اخلاق در خانه -۱

استاد آيه الله حسين مظاهرى

- ۷ -


3- آرامش خاطر
فائده سوم كه مورد بحث امروز است اين است كه از نظر قرآن شريف زن براى مرد و مرد براى زن موجب آرامش خاطر است . و اين را يكى از آيات پروردگار عالم حساب كرده است . مى فرمايد:
ومن آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها(78)
از آيات و نشانه هاى خدا اين است كه زن را براى مرد و مرد را براى زن خلق كرده است تا در كنار يكديگر آرامش داشته باشند. ما اگر طبيعت را بررسى كنيم بايد بگوئيم مرد منهاى زن يك عضو ناقصى است و زن منهاى مرد هم يك وجود ناقصى است و در حقيقت زن و مرد با هم يك جفت كاملند و تكيه گاه هر دو به يكديگر است . معمولا جفت همين است كه تكيه گاه هر جفتى به جفت ديگر است . تكيه گاه مرد از نظر قرآن ، از نظر طبيعت ، از نظر روانى به زن است و تكيه گاه زن به مرد است . در اين جهان هر كسى بايد كسى را داشته باشد تا با او درد دل كند. اگر در قرآن و طبيعت دقت كنيم مى بينيم كسى دلسوزتر از زن و شوهر به يكديگر نيستند. لذا قرآن شريف در همين آيه كه مى فرمايد هركدام موجب آرامش ديگرى اند مى فرمايد تكيه گاه هر كدام نيز به ديگرى است .
وجعل بينكم مودة و رحمة(79)
پروردگار عالم از نظر خلقت زن و مرد را دلسوز يكديگر قرار داده است . از نظر خلقت زن و مرد به يكديگر محبت دارند.
اگر ما اين تكيه گاه را نشكنيم ، اگر ما ضربه به اين قرص آرام بخش نزنيم زن و مرد موجب آرامش يكديگرند. و بدا به حال آن خانه اى كه در آن براى مرد يا زن آرامش نيست . و اين نظير فردى است كه خواب ندارد. شما ببينيد اگر كسى را بى خوابى گرفت چقدر ناآرام است فكرش كار نمى كند، جسمش ‍ مريض مى شود، قوه تخيلش قوى مى شود. بقول قرآن شريف : خواب براى انسان موجب آرامش است . مى گويد: زن و شوهر براى يكديگر موجب آرامشند. يعنى آن كسى كه زن ندارد نظير اين است كه خانه ندارد. آن كسى كه شوهر ندارد همانند كسى است كه خواب ندارد. و زن و شوهرند كه آرام بخش يكديگرند. و بايد مواظب باشيم اين آرامش را، اين تكيه گاه را نشكنيم .
4- زن و مرد زينت يكديگرند
از نظر قرآن نه تنها زن و مرد آرام بخش يكديگرند بلكه زينت يكديگر نيز مى باشند. قرآن شريف مى فرمايد:
هن لباس لكم و انتم لباس لهن(80)
زنها لباس شما هستند و شما هم لباس زنهائيد. و لباس در اين آيه شريفه دو سه معنى دارد: يكى اين كه زن زينت مرد است چنان چه لباس زينت اوست و مرد زينت زن است چنان چه لباس زينت براى اوست . و شاهد آن هم قرآن است كه اطلاق زينت بر لباس كرده است : مى فرمايد:
يا بنى آدم خذوا زينتكم عند كل مسجد وكلوا واشربوا ولا تسرفوا انه لايحب المسرفين(81)
يعنى مى خواهيد در اجتماع برويد لباسهاى خوبتان را بپوشيد. وقتى مى خواهيد نماز جمعه برويد، نماز جماعت برويد نظافت كرده و متزين برويد. لذا در اين جا بر لباس اطلاق زينت شده است . و معناى هن لباس ‍ لكم و انتم لباس لهن اين گونه مى شود كه زنها زينت شما و شما زينت آنهائيد.
