اخلاق در خانه -۱

استاد آيه الله حسين مظاهرى

- ۱۵ -


شيطان مى آيد وحى مى كند؛ الهام مى كند مى گويد اينجورى كن ؛ اين كار را بكن . خانه تان را به اين مزخرفات خراب نكنيد محبت شوهر را به اين چيزها بيهوده از بين نبريد مخصوصا به آقايان سفارش مى كنم . زيرا اگر خداى ناكرده مردى سوء ظن به همسرش پيدا كند گناه خيلى بزرگى است از زن هم گناه است ولى زن نسبت به حرام نمى دهد مى گويد رفتى يك زن دوم گرفتى اما مرد اگر نسبت بدهد تعزير مى شود. يعنى اگر سوء ظن داشته باشد و اين سوء ظن را به خانمش بگويد، اگر براى حاكم شرع اثبات شود مى تواند از بيست و پنج تا هفتاد ونه تازيانه به او بزند. مگر مى شود مرد سوء ظن به خانمش پيدا كند؟ گناه بزرگى است . اين همان است كه قرآن مى فرمايد مرگ بر تو. بنابراين در خانه سوء ظن نداشته باشيد خارج از خانه هم نبايد سوء ظن داشته باشيد. مخصوصا اين را به خانمها سفارش مى كنم . بعض اوقات يك سوء ظن موجب مى شود براى تجسس ، و تجسس گناهش ‍ خيلى بزرگ است . گناه باندازه اى بزرگ است كه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) روى منبر مى فرمود اى كسانى كه ايمانهاى شما زبانى است نه قلبى ! تجسس نكنيد زيرا اگر در كار و امور مردم تجسس كرديد خدا شما را افتضاح مى كند ولو اين كه خيلى عاقل و تو دار باشيد. سوء ظن به ديگران موجب تجسس مى شود. اگر تجسس كردى بعض اوقات موجب يك كارهاى زشتى مى شود. مثلا خانم در خانه اش ايستاده است مى بيند يك جوانى به خانه همسايه رفت . خوب اگر اين خانم مسلمان باشد بايد بگويد كه از اقوام اوست و كار دارد. اما اگر تجسس كرد و خداى ناكرده مردم را پشت در خانه جمع كرد و خداى ناكرده كار به جاى باريك رسيد، منجر به طلاق شد، منجر به بيچارگى و بى سرپرستى بچه ها شد، منجر به از بين رفتن دو طائفه شد اين خانمى كه اين كار را كرده چقدر گناه كرده است ؟ امام حسين (عليه السلام ) مى فرمود اگر يك كسى رگهايش را از بدنش بيرون بكشند گناهش كمتر از اين است كه جدائى بين او و شوهرش ، يا بين او و زنش بياندازند. بعض اوقات به عنوان مقدس يعنى مقدس مآبى و خشك مقدسى تجسس مى كند؛ خبر مى دهد؛ اين طرف آن طرف مردم را اطراف خانه او جمع مى كند بعد يك رسوائى پيدا مى شود و آبروى دو طائفه مى رود و خداى ناكرده منجر به طلاق مى شود براى اين كه اين آقا مى خواسته حزب اللهى عمل كند در حالى كه اين حزب الشيطانى است حزب اللهى اين است كه :
ضع امر اخيك على احسنه(165)
پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) بارها سفارش مى كرد كه هميشه براى برادر مؤ منت ، خواهر مؤ منت توجيه گر باش . حتى در روايتى پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) مى فرمايد براى مؤ من محمل درست كن . محمل بعدى ، محمل بعدى مى فرمايد هفتاد توجيه براى او بكن اگر نتوانستى ديگر محمل درست كنى بگو چقدر من مسلمان بدى هستم كه نمى توانم محمل درست كنم و كار مسلمان را توجيه كنم . آيا ما اين گونه ايم ؟ سفارش ‍ من به شما پامنبريها، شما مقدسها، شما نخبه هاى قم اين است كه پيغمبر(صلى الله عليه و آله ) مى خواهد شما تجسس نكنيد. آقا مى گردد اين طرف و آن طرف يك سوژه درست كند و در ميان جمعيت ببرد و متاءسفانه اين در همه جا شايع است و در همه اقشار، بازارى ، سپاهى ، بسيجى . آدمكشى نيست ؛ رگها را از بدن بيرون كشيدن است . چرا بايد سوء ظن داشته باشيم ؟ چرا به اين جمله كه پيغمبر(صلى الله عليه و آله ) فرمود، اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود، اين جمله اى كه غالب ائمه طاهرين (عليهم السلام ) از جمله امام صادق (عليه السلام ) فرمود كه : ضع امر اخيك على احسنه چرا به اين دستور عمل نمى كنيم ؟ چرا به جاى سوء ظن حسن ظن نداريم ؟ سوء ظن از كجا سرچشمه مى گيرد؟ دل وقتى منجلاب شد بوى بد مى دهد؛ سوء ظنى مى شود. حسن ظن از كجا سرچشمه مى گيرد؟ از دل سالم . دل وقتى پاك بود خودش پاك است ، ديگران را هم پاك مى داند. و وقتى خودش ناپاك شد ديگران را هم ناپاك مى داند. اين درد بزرگى است اما درمان آن آسان است و آن بى اعتنائى است . وقتى يك چيزى از خانمت ديدى و توجيه خوب كردى و اعتنا به فكرت نكردى ، در دهان شيطان زدى ، خواه ناخواه شيطان كنار مى رود. امام صادق (عليه السلام ) فرمود در دهان اين خبيث بزنيد وقتى زدى ، عادتش ندادى مى رود. اما اگر عادت و اهميتش دادى و توجيه غلط كردى ، بلكه به زبان آوردى كم كم اين وسوسه فكرى مى رسد به آنجا كه يك ديوانه به تمام معنى مى شوى . بنابراين درد بزرگ است اما مداوا آسان . درد سرطانى است ؛ دنيا و آخرت را از بين مى برد اما همه كس مى تواند مداوا كند و آن بى اعتنائى ، اهميت ندادن به سوء ظن ها و گمانهاست .
ان الظن لا يغنى من الحق شيئا(166)
قرآن مى گويد ظن و تخمين يك ذره كاربرد ندارد. اگر تو از آن كار گرفتى عمل به قرآن نكردى و بدان پشت پا به قرآن زدى .
جلسه بيست و چهارم
فصل دوازدهم
وسوسه عملى
فصل دوازدهم بحث ما درباره وسوسه عملى است . درفصل يازدهم وسوسه را به دو قسم تقسيم كرديم : وسوسه فكرى و وسوسه عملى . بحث وسوسه فكرى گذشت و بحث امروز درباره وسوسه عملى است كه گاهى انسان در كارهايش وسوسه مى شود نظير وسواسى در طهارت و نجاست ، وضو، غسل ، عبادات . اين وسوسه عملى براى خانه فوق العاده ضرر دارد؛ بنيان خانواده را ويران مى كند. وسواسى را از خانه و جامعه متروك مى كند. و بالاخره محبت خانوادگى را از بين مى برد. و شايد از اين مخربتر نداشته باشيم و لااقل يكى از مخربهاى عمده است . همه مخصوصا وسواسيها به بحث امروز توجه كاملى بفرمايند. اين وسوسه فكرى يا عملى از كجا پيدا مى شود؟
در فصل يازدهم گفتم شيطان گاهى مسلط مى شود بر عقل انسان و با اين تسلط انسان حقه باز، منافق ، پشت هم انداز مى شود. و در ميدان سياست يك سياستمدار دروغگوى حقه باز مى شود. و گاهى شيطان بر دل انسان مسلط مى شود آن را تابع خود مى كند. چنانچه گاهى خدا بر دل حكومت دارد گاهى شيطان بر دل حكومت پيدا مى كند و قرآن در آيات فراوانى تذكر به اين مطلب مى دهد و اگر شيطان مسلط بر دل انسان شد ديگر دل را مى برد آن جا كه خاطرخواه اوست . و يك آدم بت پرستى ، پول پرستى ، هوا پرستى ، و به قول قرآن شيطان پرستى از كار در مى آيد. و گاهى مسلط مى شود بر قوه تخيل و وسوسه فكرى و عملى براى او پيدا مى شود و اين باندازه اى خطرناك است كه چيزهائى كه اصلا واقعيت ندارد او مى بيند و مى شنود و قطع به آن پيدا مى كند. مثلا: آن كه آدم ترسوئى است و شيطان بر قوه خيال او مسلط شده اگر شب در يك خرابه اى برود جن مى بيند راستى مى بيند. و حرفهاى اجنه را مى شنود؛ راستى مى شنود. يا وقتى به قبرستان برود مى بيند مرده از قبر بيرون آمد. مرده را مى بيند. داد مى زند بايست ببينم مى شنود. فرار مى كند. مرده او را تعقيب مى كند. و يكوقت هم مى بيند مرده او را گرفت و لمس مى كند و غش مى كند. با فرضى كه در خرابه جنى نبوده است در آن قبرستان مرده از قبر بيرون نيامده است . مرده صدا نكرده است . او را نگرفته است . اما قوه خيال اثر گذارده است روى چشم او، روى گوش او، روى قوه لامسه او و اين بلا را به سر او آورده است .
