معراج السعادة

عالم ربانى ملا احمد نراقى (قدس سره)

- ۳۵ -


صفت‏سيم: ظلم و مفاسد آن

بدان كه: - همچنان كه در اوايل كتاب به آن اشاره شد - «ظلم‏» در اصل لغت، به معنى‏كار بى‏جاكردن، و تعدى نمودن از حد وسط است.و ظلم به اين معنى، جامع همه رذايل،و ارتكاب هر يك از قبايح شرعيه و عقليه را شامل است.و اين، ظلم به معنى اعم است.

و از براى ظلم، معنى ديگرى نيز است كه عبارت است از: ضرر و اذيت رسانيدن به‏غير، از قبيل: كشتن و يا زدن، يا دشنام و فحش دادن، يا غيبت او را كردن، يا مال او را به‏غير حق تصرف كردن و گرفتن، يا غير اينها از كردار يا گفتارى كه باعث اذيت غير باشد. و اين، ظلم به معنى اخص است.

و بيشتر آنچه در آيات و اخبار، و عرف مردم ذكر مى‏شود اين معنى مراد است.وباعث اين ظلم، اگر عداوت و كينه باشد از نتايج قوه غضبيه خواهد بود.و اگر موجب‏آن، حرص و طمع در مال باشد از جمله رذايل قوه شهويه محسوب خواهد شد.

به هر حال، به اجماع جميع طوايف عالم، و به اتفاق همه اصناف بنى‏آدم، ظلم ازهمه معاصى اعظم، و عذاب آن اشد، و ندامت آن بيشتر، و وبال آن بالاتر است.درمواضع متكثره در قرآن بر ظالمين لعن شديد وارد، و در اخبار متواتره ذم عظيم وتهديد بر آن ثابت است.و اگر هيچ تهديدى بر آن نباشد، همين آيه مباركه از براى‏طايفه ظالمين كافى است كه پروردگار جبار مى‏فرمايد:

«و لا تحسبن الله غافلا عما يعمل الظالمون انما يؤخرهم ليوم تشخص فيه الابصار مهطعين مقنعي رؤسهم لا يرتد اليهم طرفهم و افتدتهم هواء»

خلاصه معنى آن كه: «گمان مكن كه پروردگار، غافل است از كرده ظالمان وستمكاران! نه چنين است، و اين مهلتى كه به ايشان داده به جهت آن است كه: عذاب وسزاى عمل ايشان را به روزى اندازد كه در آن چشمها به كاسه سر مى‏جهد.و همه‏مردمان در آن روز شتابان خواهند بود.يعنى از حيرانى و سرگردانى آرام و سكون‏نخواهند داشت و به هر طرف خواهند دويد.و چشمهاى ايشان باز خواهد ماند، وقدرت نخواهند داشت كه: چشمهاى خود را به هم گذارند.و دلهاى ايشان از شدت‏خوف و فزع، پريده خواهد بود و از عقل و هر چيزى خالى خواهد بود» . (1)

و باز حق - سبحانه و تعالى - مى‏فرمايد:

«و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون‏»

يعنى: «زود باشد بدانند آنان كه ظلم و ستم كردند، كه بعد از موت بازگشت ايشان به‏كدام مكان خواهد بود» . (2)

آرى: بازگشت ظالم، البته به آتش سوزنده، و مار و عقرب گزنده خواهد بود.و ستم‏بر بندگان خدا، و چشم داشت آمرزش در روز قيامت، نيست مگر از حمق و سفاهت.

