معراج السعادة

عالم ربانى ملا احمد نراقى (قدس سره)

- ۲۵ -


فصل: فقر و غنا و حالتهاى آنها

دانستى كه دنيا عبارت است از: هر چيزى كه در آن از براى بنده پيش از مردن‏نصيبى هست.خواه نعمت و مال باشد، يا منصب و جاه، يا متابعت‏شهوت شكم و فرج،يا طلب علو و برترى و تكبر و انتقام و غضب و تشفى غيظ يا غير اينها.و بالجمله از براى دنيا شعب و فروعى بى‏حد است.وليكن اعظم آفات آن كه متعلق به قوه شهويه است‏مال است، زيرا كه: هر زنده‏اى محتاج به آن است.

و از براى مال، فوايد بسيار، و آفات و «غوايل‏» (1) بى‏شمارى است.و تميز خوب و بدآن در نهايت صعوبت و اشكال است، زيرا كه: از نبودن مال، صفت فقر و احتياج به هم‏مى‏رسد.و از وجود آن، وصف غنا و ثروت حاصل مى‏شود.و اين هر دو صفتى است‏كه خدا بندگان خود را به آنها امتحان مى‏فرمايد.

و از براى فقير، دو حالت متصور است: حرص و قناعت.كه يكى محمود و ديگرى‏مذموم است.

و حريص بر دو قسم است:

يكى: حريصى است كه: حرص آن به كسب و صنعت كردن است، بدون طمع درمال مردم.

و ديگرى آنكه: حرص او به گرفتن مال مردم به زور و ظلم، يا به تكدى و سؤال‏است.

و هر دو طايفه هلاك‏اند.گو طايفه آخر بدتر از اولى باشد.

و از براى غنى نيز دو حالت است: امساك و بذل.يكى ممدوح و ديگرى مذموم.

و بذل هم بر دو نوع است: ميانه‏روى و اسراف.اول محمود و ثانى مذموم.و غيراينها از جميع اين امور، امورى هستند كه فهميدن آنها مشكل است.و كسى كه طالب‏مال باشد بايد اول تميز ميان نيك و بد اين حالت‏بكند و طريقه نيك آن را پيشنهاد خودسازد تا نجات يابد.

فصل: مذمت مال و مالدارى

چون دانستى كه: يكى از شعب دنيا مال است.پس بدان كه: در قرآن و احاديث‏مذمت مال و بدى محبت آن بسيار وارد شده است.

خداوند عالم مى‏فرمايد:

«يا ايها الذين آمنوا لا تلهكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر الله و من يفعل ذلك فاولئك هم الخاسرون‏».

يعنى: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد مشغول‏نسازد مالها و اولاد شما، شما را از ياد خدا.و كسانى كه چنين كنند ايشان‏اندزيانكاران‏» . (2)

و باز مى‏فرمايد:

«انما اموالكم و اولادكم فتنة‏»

يعنى: «جز اين نيست كه: اموال و اولادشما، فتنه‏اند از براى شما» . (3)

كه به آنها شما را امتحان مى‏نمائيم.

و حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - فرمود كه: «دوستى مال و بزرگى، نفاق رامى‏روياند، همچنان كه آب گياه را مى‏روياند». (4)

و فرمود كه: «دو گرگ صياد، كه داخل حصار گوسفندى شوند اين قدر از گوسفندان را فاسد نمى‏كنند كه دوستى مال و جاه، دين مسلمانان را فاسد مى‏كند» . (5)

و فرمود: «بدترين امت من مالداران‏اند» . (6)

و فرمودند كه: «دوستان فرزند آدم سه چيز است: يكى تا وقت مردن با او است، و آن مال است.و ديگرى تا لب گور، همراه اومى‏آيد، و آن اهل و عيال است.و سوم، تا عرصه محشر همراهى او مى‏كند، و آن‏اعمال است‏» . (7)