وسوسه فكرى و عملى اگر براى كسى پيدا شود اين گونه مى شود. يعنى مثلا آن كسى كه وسواسى در طهارت و نجاست است فورا قطع پيدا مى كند كه ترشح كرد و نجس شد با فرضى كه ترشح نكرده است ، اما او حس مى كند ترشح در دستشوئى شده است . اما براى طهارتش قطع پيدا نمى كند. براى نجاست فورا قطع پيدا مى كند. يعنى شيطان در قوه تخيل او مسلط شده است و به آن چيزهائى كه برايش ضرر دارد فورا قطع پيدا مى كند اما براى آن چيزهائى كه بر نفعش است نمى تواند قطع پيدا كند؛ اطمينان پيدا كند. و از همين جا اين وسواسى بايد پى ببرد كه مريض است . براى اين كه اگر قطع پيدا شدن و زود باورى است هم طهارتش بايد زود قطع پيدا كند هم در نجاستش . و اگر هم زود باور نيست همان طور كه در طهارتش زود باور نيست در نجاستش هم بايد زود باور نباشد. اين كه مى بينيد يكجا زود باور است قطع پيدا مى كند و در جاى ديگر قطع پيدا نمى كند، زود باور نيست پى ببرد كه مريض است ، آن هم مرض روحى كه اگر اعتنا به آن بكند روز به روز در تزايد است . امراض روحى طورى است كه رو به تزايد است مثل خوره مى ماند؛ مثل سرطان مى ماند. از كجا پيدا شده است ؟ از تسلط شيطان بر قوه خيال . لذا كسى در نزد امام صادق (عليه السلام )تعريف يك كسى را كرد، حتى تعريف عقلش را، و بعد گفت وسواسى است امام صادق (عليه السلام )تبسمى كرد يعنى اين چه عاقلى است كه وسواسى است ؟ بعد فرمودند: شيطان بر او مسلط شده و كارهايش شيطانى است نه رحمانى . بعد هم فرمودند: اگر از خودش هم بپرسيد كه كارهاى او شيطانى است يا رحمانى مى گويد شيطانى .
چيزى كه همه بايد به آن توجه داشته باشيد اين است كه شيطان مهياست كه ما را بيچاره دنيا و آخرت كند و هر كسى را از راهى به جهنم مى برد. شيطان زرنگ است يك كسى را از گناه ، يك كسى را از راه پول حرام ، يك كسى را از راه شهوترانى ، يك كسى را از راه رياست طلبى ، يك كسى را هم از راه وسواسى گرى ، يك كسى را از راه غيبت ، تهمت ، شايعه پراكنى ، يك كسى را از راه فحشاء و بى عفتى منحرف مى كند.
مشهور است كه كسى در خواب صادقى شيطان را ديد كه يك دسته طناب بر دوش دارد پرسيد اينها چيست ؟ شيطان جواب داد اينها افسارهائى است تهيه كردم براى انسان ها كه به جهنمشان بكشم . سؤ ال كرد اين زنجير چيست ؟ گفت اين زنجير براى سيد رضى است . امشب رفتم سه مرتبه او را زنجير كردم اما پاره كرد. گفت اين طنابها چرا رنگارنگ است ؟ گفت براى اين كه هر كسى را از يك رنگى و از يك راهى منحرف مى كنم . فردا كه رفت خدمت سيد رضى رضوان الله عليه ، ايشان قضيه را فرمود كه معلوم شد خواب مطابق با واقع بوده است .