مكن بد كه بد بينى اى يار نيك كه نايد ز تخم بدى بار نيك

دهقان سالخورده چه خوش گفت‏با پسركاى نور چشم من بجز از كشته ندروى‏از متمم مكارم اخلاق، و مبعوث بر كافه آفاق، مروى است كه: «پست‏ترين وذليل‏ترين خلق در نزد خدا كسى است كه: امر مسلمانان در دست او باشد و ميان ايشان‏به راستى رفتار نكند» . (3)

و در حديثى ديگر از آن سرور مروى است كه: «ظلم و جور كردن در يك ساعت،بدتر است در نزد خدا از شصت‏سال گناه‏» . (4)

و فرمود كه: «هر كه از انتقام و مكافات بترسد، البته از ظلم كردن باز مى‏ايستد» . (5)

چون منتقم حقيقى البته انتقام هر ظلمى را مى‏كشد.و مكافات ظالم را به اومى‏رساند.

چو بد كردى مباش ايمن ز آفات كه واجب شد طبيعت را مكافات

از جانب خداوند معبود، وحى به حضرت داود رسيد كه: «به اهل ظلم بگو: مرا يادنكنند كه بر من واجب است‏ياد كنم هر كه مرا ياد بكند.و ياد كردن ظالمين، به لعن كردن‏ايشان است.

در هنگامى كه حضرت سيد سجاد - عليه السلام - را وفات رسيد به حضرت امام‏محمد باقر - عليه السلام - فرمود كه: «زنهار، اى فرزند! كه ظلم نكنى بر كسى، كه‏دادرسى به غير از خدا نداشته باشد» . (6)

زيرا كه او را چون كسى ديگر نباشد، دست‏به درگاه مالك الملوك بر مى‏دارد و منتقم‏حقيقى را بر سر انتقام مى‏آورد.هان، هان اى آنكه زمام اختيار مردم در دست دارى! تابيچارگان بى‏كس را نيازارى، كه كس بى‏كسان در مقام آزار تو برآيد.

دردمندان بلا زهر هلاهل نوشند قصد اين قوم خطا باشد هين تا نكنى

منجنيق آه مظلومان به صبح زود گيرد ظالمان را در حصار

از حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - مروى است كه: «هيچ كس نيست كه به‏ديگرى ظلم كند مگر اينكه خدا به آن ظلم او را مى‏گيرد، در جان يا مال او» . (7)

مردى كه مدتى والى موضعى بود به خدمت آن والى امامت عرض كرد كه: «آيا توبه از براى من هست؟ فرمود نه، تا هر كه بر ذمه تو حقى دارد به وى برسانى‏» . (8)

و نيز از آن حضرت مروى است كه: «آنچه مظلوم از دين ظالم مى‏گيرد بيش از آن‏چيزى است كه ظالم از مظلوم مى‏ستاند» . (9)

و از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - منقول است كه: «در تفسير قول خداى - عز و جل -

«ان ربك لبالمرصاد»

فرمودند كه: پلى بر صراط هست كه از آن نمى‏گذردبنده‏اى كه بر گردن او مظلمه باشد» . (10)

و فرمود كه: «هيچ ظلمى شديدتر و بدتر از ظلمى نيست كه بر كسى باشد كه ياورى‏بجز خداوند قهار نيابد» . (11)

و نيز فرمود كه: «هر كه بخورد مال برادر خود را به ناحق و به او رد نكند، خواهدخورد در روز قيامت‏شرارى از آتش دوزخ را» . (12)

و از آن جناب مروى است كه: «پروردگار عالم - جل شانه - وحى فرستاد به‏پيغمبرى از پيغمبران، كه در مملكت پادشاه جبارى بود، كه برو به نزد اين مرد جبار و به‏او بگو كه: من تو را وانداشته‏ام از براى ريختن خون بى‏گناهان و گرفتن اموال مردمان،بلكه ترا صاحب اختيار كردم به جهت آنكه صداهاى مظلومان را از درگاه من بازدارى.