و فرمود كه: «چون روز قيامت‏شود صاحب مالى را مى‏آورند كه مال خود را به‏مصرفى كه خدا فرموده است رسانيده است، و مال او نيز در پيش روى او مى‏آيد وچون به صراط مى‏رسد هر جا كه مى‏ايستد و رفتن بر او مشكل مى‏شود مال او مى‏گويدبگذر كه تو حق خدا را در من به جا آوردى.پس ديگرى را مى‏آورند كه اطاعت‏خدارا ننموده است، و مال او در پشت‏سر او مى‏آيد چون به صراط رسد هر جا كه ايستدمال او گويد واى بر تو كه در حق خدا كوتاهى كردى.پس چنين خواهد گفت تا او به‏جهنم افتد و هلاك شود» . (8)

و نيز از آن حضرت مروى است كه: «دينار و درهم به هلاكت افكندند كسانى را كه‏پيش از شما بودند و شما را نيز هلاك خواهند نمود» . (9)

و در حديثى ديگر از آن حضرت مروى است كه: «در روز قيامت مردى را بياورندكه از حرام در دنيا مال جمع نموده بود و در حرام صرف كرده بود، پس امر شود كه: اورا به جهنم افكنند.و ديگرى را بياورند كه مال از حلال جمع كرده و در مصرف حرام‏خرج نموده. خطاب رسد كه: او را هم به جهنم برند.و مردى ديگر را بياورند كه مال از حرام جمع كرده و به مصرف حلال خرج نموده.خطاب رسد كه: او را نيز به جهنم‏اندازند.و مردى ديگر را بياورند كه مال از حلال جمع نموده و به حلال خرج نموده‏باشد خطاب رسد كه: او را بازداريد، شايد در طلب اين مال ضرر به يكى از امورى كه براو واجب است رسيده باشد، مثل اينكه: نمازى را از وقتش تاخير انداخته يا كوتاهى درركوع يا سجود يا وضوى آن نموده باشد.عرض كند كه: پروردگارا! از حلال كسب‏كردم و به حلال خرج كردم و هيچ يك از واجبات خود را ضايع نكردم.خطاب رسد:

شايد به جهت اين مال، بر اقران و امثال فخر كرده‏اى.و به مركبى يا جامه‏اى مباهات نموده باشى؟ عرض نمايد: پروردگارا! چنين عملى نيز از من سر نزد.و خطاب رسد كه:

شايد كوتاهى و منع نموده باشى حق كسانى را كه من امر كردم كه بدهى از: سادات و يتيمان و مساكين و راه گذران؟ عرض كند كه: نه پروردگارا! هيچ حقى را كه امر فرموده‏بودى ضايع نكردم.

در اين وقت اين جماعت‏حاضر مى‏شوند و در مقام مخاصمه با آن شخص‏برمى‏آيند و مى‏گويند: خداوندا! مال به او عطا كردى و او را غنى گردانيدى و به او امرفرمودى كه به ما بدهد.اگر از جواب مخاصمه آنها بر آمد و معلوم شد كه حق آنها راداده.و هيچ فخرى و مباهاتى نكرده.و واجبى از او ضايع نشده.خطاب مى‏رسد كه:

بايست و به جا بياور شكر نعمتى را كه به تو عطا فرموده‏ايم از آنچه خورده‏اى وآشاميده‏اى و لذتى كه يافته‏اى‏» . (10)

آه، آه اى جان برادر! كسى كه مداخل و مخارج او حلال، و همه واجبات خود رابه جا آورده باشد، و حقوق الهى را ادا نموده باشد، به اين دقت محاسبه او را مى‏رسند.

پس آيا چگونه خواهد بود حال امثال ما كه غرق فتنه دنيا گشته‏ايم و خود را به حلال وحرام آن آغشته‏ايم؟ ! نه از شبهات آن اجتناب مى‏كنيم و نه از شهواتش، نه از اموالش‏مى‏گذريم و نه از لذاتش.شكمهاى گرسنه در جوار ما سر به بالين مى‏نهند و انواع اطعمه‏را مى‏خوريم، و به شكر آن نمى‏پردازيم.

آه! چه بزرگ خواهد بود مصيبت ما! و چه عظيم خواهد بود بليه ما! بسا حيرتها وپشيمانيها كه به ما رو دهد.و چقدر اندوه و ماتمها كه از براى ما باشد در وقتى كه هيچ‏سودى نبخشد، نمى‏دانيم كه دنيا با ما چه خواهد كرد؟ و فردا در حضور پادشاه قهار، ازعهده جواب چگونه برخواهيم آمد؟ ! خوشا به حال كسانى كه از دنيا محروم وبى‏نصيب‏اند.