معناى ديگر اين است كه زن سبب مى شود كه مرد انحراف نداشته باشد و مرد سبب مى شود كه زن انحراف نداشته باشد كه اين بحث ديگرى است كه ان شاءالله فردا درباره آن صحبت مى كنم . و معناى سوم اين است كه زن و مرد ساتر يكديگرند. آن مردى كه زن ندارد همانند اين است كه ستر عورت ندارد. و آن زنى كه شوهر ندارد نظير آن است كه ستر عورت ندارد؛ چادر ندارد. و بالاخره اين آيه شريفه مى فرمايد: مرد و زن زينت يكديگرند و بايد اين زينت را مراعات كنيم .
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: زن مثل گلوبند است . گلوبند براى زن چگونه زينت است ؟ زن براى مرد اين گونه است . بعد مى فرمايد: مواظب باش چه زنى انتخاب مى كنى ، و در ذيل همين روايت مى فرمايد: اگر زن خوب داشته باشى بدان كه نعمت بزرگى دارى . زيرا زن قيمت ندارد. اگر زن خوب باشد از هر طلا و نقره اى قيمتش بالاتر است . به دنيا ارزش دارد. و اگر زن بد باشد از هر خاكى هم پست تر است . و مرد هم همين طور است . اگر راستى مرد مردانگى داشته باشد و زن از او راضى باشد بايد بداند كه نعمت بزرگى دارد كه از دنيا و آنچه در آن است بزرگتر است .
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمودند: اگر زن و شوهر با يكديگر سازگار باشند، زينت يكديگر باشند بدانند نعمت دارند نعمتشان بسيار بزرگ است .
5- زن و مرد تفريحگاه يكديگرند
علاوه بر اين كه زن و مرد آرام بخش و زينت يكديگرند خانه تفريحگاه آنها نيز مى باشد. اگر بدرستى خانه آن خانه اى باشد كه اسلام مى خواهد، اگر زن آن زنى باشد كه اسلام گفته است ، اگر مرد آن مردى باشد كه اسلام گفته است بهترين تفريحگاه خانه است . شايد در جلسه ما كسانى باشند كه دلشان متوجه منزل است تا بعد از اتمام كار روزانه به منزل رفته و خستگى ، بى نشاطى ، غم و اندوهشان را در خانه رفع كنند. شايد در مجلس ما خانمى باشد كه منتظر شوهر باشد تا در بزند و او در را روى شوهر باز كند و خستگى و بى نشاطى و اندوهش را با يك نظر، با يك تبسم رفع كند. از اين جهت پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) مى فرمود:
ما استفاد امرء مسلم فائدة بعد الاسلام افضل من زوجة مسلمة تسره اذا نظر اليها(82)
هيچ فائده اى بعد از اسلام مفيدتر از اين نيست كه انسان زنى داشته باشد كه وقتى به او نگاه مى كند مسرت آميز باشد؛ تبسم زن و مرد در روى يكديگر موجب مسرت باشد. با ملاحظه روايات مى بينيم ارزش زن خوب نه مثل طلا و نقره و همه دنيا كه بعد از اسلام هيچ چيز با ارزشى بهتر از زن خوب نداريم . و آن كسانى كه زن خوب دارند آن كسانى كه شوهر خوب دارند و براستى كه زن و شوهرى كه تفريحگاه يكديگرند خيلى حمد خدا كنند. و اسلام همين را مى خواهد كه خانه هاى ما تفريحگاه باشد. و بهترين مسرتها براى زن اين باشد كه با شوهرش بگويد و بخندد. شما بايد كارى بكنيد كه موجب مسرت خانم باشيد. خانم بايد كارى بكند كه موجب مسرت همسرش گردد.
شخصى خدمت رسول اكرم رسيد و عرض كرد يا رسول الله همسرى دارم كه وقتى به منزل مى روم خود در را باز مى كند و در صورتم تبسم مى كند. با من مى نشيند و مى گويد و مى خندد و بالاخره اگر غمى ، اندوهى ، خستگى اى داشته باشم رفع مى كند. پيغمبر فرمودند اين زن يكى از عمال خداست او فرشته است و ثوابش هم نظير فرشته و عملش خيلى ارزش ‍ دارد.