و ناله‏هاى ايشان را كوتاه كنى.من نخواهم گذشت از ظلمى كه بر احدى شود، اگر چه ازجمله كفار باشد» . (13)

آرى: پادشاهى، حكم شبانى دارد، كه آفريدگار عالم او را بر رعيت گماشته و از اومحافظت ايشان را خواسته.و چنانچه اندكى در حفظ و حراست ايشان اهمال ومسامحه نمايد به زودى دست او را از شبانى ايشان كوتاه فرمايد و در روز محاسبه روزقيامت‏حساب جزء جزء را از او مى‏طلبد.

ميازار دهقان به يك خردله (14) كه سلطان، شبان است و دهقان گله

چو پرخاش بينند و بيداد از او شبان نيست، گرگ است، فرياد از او

شهى كه حفظ رعيت نگاه ميدارد

حلال باد خراجش كه مزد چوپانى است

و گرنه راعى خلق است زهر مارش باد

كه هر چه ميخورد از جزيه مسلمانى‏ست

و نيز از آن حضرت مروى است كه فرمود: «هر كه بدى كند با مردمان و بر ايشان‏ستم روا دارد، او را ناخوش نيايد، چون به او بدى كنند و ستمى به او رسد، چون فرزندآدم، آنچه را مى‏كارد مى‏درود و هيچ كس از تخم تلخ، ميوه شيرين برنمى‏دارد.و تخم‏شيرين، بار تلخ نمى‏دهد» . (15)

اگر بد كنى چشم نيكى مدار كه هرگز نيارد گز، انگور بار

مپندارم اى در خزان كشته جو كه گندم ستانى به وقت درو

چه عجب نيست از بسيارى از ابناء زمان، كه انواع ظلم و ستم از ايشان به بيچارگان‏مى‏رسد! و اگر روزى ورق زمانه برگردد و دست ايشان از ظلم كوتاه شود، و روزگاردر صدد مكافات برآيد، آه و ناله ايشان از ثريا مى‏گذرد.و زبان شكوه خالق و خلق رامى‏گشايد.و بر كسانى كه اگر شفاعت مظلومى را در نزد ايشان مى‏كرد به هيچ گونه قبول‏نمى‏كردند، اعتراض مى‏كنند و ايشان را ملامت و سرزنش مى‏نمايند كه آخر، چنين‏ظلمى بر ما مى‏شود، و تو چنين ساكت نشسته‏اى! چرا گريبان چاك نمى‏كنى و بر سر،خاك نمى‏ريزى و شورش و غوغا نمى‏نمائى؟ !

ببرى مال مسلمان و چو مالت‏ببرند بانگ و فرياد بر آرى كه مسلمانى نيست

برگشت اثر هر ظلمى، به خود ظالم يا به اولاد او

و غافل است از اينكه: هر ظلمى كه از كسى سرزد، البته روزگار، اثر آن را به اومى‏رساند.

همچنان كه حضرت صادق - عليه السلام - فرمودند كه: «هركه ستم كند، خداوند عالم مسلط مى‏سازد بر او كسى را كه ظلم كند بر او، يا بر اولاد او، يا بر اولاد اولاد او.

(بلى: كجا با عدل خداوند عادل جمع مى‏شود كه: زبر دستى، زير دستى را بيازارد، ودست آن بيچاره از مكافات او كوتاه باشد.و حضرت ملك الملوك بر آن مطلع باشد ودر صدد انتقام او برنيايد؟ !

مكن خيره بر زير دستان ستم كه دستى ست‏بالاى دست تو هم

ستمگر جفا بر تن خويش كرد نه بر زيردستان دلريش كرد

مها (16) زورمندى مكن با كهان (17) كه بر يك نمط (18) مى‏نماند جهان)

راوى گويد: چون حضرت چنين فرمودند، من عرض كردم كه: آن مرد، ظلم مى‏كندو خدا ظلم را بر اولاد، و اولاد اولاد او مسلط مى‏سازد؟ فرمود: بلى، خداى - تعالى - مى‏فرمايد

«و ليخش الذين لو تركوا من خلفهم ذرية ضعافا خافوا عليهم فليتقوا الله و ليقولوا قولا سديدا».