از زبان سوسن آزاده‏ام آمد به گوش

كاندرين دير كهن حال سبك باران خوشست

حافظا ترك جهان گفتن طريق خوشدليست

تا نپندارى كه احوال جهانداران خوشست

و از اين جهت‏بود كه بعضى از اصحاب سيد مختار گفت كه: «راضى نيستم روزى‏هزار مثقال طلا از حلال كسب كنم و در راه خدا صرف كنم، با وجود اينكه از هيچ‏عبادتى مرا باز ندارد.گفتند كه: چرا؟ گفت: مى‏ترسم از آنكه روز قيامت مرا باز دارند وبپرسند كه: از كجا آوردى؟ و به چه مصرف رسانيدى؟ پس سزاوار مؤمن آن است كه:

خود را به دنيا آلوده نسازد، و به قدر كفاف از دنيا بسازد.و اگر زيادتى به او رسد به‏جهت‏خود پيش فرستد.و اگر بعد بماند مفاسد و آفات بسيار دارد» . (11)

برگ عيشى به گور خويش فرست كس نيارد ز پس تو پيش فرست

مروى است كه: «مروى به حضرت پيغمبر - صلى الله عليه و آله - عرض كرد كه: چرامن شوق به مرگ ندارم؟ حضرت فرمود: آيا مالى دارى؟ عرض كرد: بلى يا رسول الله.

فرمود: مال خود را پيش روى خويش بفرست، زيرا كه: دل هر كسى همراه مال اوست،اگر پيش فرستاد مى‏خواهد زود به آن برسد و اگر گذاشت مى‏خواهد با آن باشد» . (12)

حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - درهمى به دست مبارك گرفتند و فرمودند: «تاتو از دست من بيرون نروى نفعى به جهت من ندارى‏» . (13)

در بعضى روايات رسيده كه: «اول روزى كه سكه درهم و دينار زده شد شيطان آنهارا برداشت و بر روى خود گذاشت و بوسيد و گفت: هر كه شما را دوست دارد بنده‏بر حق من است‏» . (14)

و بعضى از بزرگان گفته‏اند كه: «دو مصيبت است از براى بنده در مالش در وقت‏مردن، كه اولين و آخرين مثل آنها را نشنيده‏اند: يكى آنكه: همه آنها را از او مى‏گيرند. و ديگر آنكه محاسبه همه آن را از او مى‏خواهند» . (15)

مدح مال

و مخفى نماند كه همچنان كه در آيات و اخبار مذمت‏بسيار از براى مال رسيده، همچنين مدح آن نيز وارد شده است.

و خداى - تعالى - آن را در قرآن كريم خير ناميده است. (16)

و پيغمبر خدا - صلى الله عليه و آله - فرمود: «خوب چيزى است مال صالح از براى‏مرد صالح‏» . (17)

و همه اخبارى كه در ثواب صدقه دادن و ميهمانى و سخاوت و حج، و غير اينها ازچيزهائى كه تحصيل آنها به مال بسته است رسيده، دلالت‏بر خوبى مال مى‏كند.

و «توفيق‏» (18) ميان اين اخبار آن است كه: مال مى‏تواند شد كه وسيله وصول به سعادت‏اخرويه، و فوز به درجات عليه گردد.و ممكن است كه: به واسطه رسيدن به مقاصدفاسده، كه سد راه علم و عمل و حجاب سعادت ابدند شود.پس هر مالى كه: به مصرف‏اول رسيد، ممدوح و مستحسن است.و آنچه به مصرف دوم رسيد، مذموم و مستهجن‏است.و اخبارى كه دلالت‏بر مدح آن مى‏كند، بر اول محمول، و آنچه دلالت‏بر مذمت‏آن مى‏نمايد، حمل بر دويم مى‏شود.و چون اكثر طبايع بنى‏آدم، به پيروى شهوات‏نفسانيه مايل، و آن به واسطه مال حاصل مى‏شود، به اين جهت زايد بر قدر كفاف آن‏در محل خطر و حذر از آن بهتر است.

و طوايف انبياء، و خيل اوليا، از شر آن پناه به خداوند منان بردند.