مرد هم همين طور است . بايد مواظب باشيد اگر اين تكيه گاه را شكستيد ديگر كسى را نداريد با او درد دل كنيد اين همسر است كه مى تواند آرامش ‍ بدهد كه ضعف اعصاب پيدا نشود. تبسمهاى يك زن ، گفت و شنود با او، درد دل با او منزل را تفريحگاه مى كند. و اگر محبت و دلسوزى در منزل از بين برود محيط خانه فوق العاده آلوده مى شود. آن هم نه آلوده براى خودش . اى كاش اين محيط آلوده براى زن و شوهر تنها بود. براى بچه ها از هر جاى فاسدى فاسدتر مى شود. و اين كه مى بينيد بچه ها استعدادشان كم است حافظه هاشان ضعيف است و روز به روز هم كمتر مى شود بدانيد تقصير شماست اين ناآراميهائى كه در بچه ها پيدا مى شود معمولا تقصير زن و شوهر است . وقتى آرامش در خانه نباشد براى زن سلول است . موجب ضعف اعصاب است . ديگر تفريحگاه نيست .
بعضى اوقات اتفاق مى افتد مرد مى خواهد در گوشه كوچه ، قوه خانه ، تا نصف شب بنشيند؛ اما خانه نرود. بعضى اوقات زن حاضر نيست به شوهرش نگاه كند. و تقصير خود ماست كه اين تكيه گاه را با اين حرفهاى ناهنجار، توقعات بيجا و بالاخره تحميلها شكستيم يا مى شكنيم . بايد ولو زن و مرد پير شده باشند با جمالترين افراد باشند. شما خيال نكنيد جمال فقط اين است كه كسى آرايش بكند. نه . جمال واقعى آن است كه در چشم انسان داراى جمال باشد.
در داستان ليلى و مجنون كه شايد واقعيت هم نداشته باشد، قضيه ليلى و مجنون يا قضيه شيرين و فرهاد پندهاى خوبى ديده مى شود. مى گويند آوازه عشق ليلى و مجنون به پادشاه آن زمان رسيد و اين دو را خواست . وقتى كه رفتند پادشاه نگاهى به ليلى كرد و ديد يك زن بيابان نشين ، سياه ، داراى لبهاى بزرگ و يك زن بتمام معنى زشت است . تعجب كرد كه با اين آوازه عشق مجنون به ليلى ، ليلى اين است ! مجنون متوجه شد يك شعر خواند خيلى عالى كه :

اگر بر ديده مجنون نشينى   بغير از حسن از ليلى نبينى
گفت تو بيا روى چشمهاى من بنشين ، از عينك چشم من نگاه كن ، از عينك محبت و عشق من نگاه كن آن وقت كار مى رسد به اين جا، به او مى گفتند مجنون ! اين كه سياه است مى گفت : مشك هرچه سياه تر باشد خوشبوتر است و بديهايش توجيه مى شود.
اگر زن به شوهر محبت داشته باشد نمى تواند تصور بديهايش را بكند. ولو اين كه يك كسى هم دلسوزى كند و بگويد كه شوهرت بد است در مقابل او ايستادگى مى كند. ولو مادرش باشد ولو پدرش باشد و دفاع از شوهر مى كند. و اگر مرد به زنش محبت داشته باشد ولو اين زن باجمال نباشد اما براى او باجمالترين زنهاست . لازم نيست زنها پيش جادوگرها بروند تا محبت شوهر را جلب كنند. اين كادر غلطى است و گناه بزرگى دارد.