خلاصه معنى آنكه: بايد بترسند كسانى كه هرگاه اولادى از ايشان بماندبى‏دست و پا، بر ايشان مهربان و ترسناك باشند، پس بايد از خداى بپرهيزند و سخن نيك بگويند» . (19)

و والد ماجد حقير در جامع السعادات فرموده است كه: «ظاهر آن است كه: مؤاخذه اولاد به سبب ظلم پدران، مخصوص اولادى است كه به ظلم پدران خود راضى بوده‏اند.يا اولادى كه از ظلم پدر به ايشان اثرى رسيده باشد، چون مالى كه به ايشان منتقل شده باشد» . (20)

و بعضى از علما در سر اين، گفته كه: دنيا دار مكافات و انتقام است، و بايد مكافات‏هر ظلمى در دنيا بشود.گو بعضى از آن به روز قيامت افتد.و اين انتقام هم از براى ظالم فايده دارد و هم از براى مظلوم، اما از براى ظالم، به جهت اينكه: چون اين را شنيد ومطلع شد كه هر ظلمى را در دنيا مكافاتى است، بسا باشد كه از ظلم كردن باز ايستد.و امااز براى مظلوم، به جهت اينكه: او از اطلاع بر اين شاد و مستبشر مى‏گردد.و علاوه‏بر ثواب اخروى، فرح در دنيا نيز از براى او حاصل مى‏شود.

لب خشك مظلوم را گو بخند كه دندان ظالم بخواهند كند

پس آنچه به اولاد، و اولاد اولاد ظالم، از ظلم مى‏رسد اگر چه ظاهرا بر او ظلم است و ليكن در معنى نعمتى است از خدا بر او، كه فايده از براى ديگران نيز دارد.پس هر كه‏را اندك عقل و شعورى بوده باشد، و دشمن خود و بازماندگان خود نباشد و اعتقاد به‏مرگ و رسيدن به حساب و ثواب و عقاب روز قيامت داشته باشد البته خود را از ظلم نگاه مى‏دارد.

و عجب است از قومى كه مرگ را به چشم خود مى‏بينند و دعواى يقين به «حشر و نشر» و بهشت و دوزخ مى‏نمايند، و احوال اهل ظلم را در دنيا معاينه و ملاحظه‏مى‏نمايند، و با وجود اين، پيوسته ظلم و ستم به زيردستان و ضعفا مى‏نمايند.و از حكم‏حاكم عادل، و مؤاخذه مالك الملوك، و «سطوت‏» قهر جبار سموات و ارضين، خوف‏نمى‏كنند.و از رسوائى روز قيامت در حضور ملائكه و انبياء و ساير امم گذشته و آينده‏انديشه نمى‏نمايند.و از تخويفات و تهديدات پروردگار خود هيچ باكى ندارند.

بلى: «يوم المظلوم على الظالم اشد من يوم الظالم على المظلوم‏»

يعنى: «روز توانائى وقدرت مظلوم بر ظالم، بسى شديدتر و بالاتر است از امروز كه ظالم قدرت بر مظلوم‏دارد» . (21)

تحمل كن اى ناتوان از قوى كه روزى تواناتر از وى شوى

زنهار، اى ظالم! دست نگه‏دار كه دستى بالاى دست تو هست.بر خود بترس كه‏تواناتر از توئى در كمين است.

ره پرشكن است پر بيفكن تيغ است قوى سپر بيفكن

پاسخ ظالم در روز قيامت! ! !

روز قيامت را به ياد آور.و زمان مؤاخذه را در نظر بگير.و خود را در حضورپروردگار خود ايستاده بين.و مستعد جواب ظلم و ستم بر بيچارگان شو.و جواب آنها رامهيا كن.