مرحوم كلينى رضوان الله عليه يك روايت را نقل مى كند نظير همين خواب كه امام صادق (عليه السلام ) فرمود شيطان با يك لباس رنگارنگى آمد نزد حضرت موسى (عليه السلام ) آن حضرت سؤ ال كرد اين لباس رنگارنگ ، كلاه رنگارنگ براى چيست ؟ گفت براى اين كه فريب من از يك راه نيست ؛ به جهنم كشاندن من از يك راه نيست . هر كسى را از يك راهى به جهنم مى كشانم . وسواسى را از راه طهارت و نجاست ، وضو و غسل و عبادت ، آن كه لاابالى در دين است از راه بى عفتى ، زن مقدس را از راه غيبت ، تهمت ، شايعه پراكنى ، مرد لاابالى را از راه حرام خورى و بالاخره هر كسى را از راهى .
قرآن شريف آيات فراوانى در اين باره دارد كه شيطان قسم خورده است ، در مقابل خدا عرض اندام كرده است كه بندهايت را جهنمى مى كنم ؛ بيچاره مى كنم . قرآن مى فرمايد: پس از آن كه شيطان رانده درگاه خدا شد گفت :
فبما اغويتنى لاقعدن لهم صراطك المستقيم # ثم لاتينهم من بين ايديهم ومن خلفهم وعن ايمانهم وعن شمائلهم ولا تجد اكثرهم شاكرين(167)
حال كه بخاطر بنى آدم گمراه شدم سر راهشان حتما مى نشينم و نمى گذارم راه بهشت را بگيرند؛ راه مستقيم را بگيرند. سپس از چهار طرف مى آيم از جلو مى آيم از عقب ، از طرف راست از طرف چپ . امام باقر(عليه السلام ) در ذيل اين آيه شريفه مى فرمايد: از جلو مى آيم يعنى امر آخرت را براى آنها ضعيف جلوه مى دهم . و اين كه گفته از عقب مى آيم يعنى آنها را امر مى كنم به جمع آورى اموال و بخل از دادن حقوق شرعى تا براى ورثه آنها بماند. و اين كه گفته از طرف راست مى آيم يعنى دين آنها را با زيبا كردن گمراهى و ايجاد شبهه از بين مى برم . و اين كه گفته است از طرف چپ مى آيم يعنى آنها را به دوست داشتن لذتها وامى دارم و شهوات را بر قلبهاى آنها غالب مى گردانم(168).
يعنى براى زن لاابالى شيطان مى گويد از را بى حجابى ، از راه بدحجابى ، جوراب پانما پوشيدن و بالاخره از راه بى عفتى . براى زن و مرد مقدس از آن راه مى آيد از راه راست مى آيد يعنى بواسطه وسوسه گرى آنها را به جهنم مى كشاند. من تقاضا دارم وسواسى ها اين آيه شريفه را هر روز بخوانند. وقتى كه شيطان مى خواهد مسلط بر قوه خيال اينها شود اينها سر خودشان بازى در آورند و اين كارهاى زشت وسوسه گرى را انجام دهند اين آيه را بخوانند و بگويند شيطان در مقابل خدا ايستاده و به او گفته است من هر كسى را از راهى به جهنم مى برم و وسواسى را از راه طهارت و نجاست ، وضو و غسل و عبادت به جهنم مى برم . در آيه ديگر هم نظير همين آيه آمده است شيطان لعنه الله قسم خورده است كه :
لاتخذن من عبادك نصيبا مفروضا # ولاضلنهم ولامنينهم ولامرنهم فليبتكن اذان الانعام ولامرنهم فليغيرن خلق الله(169)
يك بهره كافى از بنده هايت مى گيرم و گمراهشان مى كنم و در آمال و آرزو غوطه ورشان مى كنم و به آنها امر مى كنم تا گوشهاى حيوانات را ببرند و امر مى كنم تا خلقت خدا را تغيير دهند.