كسى نزد پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) عرض كرد: يا رسول الله ! من يك گناه كردم و آن اين بود كه با جادو مى خواستم محبت شوهرم را جلب كنم . پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) عصبانى شدند و فرمودند: آسمان را به زمين بردى و زمين را به آسمان . عالم را سياه كردى . واى به تو! ترسيد. رفت و مشغول عبادت شد. خبر دادند يا رسول الله او همه چيز را رها كرده و مشغول عبادت شده است فرمودند: خدا او را نمى آمرزد(83).
و معناى نيامرزيدن اين است كه توبه او اين است كه برود شوهردارى كند؛ نه ترك زندگى و مشغول عبادت شود.
بقول پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) اگر مى خواهى شوهر به تو نگاه كند و خوشحال شود، تو را بهترين زنها حساب كند، زنى باش شوهردار؛ خانه دار؛ بچه دار. ديگر مسلم است كه اين مرد هرچه بد باشد تو را دوست دارد. اگر محبت خانم را مى خواهى دست از ركاكت زبانت بردار. مواظب باش زبانت ركيك نباشد. و از چيزهائى كه محبت را زود از بين مى برد ركيك بودن زبان است . يعنى العياذ بالله وارد خانه بشوى و بر سر خانم فرياد بزنى ! اگر شما غم و غصه در بيرون دارى و مشكلات زندگى بر تو فشار آورده است اين را خانمت نياورده است . به منزل كه مى روى همه را فراموش كن . مواظب باش فرياد به سر بچه ها نزنى ؛ فرياد سر همسرت نزنى . فرياد گناهش بزرگ است . يعنى همين فرياد است كه فشار قبر مى آورد.
يكى از اصحاب خاص پيغمبر(صلى الله عليه و آله ) مرد. پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) تشييع جنازه اش كردند و به دست مبارك پيغمبر به خاك سپرده شد. مردم گفتند: خوشا به حال او كه به دست پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) دفن شد. پيغمبر(صلى الله عليه و آله ) فرمودند: قبر چنان فشارى به او داد كه استخوانهاى سينه اش در هم شكست . گفتند: يا رسول الله آدم خوبى بود. پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود: آدم خوبى بود اما فرياد به سر زنش مى زد. بداخلاق در خانه بود.
مسلمان بد زبان نيست . اگر فحش دهد مسلمان نيست . اگر خداى ناكرده مردى پيدا شود كه زن را كتك بزند مردانگى ندارد. مسلمان نيست . نبايد باريك بين باشد. مو را از ماست بكشد. اين ها فشار قبر دارد. و چنين كسى مورد بغض خدا و پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) و ائمه طاهرين است . خداى ناكرده مردى پيدا شود ركاكت زبان داشته باشد يا زنى در مقابل شوهر زبان دراز باشد پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) مى فرمود: دو دسته در محشر زبانهايشان باندازه اى بزرگ است كه روى محشر افتاده و اين زبانها را مردم پايمال مى كنند. گفتند: يا رسول الله اينها كيانند؟ فرمودند: يك دسته افرادى كه پشت سر مردم غيبت و عيبجوئى مى كنند. و دسته ديگر زنانى كه زبان دراز در مقابل شوهرند. آن مردى كه داد مى زند، فحش ‍ مى دهد زبانش در خانه ركيك است .
بعضى اوقات مى بينيم راستى يك مرد متشخصى است اما باندازه اى نفهم است كه به بچه اش مى گويد پدر سوخته ؛ پدر سگ . يعنى به خودش فحش ‍ مى دهد. و معلوم است كه اين پدر سگ ، سگ خواهد شد. اتفاقا از چيزهائى كه خيلى راست است همين است . زيرا اگر كسى در خانه بد زبان شد، پرخاشگر شد اين پرخاشگريها برايش ملكه مى سازد و ملكه برايش ‍ هويت مى سازد و طبق قانون تجسم اعمال به صورت سگى در مى آيد. اين سگ است اما خودش نمى بيند. اگر چشم بصيرت داشته باشد مى بيند كه سگ است . مى گفت او را به خواب ديدم سگ بود. گفتم تو كه آدم خوبى بودى چرا سگى ؟ گفت آه از بداخلاقى در خانه ! آه از بداخلاقى در خانه ! آه از بداخلاقى در خانه !