حتى اينكه پيغمبر آخر الزمان - صلى الله عليه و آله - فرمود: «پروردگارا! قوت آل‏محمد را به قدر كفاف كن‏» . (19)

و گفت: «خداوندا! مرا زندگانى عطا كن، چون زندگى مسكينان، و بميران، چون‏مردن مسكينان‏» . (20)

فصل: مفاسد مال

از آنچه گذشت روشن شد كه: مال مانند مار است، كه هم در آن زهر است و هم «ترياق‏» . (21)

مفاسد آن زهر آن، و فوايد آن ترياقش است.و هر كه آنها را بشناسدمى‏تواند از شر مال احتراز، و خير آن را اخذ نمايد.

و به جهت اين مطلب مى‏گوئيم: اما مفاسد مال بر دو قسم است: مفاسد دنيائى.ودينى و آخرتى.

اما مفاسد دنيائى آن، زحمتها و شدايدى است كه: ديده مى‏شود كه اغنيا و مالداران،از ترس و بيم و حزن و اندوه و هم و غم و پريشانى خاطر و تفرق احوال و تلخى عيش وزحمت در تحصيل مال، و محافظت و نگاهبانى آن، و دفع دزد و ظالم و حاسد از آن،به آن مبتلا و گرفتارند.

آرى:

خوش فرش بوريا (22) و گدائى و خواب امن

كاين عيش نيست در خود اورنگ خسروى

و اما مفاسد دينيه آن، سه نوع است:

اول آنكه: باعث ارتكاب معاصى گردد، زيرا كه به واسطه مال، قدرت بر معاصى‏حاصل، و راه وصول به آنها آسان مى‏گردد.پس هر گاه شهوت معصيت‏به حركت آيدو انسان خود را قادر بر آن ببيند و به سهولت‏به آن تواند رسيد بسا باشد كه مرتكب آن‏شود و گناهى از او سرزند.و اما اگر مايوس از امكان آن گناه باشد و قدرت بر آن‏نداشته باشد داعيه آن معصيت را نمى‏كند.

و از اين جهت است كه گفته‏اند كه: يكى از اسباب عصمت از معصيت، عدم قدرت‏بر آن است.پس كسى كه به واسطه مال، بر گناه قادر شد، اگر مرتكب آن شود هلاك‏مى‏شود.و اگر مرتكب نگردد و صبر كند، آن نيز شدت و زحمتى است، زيرا كه: صبر باوجود قدرت نيز بسيار شديد است.

دوم آنكه: باعث غرق خوش گذرانيدن و فرو رفتن به نعمتها مى‏گردد، زيرا كه:

همچنان كه مى‏بينيم، غالب آن است كه: مالداران مشغول تنعم مى‏شوند.و به‏خوشگذرانيدن الفت و عادت مى‏كنند.و نمى‏توانند از نعمتها بگذرند.و هر يك لذتى راكه يافتند ميل به لذت ديگر مى‏كنند.و چون به اين معتاد شدند، و به خوشگذرانيدن‏عادت كردند، بسا باشد كه: از حلال ميسر نگردد پس دست‏به مال مشتبه دراز مى‏كنندو به تدريج از آن تجاوز نموده به حرام فرو مى‏روند. و به اين جهت‏به انواع اخلاق‏رذيله، از: كذب و ريا و حسد و غير اينها مبتلا مى‏گردند.

و بسيار كم اتفاق مى‏افتد كه: كسى صاحب مال و ثروت باشد و به خوشگذرانيدن وتنعم عادت نكند و در صدد آن نباشد.و كسى كه انواع اطعمه لذيذه و لباسهاى فاخره از براى او ميسر باشد كجا مى‏تواند آنها را ترك كند و به نان جوى و جامه كهنه‏اى قناعت‏كند؟ ! آرى: اين شان كسى است كه صاحب نفس قوى قدسيه باشد، مانند: سليمان بن داود - عليه السلام - و امثال او.علاوه بر اين، بعد از آنكه مال آدمى بسيار شد محتاج به‏اعوان و انصار مى‏گردد و سروكار او با مردم مى‏افتد.و كسى را كه سروكار با اهل دنياباشد چاره ندارد كه با ايشان به نفاق و دوروئى سلوك نمايد.با وجود آنكه سروكار بااهل دنيا داشتن، باعث عداوت و كينه و حسد و كبر و ريا و غيبت و بهتان و سخن چينى‏و ساير معاصى مى‏گردد.