كارى مى كنم فطرت خدادادى را از دست بدهند. و ديگر درك نداشته باشند از خدابينى و خداشناسى ؛ ديگر درك نداشته باشند كه بفهمند در مقابل خدا بايد كوچكى كرد؛ درك نداشته باشند كه فضيلت را از رذيلت بشناسند. و بعد در دنباله همين آيه مى فرمايد:
ومن يتخذ الشيطان وليا من دون الله فقد خسر خسرانا مبينا
اگر كسى متابعت از اين شيطان قسم خورده كند و شيطان ولى او بشود، مسلط بر او بشود، ورشكسته است ورشكسته آشكار.
اى وسواسى ! قرآن مى گويد ورشكسته اى ورشكسته آشكار.
آيه سوم نظير آيه اول و دوم است . شيطان وقتى رانده درگاه خدا شد گفت خدايا همه شان را گمراه مى كنم . خداوند فرمود:
واستفزز من استطعت منهم بصوتك واجلب عليهم بخيلك ورجلك وشاركهم فى الاموال والاولاد وعدهم وما يعدهم الشيطان الا غرورا(170)
يعنى شيطان انسان را گمراه مى كند اما چگونه ؟ بصداى خود. صداى شيطان چيست ؟ ترانه ها، موسيقى ها. و اجلب عليهم بخيلك ورجلك يعنى شيطان دو دسته لشكر دارد يك لشكر پياده يعنى گرفتار يك رفيق نااهلى مى شود و اين رفيق خيلى عالم نيست ؛ دانا نيست با وسوسه او را به جهنم مى فرستد. اما گاهى يك رفيق نااهل ، يك شيطان دانا مسلط بر سر او مى شود كه بقول قرآن شريف لشكر شيطان اما لشكر سواره . نظير مكتبهاى غربى كه براى انسانها آورده شده است نظير يك رفيق نااهل اما رفيقى كه دانا باشد و بتواند از راه استدلال ، از راه غير مستقيم اين را به جهنم ببرد. شيطان از راه مال حرام شريك انسان مى شود و او را وادار مى كند همان غذاى حرام را به بچه هايش بدهد؛ انعقاد نطفه از آن غذاهاى حرام بشود و بالاخره بچه هايش را هم خراب مى كند. پس با استفاده از آيه مى فهميم شيطان يكى را از راه حرام بچه اش را خراب مى كند. يكى را از راه كم فروشى . يكى را وا مى دارد تقلب كند، رشوه خوارى كند، رباخوارى كند. يك كسى را بوسيله صداى خود يعنى ترانه ها، موسيقى ها. شيطان هر كسى را از راهى به جهنم مى برد. اين طور نيست كه براى همه يك راه داشته باشد. فقط توجهى را كه بايد داشته باشيم اين است كه شيطان براى هر كسى شيطانى مى گمارد. براى افراد عادى شيطانهاى عادى ، براى علماء، دانشمندان يك شيطان عالم . خدا رحمت كند مرحوم آشيخ غلامرضا يزدى را. مى گويند اين مرد عارف كامل بارها روى منبر مى گفت كه هر كسى شيطانى دارد و شيطان من ملا شيطان است . اين حرف را از قرآن گرفته است واجلب عليهم بخيلك ورجلك .
سوره فلق و ناس براى دفع شيطان خوب است . حتى به بچه هايتان ياد بدهيد چهار قل را، وقتى مى خواهند از خانه بيرون بيايند يا هر وقت ديگر بخوانند براى اين كه از شر اجنه و شيطان و انسانهاى شرور محفوظ باشند. اين دو سوره آخر نكته جالبى دارند كه همه بايد به آن توجه كنيم مخصوصا وسواسيها. در سوره فلق يكمرتبه پناه به خدا مى برد از چهار چيز مهم :
بسم الله الرحمن الرحيم قل اعوذ برب الفلق
خدايا پناه مى برم به تو از شر مردم و البته شر مردم ، شر استعمارگرها، شر ابرقدرتها خيلى بزرگ است . و پناه مى برم به تو ومن شر غاسق اذا وقب وقتى كه غريزه جنسى تحريك شود. راستى هم بايد پناه برد به خدا ومن شر النفاثات فى العقد خدايا پناه مى برم به تو از آن وقتى كه زن عشوه گرى كند مثل اين كه العياذ بالله يك زنى جلوى شما باشد و شما به دنبال او، يا شما سر كسبتان هستيد يك زنى مى آيد به مغازه شما عشوه گرى كند بخندد اين سوره مى گويد خدايا پناه مى برم به تو از شر چنين صحنه اى ومن شر حاسد اذا حسد يعنى خدايا پناه مى برم به تو وقتى كه حسود حسادتش گل كند.
