر. (19) .

فهرست منابع:

1. قرآن كريم.
2. آثار و اشعار شيخ بهائى، شيخ بهائى، جلد دوم، انتشارات ارم، قم، 1374.
3. اصول كافى، شيخ كلينى، انتشارات مسجد چهارده معصوم، تهران، بى‏تا.
4. بحار الانوار، ملا محمد باقر مجلسى، جلد دوم، انتشارات مطبعة الاسلاميه، تهران، 1405ق.
5. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شيخ صدوق، ابن بابويه، تهران، 1402ق.
6. جامع السعادات، محمد مهدى نراقى.
7. جوامع الحكايات، سديدالدين محمد عوفى، جلد پنجم، انتشارات علمى و فرهنگى، تهران.
8. جامع الاخبار، تاج الدين محمد بن محمد الشعيرى، چاپ اول، آل البيت، قم، 1414ق.
9. چهل حديث قدسى، گردآورنده حاج سيد احمد كتابچى، چاپ تهران، بى‏تا.
10. حكايات برگزيده، گردآورنده شعبانعلى لامعى، جلد اول ، چاپ صدر، قم، 1370.
11. حكايت‏ها و لطيفه‏ها، جواد سبزه‏اى ، چاپ اول، انتشارات ناس، تهران، 1368ش.
12. حكايت‏هاى شنيدنى، محمد محمدى اشتهاردى، چاپ اول، انتشارات علامه، قم، 1371.
13. حلية‏المتقين، ملامحمد باقر مجلسى، چاپ سوم، انتشارات باقرالعلوم، 1370.
14. زينة المجالس، مجدالدين محمد الحسينى، چاپ دوم، كتابخانه سنايى، 1362.
15. شجره طوبى، محمد مهدى حائرى، مكتبة بصيرى، چاپ پنجم، قم، 1385ق.
16. علل الشرائع، شيخ صدوق.
17. فروع كافى، شيخ كلينى، چاپ سوم، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1388ق.
18. قرب الاسناد، ابوالعباس عبد الله بن جعفر الحميرى، چاپ اول، آل البيت، قم، 1413ق.
19. كنز العمال، علاءالدين على بن حسام الدين، چاپ اول، بيروت، 1389.
20. كيمياى سعادت، محمد غزالى طوسى، تهران، چاپ دوم، نشر محمد، 1413ق.
21. گنجينه لطايف، م - فرداده، چاپ هفتم ، انتشارات بنياد، تهران، 1372.
22. لطائف المعارف، ابومنصور عبدالملك، انتشارات آستان قدس رضوى، مشهد، 1368.
23. مجمع البيان، ابوعلى فضل بن الحسن الطبرسى، چاپ دوم، بيروت، 1408.
24. المحاسن، ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد البرقى، قم، چاپ اول، اهل البيت، 1413.
25. مستدرك الوسائل، حاج ميرزا حسين نورى، چاپ اول، آل البيت، قم، 1407.
26. مكارم الاخلاق، علامه مرحوم طبرسى، چاپ اول، النشر الاسلامى، قم، 1414.
27. ميزان الحكمه، محمد محمدى رى شهرى، چاپ اول، دارالحديث، قم.
28. نهج البلاغه، سيد شريف رضى (ترجمه: دكتر شهيدى)، چاپ ششم، انتشارات علمى و فرهنگى،تهران، 1373.
29. وسائل الشيعه، شيخ حر عاملى، بيروت، چاپ پنجم، دار احياء التراث العربى، بيروت، 1402.

پاورقى:‌


1) مستدرك الوسائل ، ج 16 ، ب 32 ، ص 255 .
2) حكايت‏ها و لطيفه‏ها ، ص 50 ، با اندكى تصرف .
3) فروع كافى ، ج 6 ، ص 283 ، ح 2 .
4) گنجينه لطايف ، ص 425 ، با اندكى تصرف .
5) مستدرك الوسائل ، ج 16 ، ب 32 ، ص 255 .
6) وسائل‏الشيعه ، ج 16 ، ب 36 ، ص 456 .
7) شجره طوبى ، ص 210 ، با اندكى تصرف .
8) بحارالانوار ، ج 3 ، ص 84 .
9) همان ، ج 3 ، ص 84 .
10) كنز العمال ، ح 25881 .
11) بحارالانوار ، ج‏3 ، ص‏85 .
12) مكارم الاخلاق ، ص 466 .
13) المحاسن ، ص 411 .
14) جامع السعادات ، ج 2 ، ص 155 .
15) حلية المتقين ، ص 69 .
16) حلية المتقين ، ص 69 .
17) منهاج الاحكام ، ج 1 ، ص 13 .
18) ثواب الاعمال ، ص 412 .
19) بحارالانوار ، ج 76 ، ص 287 ، ح 3 .