و اين همه از شومى مال، و احتياج به حفظ اصلاح آن هم مى‏رسد.

سوم: و آن مفسده‏اى است كه: هيچ صاحب مالى از آن خالى نيست.و آن، اين‏است كه: نگاهداشتن و حفظ مال، و انجام دادن امور متعلقه به آن، آدمى را از ياد خداباز مى‏دارد.و هر چه به واسطه آن انسان از ياد خدا غافل شود، نيست مگر خسران و وبال.

و از اين جهت‏حضرت عيسى - عليه السلام - فرمود: «در مال سه آفت است: يكى‏آنكه: آن را از غير وجه حلال اخذ كنى.عرض كردند كه: اگر از ممر حلال به دست‏آيد؟ فرمود: آفتى ديگر دارد كه آن را در غير موقعش صرف نمايى.عرض كردند كه:

اگر در موقعش صرف كنى؟ فرمود كه: آفت ديگر دارد كه در جابه‏جا كردن ونگاهداشتن آن آدمى را از ياد خدا باز مى‏دارد» . (23)

و اين دردى است كه بى‏دوا، و مرضى‏است‏بى‏شفا، زيرا كه: روح عبادت و حقيقت آن، ياد خدا و تفكر در عظمت و جلال‏اوست.و اين دلى مى‏خواهد فارغ، و خاطرى جمع.

بى‏غم و انديشه سود و زيان نه خيال اين فلان و آن فلان

و صاحب ده و مزرعه، صبح و شام در فكر حساب سر كار و خيانت آن، و كوتاهى برزگران در امر مزرعه و زراعت و عمارت است. گاهى مشغول فكر منازعه با شركاءاراضى و قنوات، و زمانى متوجه خيال خصومت‏با اهل «خراج‏» (24) و «مالوجهات‏» ، (25) لحظه‏اى در ياد گاو و خر، و ساعتى در فكر اسب و استر.

گاه اندر فكر گاو و استرى گاه آلوده غم اسب و خرى

شب در خيال طويله و انبار، روز در كار آبيارى و شيار، و غير اينها از افكار بسيار.وتاجر مسكين روز و شب با صد فكر قرين، گاهى در فكر خيانت‏شريك، و زمانى در تهيه اسباب سفر دور و نزديك، گاه مى‏گويد: فلان شريك همه سود را برد، و زمانى فكرمى‏كند كه: فلان‏«مضارب‏» (26) سرمايه را تمام خورد، يا فلان كس در عمل كوتاهى كرد يانه، و فلان شخص مال را ضايع نمود يا نه، و فلان محاسبه سهو است‏يا درست، فلان‏حريف در معامله سخت است‏يا سست، در اغلب اوقات در غربت محزون و مغموم، وبه جهت كساد بازار و ناروائى مالش اندوهناك و مهموم.و همچنين ساير مالداران.

و بالجمله فكرهاى اهل دنيا را نهايتى، و خيالات ايشان را غايتى نيست.و كسى كه‏بجز فكر قوت سال خود را ندارد، و زيادتر از آن را نمى‏طلبد، از همه خيالات فارغ، واز جميع اين آفات سالم است.

غلام همت آنم كه زير چرخ كبودزهر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است

فوايد مال

و اما فوايد مال: پس آن نيز بر دو قسم است: دنيائى و آخرتى.

اما فوايد دنيائى آن، چيزهائى است كه: فايده آن پيش از مرگ ظاهر مى‏شود، مثل‏خلاصى از ذلت‏سؤال، و خجلت عيال، و خوارى و پستى و حقارت و تهيدستى وعزت و بزرگى در ميان مردمان، و بسيارى دوستان و اعوان، و حصول وقع و اعتبار دردلها، و امثال اينها.

و اما فوايد آخرتى آن، سه نوع است:

اول اينكه: صرف خود نمايد از براى به جا آوردن عبادات، و قوت يافتن برطاعات، و ستر عورت، و جهاد و حج و امثال اينها.