اين چهار چيز خيلى مهم است اما يكمرتبه پناه برده شده است به خدا. اما در سوره ناس سه مرتبه به خدا پناه برده شده است .
بسم الله الرحمن الرحيم قل اعوذ برب الناس # ملك الناس # اله الناس (171)
اين ملك الناس و اله الناس ولو به طور صفت آورده شده ولى در حقيقت مى گويد: خدايا پناه مى برم به تو. خدايا پناه مى برم به تو. خدايا پناه مى برم به تو. از چى ؟ من شر الوسواس الخناس از شر شيطانى كه خيلى وسوسه مى كند و از شر آن وسواسى كه با استدلال وسوسه مى كند. وسواس ‍ خناس از آن كهنه كارهاست ؛ زرنگهاست ؛ عالمهاست كه مى داند چطور وسوسه كند و مى داند چطور براى اين زن يا مرد استدلال كند. يعنى علاوه بر اين كه وسواس خناس است . وسواس صيغه مبالغه است يعنى خيلى وسوسه مى كند خناس هم صيغه مبالغه است يعنى خيلى استدلال مى كند. وسواسى ها اتفاقا اين گونه اند. براى كارشان يك استدلالهاى عجيب و غريبى مى كنند؛ موشكافيها مى كنند كه اين موشكافيها به ذهن مرجع تقليدشان به هنگام فتوا دادن نمى آيد. يك چيزهاى عجيبى به ذهن اينها مى آيد. اينها خيال نكنند كه استدلال است . نه . قرآن مى گويد اينها وحى شيطان ؛ الهام شيطان است ان الشياطين ليوحون الا اوليائهم ليجادلوكم يعنى وسواسى ! شيطان به تو الهام مى كند كه به آن كسى كه به تو مى گويد اين چيز پاك است تو بگو نجس است . استدلال هم برايش ‍ بكن . آن كه مى گويد به وضويت بى اعتنا باش به غسلت بى اعتنا باش قبول نكن استدلال هم برايش بكن . ان الشياطين ليوحون الا اوليائهم . و سوره ناس مى گويد بگو خدايا پناه مى برم به تو از وسواس خناس . من از وسواسيها تقاضا دارم اين چهار قل را يعنى قل هو الله احد، قل يا ايها الكافرون و مخصوصا اين دو سوره قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس را هميشه بخوانند و وقتى كه وسواس خناس ، اين شيطان كهنه كار، مى خواهد فريبشان دهد به سر او بزنند بقول امام صادق (عليه السلام ) در دهان اين خبيث بزن و بگو برو گم شو عادتش نده و نگذار بر تو مسلط شود. تقاضا دارم همان وقت كه مى خواهد مسلط بر شما شود فورا بخوانيدبسم الله الرحمن الرحيم قل اعوذ برب الناس ... بعد هم براى خودت معنى كن . معنايش اين است كه بگو خدايا پناه مى برم به تو، پناه مى برم به تو، پناه مى برم به تو از اين وسواس خناس كه وسوسه مى كند، با استدلال وسوسه مى كند و مى خواهد مرا به جهنم بكشاند.