اين كه به بچه اش پدر سگ مى گويد يا العياذ بالله به زنش اين گونه جسارتها مى كند اين راستى سگ است . اگر كسانى نظير صدرالمتاءلهين يا علامه مجلسى كه كشف و شهود داشتند به او نگاه كنند مى بينند كه سگ درنده است . خانم ! پرخاشگرى نداشته باش . ممكن است تو از نظر جمال ، جوانى ، شخصيت در ميان مردم مطرح باشى ، اما در نزد ملائكه آسمانها و افراد اهل دل يك سگى بيش نباشى . وقتى به تو نگاه كنند ببينند خانم سگ است ولو ظاهرا جوان ، داراى جمال و لباس خوب باشد. آقا! مواظب باش ‍ يكوقت در ميان مردم خيلى با شخصيتى ، خيلى نفوذ اجتماعى دارى ، خيلى به تو احترام مى كنند، متمكن و قدرتمندى ، اما در نزد ملائكه آسمانها سگى . وقتى به تو نگاه مى كنند مى گويند سگ . در روايات داريم اين بداخلاقهاى داخل خانه ، اين كتك بزنهاى داخل خانه ، اين فحش بده هاى داخل خانه وقتى مى ميرند روحشان بايد به ساحت مقدس ربوبى برود - هر كس كه بميرد بايد روحش پيش خدا برود و از آن جا برگردد به بهشت يا جهنم . لذا از آسمان اول و دوم و سوم و چهارم تا به آسمان هفتم به لوح و قلم و بالاخره به عرش پروردگار و عندالله برسد. - آن وقتى كه مى رسد به آسمان اول مى گويند سگ آمد! چه مى كنى ؟ يعنى راستى بصورت سگ مى روى نزد خدا!
اما اگر بعكس ، بحث امروز را مراعات كنى ، اگر خانه محل آرامش باشد، اگر زن و شوهر براى يكديگر آرام بخش باشند، زينت يكديگر باشند، تفريحگاه و موجب مسرت يكديگر باشند وقتى قبض روح مى شوند و بالا مى روند مى گويند: آقا آمد؛ خانم آمد؛ مؤ من آمد. وقتى هم پيش خدا برود از او راضى است . و كسى كه خدا از او راضى باشد معلوم است به كجا مى رود. و كسى هم كه خدا از او راضى نباشد و خدا از او غضبناك باشد معلوم است كه بهنگام برگشت به كجا برمى گردد.
خدايا! به بچه هاى ابى عبدالله الحسين (عليه السلام ) قسمت مى دهيم خانه هاى ما را، همسرهاى ما را چه زن و چه مرد براى همه ما موجب مسرت ، زينت ، آرامش قرار بده . خدايا! بعزت و جلالت به پسر و دخترهاى ما همسر خوب كه نور چشم آنها در دنيا و آخرت باشد كرامت بفرما!
جلسه يازدهم
فصل چهارم
6- تهذيب نفس
فصل چهارم بحث ما در تشكيل خانواده و فوايد آن بود. در جلسه گذشته پنج فايده آن را با شما بحث كردم . يكى از فوايد مهم ديگر تشكيل خانواده تهذيب نفس بلكه مقام تحليه است . يعنى مرد و مخصوصا زن مى توانند در خانه تهذيب نفس كنند. بلكه مى توانند خود را متزين به فضائل كنند. يعنى علاوه بر مقام تخليه ، مقام تحليه هم پيدا كنند. از نظر علماى اخلاق رسيدن به اين دو مرحله كارى است بسيار مشكل . يعنى كسى بتواند صفت رذيله اى را از خود ريشه كن كند و درخت فضيلت را در خود غرس كند و يك صفتى از صفات انسانى در خود ايجاد كند اين كار بسيار مشكلى است . معمولا انسانها نمى توانند از اين منازل بگذارند زيرا فعاليتى در اين مورد ندارند.