دوم اينكه: به مصرف مردمان برساند، يا به جهت فقرا و استحقاق ايشان.و ثواب‏اين ظاهر و روشن است.يا به جهت رعايت‏شان و مروت خود، و زيادتى صداقت ومحبت مردمان، مانند مهمانى كردن و هديه دادن و اعانت مردم نمودن و نحو اينها.و ازبراى هر يك از اينها ثواب بسيار در اخبار رسيده است.و فقر و استحقاق در ثواب اينهاشرط نيست.

بلى شرط ثواب در اينها نيت قربت است، يا از براى حفظ آبروى خود، چون دفع‏شر ظالم، و بستن زبان هرزه گويان و امثال اينها.و اين نيز موجب ثواب مى‏شود.

و حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - فرمود كه: «هر مالى را كه آدمى به جهت محافظت آبروى خود صرف كند حكم صدقه دارد» . (27)

يا به كسى دهد كه خدمت او را كند و شغلى كه به او رجوع كند به انجام رساند.

و شكى نيست كه اين نيز از امور متعلقه به آخرت است، زيرا كه: كارهائى كه انسان‏به جهت زندگانى به آن محتاج است‏بسيار است. و اگر همه را خود متوجه شود وقت اوضايع مى‏شود.و روزگارش به حيف مى‏رود.و از كار آخرت باز مى‏ماند.و شكى‏نيست كه: كسى را كه هيچ مالى نيست‏بايد همه اين كارها را خود متوجه شود.و از ذكرو فكر و عبادت و طاعت‏بازماند.

سوم آنكه: آن را به مصرف خيرات جاريه، و باقيات الصالحات رساند.از: ساختن‏مسجد و مدرسه و «رباط‏» (28) و پل و اجراى قنوات و نوشتن قرآن و كتاب و نشاندن‏اشجار، و امثال اينها از چيزهائى كه بعد از آدمى باقى مى‏ماند، و مدتها ثواب آن روز به‏روز عايد مى‏گردد، و باعث دعاى بندگان خدا از خوبان و صالحان مى‏شود.و اسم‏آدمى به خير مذكور مى‏گردد.

فصل: طرق رهايى از مفاسد مال

هر كه خواهد از مفاسد مال رهائى يابد بايد چند چيز را مراعات نمايد:

اول اينكه: غرض از مال داشتن، و فايده آن، و سبب آفريدن آن، و علت احتياج به‏آن را برخورد تا در طلب زيادتر از قدر اجت‏برنيايد.

دوم اينكه: جهت «مداخل‏» (29) آن را ملاحظه نمايد.و از حرام، بلكه از مشتبه اجتناب‏نمايد.و همچنين از مداخلى كه مكروه هستند، يا باعث نقص مروت و زوال حريت‏نفس‏اند احتراز نمايد، چون هديه‏اى كه بوى رشوه دهد، يا سؤال از خلق كه موجب‏ذلت و خوارى است.

سوم اينكه: راه خرج را مراعات كند، و در آن اقتصاد، يعنى ميانه روى نمايد.نه‏اسراف كند، و نه تنگ گيرى.

حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - فرمود كه: «محتاج نشد هر كه در خرج‏ميانه روى كرد» . (30)

و از براى اقتصاد در خوراك و پوشاك و سكنى، سه درجه است: ادنى و وسط واعلى.و ظاهر آن است كه: ميل به طرف ادنى بهتر و اولى باشد، تا در روز قيامت ازجمله سبكباران بوده باشد.

چهارم اينكه: آن را به مصارف حقه خرج كند.و در باطل صرف نكند، كه گناه‏خرج نمودن به باطل با كسب كردن از حرام يكسان است.

پنجم اينكه: نيت‏خود را در كسب و خرج و اقتصاد، و جميع وجوه، خالص كند.

پس آنچه را تحصيل مى‏كند، به جهت استعانت‏بر امر آخرت تحصيل كند.و از آنچه‏اجتناب مى‏كند، به جهت‏خدا اجتناب نمايد.و هرگاه چنين رفتار نمايد، مال داشتن‏ضررى به او نمى‏رساند.