پس اى كسانى كه زمام اختيار بندگان خدا را در دست داريد! و خلعت مهترى وسرورى در بر كرده‏ايد! ياد آوريد روزى را كه: در ديوان اكبر ملوك، و سلاطين‏عدالت گستر، به خلعت زيباى آمرزش ارجمند، و به تاج «و هاج‏» (22) كرامت‏سر بلند گردند،مبادا شما لباس ياس در بر، و خاك مصيبت‏بر سر، اشك حسرت از ديده بباريد.و دست‏ندامت‏بر سر زنيد.

خطا بين كه بر دست ظالم برفت جهان ماند و او با مظالم برفت

و چون از فكر آخرت، و روز حسرت و ندامت‏بپردازيد احوال دنياى خود راملاحظه نمائيد.و مفاسد دنيويه ظلم و ستم را متذكر گرديد، و بدانيد كه: عاقبت آن‏نيست مگر اينكه: قوت و شوكتى كه حضرت رب العزة داده به «شآمت‏» (23) آن‏باز مى‏گردد.

چنان كه والى مملكت عدالت، و سرير آراى كشور ولايت فرمود كه: «هيچ سلطانى‏نيست كه خداى - تعالى - او را قوت و نعمتى داده باشد و او به دستيارى آن قوت ونعمت‏بر بندگان خدا ظلم كند، مگر اينكه بر خداى - تعالى - لازم است كه: آن قوت ونعمت را بازگيرد.نمى‏بينى كه خداى - تعالى - مى‏فرمايد:

«ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم‏»

يعنى: «به درستى كه خداى - تعالى - تغيير نمى‏دهد آنچه با طايفه‏اى‏هست از شادى و دولت، يا رنج و محنت، تا آنكه ايشان نيات و اعمال خود را تغيير بدهند» . (24)

و هم از سخنان هدايت‏بنيان آن حضرت است كه:

«بالظلم تزول النعم‏»

يعنى: به‏سبب ظلم، نعمتها زايل مى‏گردد، (25)

و به نكبت مبدل مى‏شود.و به شومى آن، احوال ملك‏و مملكت زبون، و تخت و دولت‏سرنگون مى‏گردد.و پادشاهى به واسطه عدالت، باكفر پاينده مى‏شود.و با وجود ايمان، با ظلم و ستم نمى‏ماند.

خانه هر ملك ستمكارى است دولت‏باقى به كم آزارى است

پايدارى به عدل و داد بود ظلم و شاهى چراغ باد بود

آه مظلوم

آرى: بسا باشد كه ستمكار ظالم، بيدادى بر بيچاره كند كه در چاره جوئيش از هر جابسته.و دست اميدش از همه جا گسسته مى‏شود.ناچار شكوه و داد خواهى به درگاه‏پادشاهى برد كه ساحت رحمتش گريزگاه بى‏پناهان، و غمخوارى مرحمتش فريادرس‏دادخواهان است.مير ديوان عدلش به دادخواهى گداى بى سروپائى خسرو تاجدارى رادست اقتدار در زير تيغ انتقام مى‏نشاند.و سرهنگ سياستش براى خاطر پريشانى،سلطان والا شانى را «پالهنگ‏» (26) عجز در گردن افكنده و به پاى دار مكافات مى‏دواند.

مظلومى از ضرب چوب ظالمى بر خود بپيچد كه شحنه غضبش با وى در نپيچد.وستم كيشى، اشكى از ديده درويشى فرو نريزد، كه سيلاب عقوبتش بنيان دولت وى ازهم بريزد.