فلا اقتحم العقبة وما ادريك ما العقبة فك رقبة(84)
مى فرمايد: معمولا انسانها از گردنه ها نمى توانند بالا بروند. اين گردنه ها، گردنه هاى سختى است . انسان بتواند خود را آزاد از صفات رذيله كند، بتواند يك صفت رذيله را كه در او هست ريشه كن كند لااقل جلوى طوفانى بودن آن را بگيرد اين كار مشكلى است . و با تحصيل آن به مقام دوم يا منزل دوم مى رسد. يعنى علاوه بر اين كه درخت رذالت را ريشه كن كند درخت فضيلت هم بجاى آن غرس كند كارى است مشكلتر. انسان بتواند جزع و فزع را از دل ريشه كن سازد و بجاى آن ملكه صبر پيدا كند مشكل است بطورى كه علماى اخلاق مى گويند يك كار شبانه روزى مى خواهد؛ يك كار مستمر مى خواهد. حتى مى گويند نفس اماره نظير فيل است . يعنى همان طورى كه فيلبان بايد مرتب چكش روى سر فيل بزند مواظبت از آن بكند و با لحظه اى غفلت ، فيل خود و صاحبش را بيچاره مى كند، نفس اماره و صفات رذيله اين گونه است . زحمت شبانه روزى ، توجه شبانه روزى مى خواهد تا انسان بتواند يك صفت از صفات رذيله را ريشه كن كند؛ تا بتواند خود را خالى از يكى رذائل كند. و بدانيد كه تمام انبياء با كتابهايشان براى همين آمدند. قرآن در مواردى مى فرمايد:
هو الذى بعث فى الارض فى الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته ويزكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمة(85)
پيغمبر(صلى الله عليه و آله ) با معجزه قرآن آمد تا مردم را مهذب كند؛ تزكيه و تربيت كند و سطح معلومات انسانها را بالا ببرد. يعنى آمد براى آموزش و پرورش و بقول قرآن پرورش و آموزش . و اين كار مشكلى است . و انبياء در اين كار موفق نبودند. يعنى زحمتهاى زيادى كشيدند ولى آن طور كه مى خواستند موفق نشدند. زيرا كار مشكلى است . چيزى كه بايد زن و مرد مخصوصا زنها به آن توجه داشته باشند اين است كه خانه مكتب است ؛ معلم اخلاق است ؛ كتاب است . تشكيل خانواده يعنى تشكيل مجلس ‍ اخلاق و اتفاقا خانه دوكاره است . يعنى بعضى اوقات يك معلم اخلاق كوشش مى كند شاگردش را مهذب كند، بعد كه شاگرد مهذب شد كوشش ‍ مى كند كه او را به مقام تحليه برساند. يعنى به فضائل انسانى بيارايد. اما گاهى معلم اخلاق كوشش مى كند در حالى كه اين شاگرد را مهذب مى كند در همان حال او را به صفات انسانى هم آراسته كند. و خانواده اين طور است زن براى شوهر، شوهر براى زن و هر دو براى بچه ها و بچه ها براى هر دو، دو كاره اند.