از اين جهت‏حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - فرمود كه: «هرگاه مردى جميع‏آنچه در روى زمين است جمع كند و در آن نيت قربت داشته باشد او از جمله زاهدان‏است.اگر همه را دست‏بردارد و از براى خدا نباشد زاهد نيست‏» . (31)

پس لايق مؤمن، آن است كه: هر كارى مى‏كند از براى خدا كند تا آن كار از براى اوعبادت باشد.پس هر كه از مال به قدر اجت‏خود و عيال ضبط، و فاضل آن را صرف‏برادران مؤمن كند، آن كسى است كه ترياق مال را گرفته و زهر آن را ريخته است. وبسيارى مال، ضرر به او نمى‏رساند، و ليكن اين، كار هر كسى نيست.و از براى همه كس‏ميسر نه.بلكه اين شان آن كسى است كه او را ديده بينا، و دل دانا، و قوت دين، و كمال‏يقين بوده باشد.و اين چنين كسى هرگاه همه مال عالم از براى او جمع شود او را ازخدا مشغول نمى‏سازد، و به هلاكت نمى‏رساند.

آشنايان ره عشق در اين بحر عميق غرق گردند و نگردند به آب آلوده

اما عامى كه خواهد در مالدارى، خود را شبيه به اين اشخاص نمايد مانند اين است‏كه: افسونگرى صاحب وقوف، مارى را بگيرد كه ترياق آن را بكشد و طفلى آن راببيند و شكل مار و خط و خال آن و «نعومت‏» (32) و نرمى آن در نظر او جلوه كند، اقتدا به‏آن افسونگر نموده، مارى را بگيرد، و دفعة آن مار، او را بكشد.

بلى: فرق ميان كسى كه او را مار كشته باشد، و كسى كه مال او را كشته باشد اين است‏كه: كشته مار، در همان حال مى‏فهمد.اما كشته مال، بسا باشد كه نداند كه كشته شده‏است.و وقتى برمى‏خورد كه ديگر سودى ندارد.

آرى: اگر كور مى‏تواند كه مانند بينا در كنار دريا و قله‏هاى كوه و بيشه‏ها و جنگلهاراه رود، عامى جاهل نيز مى‏تواند مانند عالم ديندار كامل، مال بسيار داشته باشد.و ازمفاسد آن نجات يابد.

پى‏نوشتها:


1. شرها، فسادها.

2. منافقون، (سوره 63)، آيه 9

3. انفال، (سوره 8)، آيه 28.

4. محجة البيضاء، ج 6، ص 40.و احياء العلوم، ج 3، ص 200.

5. محجة البيضاء، ج 6، ص 41.و احياء العلوم، ج 3، ص 200.

6. محجة البيضاء، ج 6، ص 41.و احياء العلوم، ج 3، ص 201، (با اندك تفاوتى) .

7. محجة البيضاء، ج 6، ص 42.و احياء العلوم، ج 3، ص 201.

8. محجة البيضاء، ج 6، ص 42.و احياء العلوم، ج 3، ص 201 و 202.

9. كافى، ج 2، ص 316

10. جامع السعادات، ج 2، ص 47

11. جامع السعادات، ج 2، ص 48.

12. محجة البيضاء، ج 6، ص 42.و احياء العلوم، ج 3، ص 201.

13. محجة البيضاء، ج 6، ص 43.و احياء العلوم، ج 3، ص 202.

14. محجة البيضاء، ج 6، ص 43.و احياء العلوم، ج 3، ص 202.

15. محجة البيضاء، ج 6، ص 43.و احياء العلوم، ج 3، ص 202

16. بقره، (سوره 2)، آيه 180.

17. محجة البيضاء، ج 6، ص 44.و احياء العلوم، ج 3، ص 202.

18. جمع بين اخبار مختلف.

19. محجة البيضاء، ج 6، ص 45.و احياء العلوم، ج 3، ص 203.

20. كنز العمال، ج 6، ص 470، خ 16592 و ص 489، خ 16668.

21. داروى ضد زهر

22. حصير

23. محجة البيضاء، ج 6، ص 49.و احياء العلوم، ج 3، ص 205.

24. ماليات.

25. چپاول

26. كسى كه به او سرمايه مى‏دهند تا به كار اندازد و سودش را با صاحب سرمايه تقسيم كند

27. كنز العمال، ج 3، ص 407، خ 7175.

28. كاروانسراى ميان راه.

29. راه درآمد.

30. كنز العمال، ج 3، ص 49، ح 5431.

31. حقائق فيض (ره)، ص 119.

32. ملايمت و نرمى.