نخفته ست مظلوم، ز آهش بترس ز دود دل صبح گاهش بترس

نترسى كه پاك اندرونى شبى برآرد ز سوز جگر ياربى

چراغى كه بيوه‏زنى برفروخت بسى ديده باشى كه شهرى بسوخت

پريشانى خاطر دادخواه براندازد از مملكت پادشاه

ستاننده داد آن كس خداست كه نتواند از پادشه داد خواست

از حضرت صادق - عليه السلام - مروى است كه: «بترسيد از ظلم كردن، به درستى‏كه: دعاى مظلوم به آسمان بالا مى‏رود و به محل استجابت مى‏رسد» . (27)

گويند: يكى از پادشاهان با هوش كه از تير دعاى خسته دلان با حذر بودى، فرموده‏بود كه: «اين دو بيت‏بر بساط وى نقش كرده بودند كه روز و شب در نظر وى باشد:

لا تظلمن اذا ما كنت مقتدرا فالظلم مقدرة تفضى الى الندم

تنام عيناك و المظلوم منتبه يدعو عليك و عين الله لم تنم

يعنى: زنهار، ظلم مكن در وقت توانائى، كه آخر آن ندامت و پشيمانى است،زيرا كه: در دل شبها چشم تو در خواب استراحت، و مظلوم با ديده بى‏خواب لب او به‏نفرين تو باز است.و ذات پاك خداوند عادل از خوابيدن مبرا، و ناله مظلومان راشنواست‏» .

زود باشد كه شحنه عدلش به جانبدارى آن مظلوم تيغ قهر كشيده سزاى آن دركنارت نهد.

اگر زير دستى برآيد ز پاى حذر كن زناليدنش بر خداى

گرفتم ز تو ناتوانتر بسى‏ست تواناتر از تو هم آخر كسى‏ست

سلطان محمود غزنوى مى‏گفته كه: «من از نيزه شير مردان اين قدر نمى‏ترسم كه ازدوك پيره زنان.و با وجود همه اينها، خود ظلم و ستم باعث پريشانى رعيت، و موجب‏ويرانى مملكت مى‏گردد» .

چنانچه حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - فرموده‏اند كه: «آفت العمران من جورالسلطان‏» يعنى: «خرابى معموره‏ها، از جور و ستم پادشاه است‏» .

و ديگر مى‏فرمايد: «من ظلم رعيته نصر اعدائه‏» يعنى: «هر كه بر رعيت‏خود ظلم‏كند يارى دشمنان خود كرده‏» . (28)

فراخى در آن مرز و كشور مخواه كه دلتنك بينى رعيت ز شاه

دگر كشور آباد بيند به خواب كه بيند دل اهل كشور خراب

علاوه بر آنچه مذكور شد، نام آن ستمكار در اطراف و اقطار، به ظلم و ستم اشتهارمى‏يابد و دل نزديك و دور از او نفور مى‏گيرد.و سالهاى سال و قرنهاى بى‏شمار بدنامى و رسوائى در دودمان او مى‏ماند.و در روزگاران، بدى او را ياد مى‏كنند، و چه‏زيانكارى از اين بدتر و بالاتر است.

خرابى و بدنامى آيد ز جور بزرگان رسند اين سخن را به غور (29)

تفو بر چنان ملك و دولت‏بود كه لعنت‏بر او تا قيامت‏بود

نماند ستمكار بد روزگار بماند بر او لعنت پايدار

اعانت‏به ظالم و راضى به فعل او شدن

و بدان كه ظلم و ستم، مذموم، و فاعل آن در دنيا و آخرت معذب و ملوم است.وهمچنين هر كه اعانت كند ظالمى را در ظلمى كه مى‏كند، يا راضى به فعل و عمل اوباشد، يا سعى در خدمات برآمدن مقاصد او كند، او نيز مثل ظالم است در گناه وعقوبت.