مقام صبر
زن و مرد اگر متوجه باشند مى توانند بواسطه خدمت به يكديگر و تربيت اولاد جزع وفزع را از خود دور كنند. اين صفت رذيله كه مثل جزء ذات انسان است را ريشه كن كنند كه حتى قرآن مى فرمايد:
ان الانسان خلق هلوعا اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخير منوعا الا المصلين(86)
مى گويد: اين انسان سبكسر است در جزر و مد روزگار خودش را گم مى كند. هلوع يعنى سبكسر همانند سنگريزه هاى كوچه كه هركه برسد يك پايى به آن مى زند و جابه جا مى شود. قرآن مى فرمايد: اين سبكسرى بدين گونه است كه اگر يك مصيبت كوچكى پيش آمد كند فريادش بلند مى شود. و بعكس اگر دنيا به او رو كند تكبرش افزون مى شود. جزع و فزع در علم اخلاق صفت بدى معرفى شده است . اگر كسى جزع و فزع داشته باشد با يك حرف كوچك ناراحت مى شود. اگر بچه اش يك بى تربيتى كوچك كند فريادش بلند مى شود. اين صفت بدى است و معمولا انسانها دارند. صفت مقابل آن صبر و استقامت است كه قرآن تاءكيد فراوان بر آن دارد و مى فرمايد:
انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب (87)
ما به هر كسى به اندازه خدمتش ثواب مى دهيم . نماز يك اندازه ثواب دارد. روزه يك اندازه ثواب دارد. خمس و زكات حتى جبهه يك اندازه ثواب دارد. اما يك چيزى هست كه ثوابش اندازه ندارد. و آن صبر در مقابل مصيبتها، صبر در مقابل ناملايمات ، صبر در تربيت فرزند، صبر خانم در مقابل بديهاى شوهر يا شوهر در مقابل بديهاى زن است . و بهترين محل صبر محيط خانه است . آقا اگر متوجه باشد مى تواند از بداخلاقى خانمش ‍ آدم بشود و به مقام صبر برسد. بهشت هشت در دارد و يكى از درهايش ‍ مخصوص افرادى است كه صبر بر بلا، صبر بر مصيبت ، صبر بر معصيت ، صبر در عبادت دارند. اينها از آن در خاص وارد مى شوند كه بالاترين درهاست . زيرا همه ائمه طاهرين از آن در مى روند چون مصيبت آنها زياد بود و صبر كردند. امام حسين (عليه السلام ) از آن در وارد مى شود، خانواده هاى معظم شهدا اگر صبر كنند، اگر توجه به مصيبتشان و اين كه اين مصيبت سازندگى دارد داشته باشند از آن در وارد مى شوند. و بالاخره آن خانمى كه تربيت صحيح كند و صبر كند بر مشكلات آن و آن خانمى كه بر بديهاى شوهر بسازد، آن آقائى كه از ناملايمات در خانه عصبانى نشود، جزع و فزع نكند از آن در وارد مى شود.
بالاتر از همه اينها اين است كه انسان بتواند يك صفت رذيله اى را از بين ببرد يك فضيلت را در خود غرس كند اين از بهشت بالاتر است . من بارها گفته ام كه زرنگى اين نيست كه انسان بهشت برود يا جهنم نرود. شيعيان اميرالمؤ منين (عليه السلام ) بالاخره ولو در قبر و برزخ و روز قيامت ناراحتى هائى داشته باشند، كم است كه به جهنم بروند. و اگر هم بروند موقت است . زرنگى اين نيست كه انسان به جهنم نرود. زيرا ديوانه ها هم جهنم نمى روند. زرنگى اين نيست كه بهشتى شويد. بچه ها هم بهشت مى روند. بچه ها هم كه مردند بهشت مى روند. و بدون حساب هم بهشت مى روند. حالا تو بدون حساب بهشت بروى زرنگى نيست . زرنگى آن است كه بتوانى خشنودى خدا را به دست آورى .
انسان بتواند كارى كند كه دل او جاى خدا باشد اين ارزش دارد. نه اين كه بهشت بروى . در همين دنيا دل او جاى خدا باشد عرش خدا دل او شود قلب المؤ من عرش الرحمن چه كسى مى تواند دلش عرش خدا باشد؛ جاى خدا باشد؟ آن كسى كه بتواند از مقام تخليه و مقام تحليه بگذرد. يعنى بتواند درخت رذيلت را ريشه كن كند. درخت فضيلت را بجاى آن غرس كند. و اتفاقا خانه معلم است خوبى است . گذشت و ايثار و فداكارى فضائلى هستند كه به همه كس نمى دهند. تنگ نظرى ، تندى كردن ، روحيه انتقامجوئى داشتن صفاتى هستند كه درنده ها هم دارند. و بهترين جائى كه انسان بتواند تنگ نظريها را از بين ببرد، بخل ها رااز بين ببرد، خود را به ايثار و فداكارى و گذشت متزين كند خانه است .