خلاصه حرف امروز اين شد كه از نظر روانشناسى وسواسى يعنى مريض . از نظر اسلام وسواسى يعنى تسلط شيطان بر قوه خيال . و بعبارت قرآن وسواسى يعنى آن كه شيطان را دوست خودش گرفته است و بقول قرآن كسى كه شيطان را دوست خودش گرفته است فقد خسر خسرانا مبينا ورشكسته است ورشكسته آشكار. و فهميديم كه شيطان هر كسى را از راهى به جهنم مى برد. حزب اللهى را از يك راه ، ضد انقلاب را از يك راه ، مقدس را از يك راه ، بازارى را از يك راه و بالاخره آن زن لاابالى را از راه ديگر و آن زن مسجدى را از راه ديگر و زنى كه با خدا و پيغمبر و قرآن سروكار دارد از راهى و آن زنى كه با معنويت و محراب و منبر سروكار ندارد از راه ديگر. چه بايد كرد؟ يعنى اين وسواسى چه بايد بكند؟ درد خيلى بزرگ است باندازه اى كه بعضى از روانشناسها مى گويند اصلا قابل معالجه نيست . يادم نمى رود يك آقاى روانشناسى آمده بود پيش من شنيده بود كه من وسواسى ها را خوب مى كنم اين تعجب كرده بود آمده بود پيش من خيال كرده بود من وردى دارم ، رملى دارم ، اسطرلابى دارم . گفتم نه بابا من يك راه دارم و آن راهى است كه امام صادق (عليه السلام ) نشان داده است . تعجب مى كرد. مرادم اين است كه درد خيلى بزرگ است بحدى كه بعضى از روانشناسها مى گويند قابل معالجه نيست اما فراوان من وسواسى شديد را خوب كردم به چه وسيله ؟ به يك دواى خيلى آسان ، آن دواى آسان چيست ؟ امام صادق (عليه السلام ) فرموده است وسواسى ! بى اعتنائى كن ، اهميت نده به شيطانى كه وسوسه مى كند. يكى دو ماه كه بى اعتنائى كردى مثل مردم برخورد كردى ، يعنى خانم كه وسواسى است شوهرش را بايد الگوى خودش قرار دهد؛ هرچه شوهرش بگويد بشنود. اگر شوهر وسواسى است بايد خانمش را الگو قرار دهد هرچه خانمش مى گويد بشنود. مردم چطور نماز مى خوانند؟ چه جور وضو مى گيرند؟ چطور غسل مى كنند؟ چطور آب مى كشند؟ مثل مردم رفتار كند. يك ماه دو ماه كه مثل مردم برخورد كرد خوب مى شود ولى ريشه اش سوخته نمى شود، پنج شش ماه كه اين گونه برخورد كرد ريشه آن هم سوخته مى شود. اگر اين حرف مرا نشنوى بدان روز به روز اين مرض رو به تزايد است . دنياى تو را از بين مى برد. خانه ات را خراب مى كند. بچه هايت را عقده اى مى كند. خودت را بى نشاط مى كند و بالاخره يك عضو زائد جامعه مى شود و بهر حال اين دنياى تو است كه براى خودت يك جهنم مى سازى ، براى خانواده ات هم يك جهنم مى سازى و در آخر هم يقين داشته باش همين جهنمى كه اين جا ساختى آن جا هم وجود دارد. و اگر حرف مرا بشنوى به مدت پنج شش ماه حتما اين مرض سرطانى ريشه كن مى شود. در آخر يك نكته اى بايد عرض ‍ كنم كه آن نكته را آنهائى كه وسواسى نيستند توجه داشته باشند و آن اين است كه اگر خانمت وسواسى است با تندى و داد و فرياد نمى شود كارى كرد. او مريض است با مريض كه تندى نمى كنند. اگر شوهرت وسواسى است ، اگر پسرت ، دخترت وسواسى است با تندى با داد و فرياد، العياذبالله ، با كتك يا فحش و غيره نمى شود، بدتر مى شود. اين مريض ‍ است با مريض چه بايد كرد؟ مدارا، با زبان خوش ، با شنيدن اين گونه صحبتها، با شنيدن اين گونه نوارها، حوصله به خرج دادن ، آرام آرام اين مرض را از او گرفتن . بقول عوام مرض كوه كوه مى آيد اما مو مو مى رود. بايد مواظب وسواسى باشى ، حوصله به خرج بدهى ، بايد مو به مو اين مرض را از او بگيرى تا خوب شود. به وسواسى ها سفارش مى كنم در صدد باشيد خوب شويد و به اين نسخه عمل كنيد. به پرستارهاى وسواسيها يعنى آنها كه وسواسى نيستند و وسواسى در ميانشان وجود دارد سفارش مى كنم با تندى با آنها رفتار نكنيد. برخورد شما عاقلانه باشد. مثل برخورد با يك مريض باشد.
خدايا بحق حضرت زهرا(عليهاالسلام ) قسمت مى دهم همه مريضها را مخصوصا مريض وسواسى فكرى و وسواسى عملى را شفا عنايت بفرما.