از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - مروى است كه: «هر كه ظلم كند، و هر كه‏يارى ظالم كند، و هر كه راضى به ظلم او باشد، هر سه ظالمند و در ظلم شريك‏اند» . (30)

و فرمود: «هر كه اعانت كند ظالمى را در ظلمى كه مى‏كند، خدا ظالمى را بر اومسلط مى‏سازد كه او را ظلم كند.و او هر چه دعا كند به اجابت نرسد.و بر ظلمى كه بر اومى‏شود اجرى از براى او نباشد» . (31)

مروى است كه: روزى سيد رسل - صلى الله عليه و آله - فرمودند كه: «شر الناس‏المثلث‏» يعنى: «بدترين مردمان «مثلث‏» است. عرض كردند كه «مثلث‏» كيست؟ فرمود:

كسى است كه سعايت و بدگوئى كسى را در نزد پادشاه و امراء و حكام جور كند، كه اوسه نفر را هلاك كرده:

اول: خود را به جهت معصيتى كه نموده.

دوم: آن پادشاه، يا امير را به جهت ظلمى كه به آن مظلوم نموده.

سيم: آن مظلوم را در دنيا هلاك كرده، به جهت اذيتى كه به او رسانيده، و تضييع‏حق او كرده‏» . (32)

فرمود: «هر كه همراه ظالمى برود، از براى اعانت و يارى كردن او، و داند كه او ظالم‏است، آن كس از اسلام بيرون رفته و داخل كفر شده‏» . (33)

و نيز از آن جناب مروى است كه: «چون روز قيامت‏شود منادى ندا كند كه كجايندظالمان و كسانى كه شبيه و مانند ظالمان‏اند؟ حتى آن كسى كه قلمى از براى ايشان‏تراشيده، يا دواتى به جهت ايشان «ليقه‏» كرده؟ پس همگى را در تابوتى از آهن جمع‏سازند و در آتش جهنم اندازند» . (34)

و مراد از «شبيه ظالمان‏» ، كسانى هستند كه به ظلم ايشان راضى باشند.

پى‏نوشتها:


1. ابراهيم، (سوره 14)، آيه 42 و 43.

2. شعراء، (سوره 26)، آيه 227

3. بحار الانوار، ج 75، ص 352، ح 61.

4. بحار الانوار، ج 75، ص 352، ح 61.

5. كافى، ج 2، ص 331، ح 6.

6. بحار الانوار، ج 75، ص 308، ح 1.

7. بحار الانوار، ج 75، ص 313، ح 22

8. بحار الانوار، ج 75، ص 329، ح 59 و كافى، ج 2، ص 331.

9. بحار الانوار، ج 75، ص 312، ح 21.

10. بحار الانوار، ج 75، ص 312، ح 19.

11. كافى، ج 2، ص 331، ح 1.

12. كافى، ج 2، ص 333، ح 15.

13. بحار الانوار، ج 75، ص 331، ح 65.

14. «خردل‏» ، گياهى است كه برگهايش شبيه برگ ترب اما كوچكتر، و دانه‏هاى ريز و قهوه‏اى رنگ دارد،(در اينجا مراد، دانه‏هاى آن است)

15. كافى، ج 2، ص 334، ح 22

16. مه، بزرگ و قدرتمند.

17. جمع «كه‏» ، كوچكها.

18. روش و طريقه.

19. [نساء، (سوره 4) آيه 9] كافى، ج 2، ص 332، ح 13.

20. جامع السعادات، ج 2، ص 221.

21. نهج البلاغه فيض الاسلام، ص 1193، حكمت 233.

22. درخشان.

23. نامباركى

24. رعد، (سوره 13)، آيه 11.

25. غرر الحكم (مترجم)، ج 1، ص 331، ح 52.

26. كمند

27. كنز العمال، ج 3، ص 500، خ 7601.

28. غرر الحكم (مترجم)، ج 2، ص 618، ح 173

29. تفكر و انديشه.

30. بحار الانوار، ج 75، ص 312، ح 16.و كافى، ج 2، ص 333، ح 16.

31. بحار الانوار، ج 75، ص 372، ح 21.

32. بحار الانوار، ج 75، ص 377، ح 31.

33. بحار الانوار، ج 75، ص 377، ح 31

34. بحار الانوار، ج 75، ص 372، ح 17.