كيفيت صحيح تربيت اين است كه كتك در كار نباشد اصلا و ابدا. غلبه قوى بر ضعيف از آن حيوانات است . قاعده غلبه قوى بر ضعيف اين است كه زنش را بتواند كتك بزند و بزند. شما يكمقدار علف جلوى دو حيوان بريزيد مى بينيد هركدام كه قويتر است ديگرى راعقب مى زند و علف ها را مى خورد. نظير دنياى روز، امريكا، شوروى ، فرانسه ، انگلستان و ساير قدرتهاى زورگو... اين قاعده غلبه قوى بر ضعيف حكمفرماست يعنى كارشان مكيدن خون مستضعفين است . اگر مردى در خانه همسرش را كتك بزند اين قاعده بر او حكمفرماست . او حيوان است نه انسان نه مسلمان . اگرچه زن صد رد صد هم تقصير داشته باشد نبايد او را زد. اگر خداى نكرده او را بزند صورتش سرخ شود يك مثقال طلا به او بدهكار مى شود. اگر او را بزند و بدنش سياه شود سه مثقال طلا بدهكار مى شود. ولو صد در صد هم تقصير داشته باشد. مگر مى شود زن را زد؟ مگر مى شود بچه را جهت كتك زد؟ مگر مى شود فحش داد؟ اينها كار انسان نيست بلكه كار سگهاى درنده است . كار امثال ريگان و صدام است . لذا در قيامت خيمه اى از آتش سرپا مى شود و ظالم هركه باشد چه مردى كه زنش را كتك زده يا زنى كه در مقابل شوهر پرخاشگرى كرده است ، به درون آن مى برند. روايت داريم آن كسى كه آب در دوات ظالم كرده است ، كمك به ظالم كرده است همه در آن خيمه آتشين هستند تا مردم از حساب فارغ شوند و همه را به جهنم مى برند. سبب آن هم اين است كه همسرش را در منزل مى زده است او اگر ريگان بشود دنيا را مى زند. اگر يك ابرقدرت شود دنيا را مى زند. اگر قدرتش ‍ جهانى باشد بر جهان و اگر كشورى باشد بر كشور و اگر استانى باشد بر استان و اگر شهرى باشد بر شهر و اگر روستائى باشد بر روستا ظلم مى كند. و اگر قدرت نداشته باشد فقط در خانه همسرش را مى زند؛ بچه اش را مى زند. و اگر در منزل زنش بر او مسلط باشد گربه را مى زند. و از اين زدن گربه پى ببرد كه ريشه ظلم در او زنده است و اگر قدرت بر دنيا پيدا كند دنيا را مى زند.
چه كسى مى تواند مقام گذشت و ايثار و فداكارى پيدا كند؟ چه كسى مى تواند تنگ نظرى را از خود ببرد و بجاى آن سعه صدر پيدا كند؟ آن خانمى كه بر بدى شوهر بسازد، حرف او را بيرون نبرد حتى در نزد پدر و مادرش . آن كه بر بدى شوهر صبر كند و بگويد خدايا بخاطر تو صبر مى كنم كه امر به صبر فرمودى . خدايا مرا بيامرز و او را هم كه كتك زده است بيامرز. خدايا هر دوى ما را هدايت كن . خدايا هر دوى ما را بهشتى كن . اين زن مقام سعه صدر پيدا مى كند. مقام ايثار و گذشت و فداكارى پيدا مى كند. و با حضرت زهراء(عليها السلام ) محشور مى شود. زيرا حضرت زهراء(عليها السلام ) سعه صدر دارد. ايثار و گذشت و فداكارى دارد. و ايثار او به اندازه اى است كه روزه است مهمان هم دارد پنج نان به دست مباركش تهيه كرده است اما وقتى كه فقير مى گويد: اى خانواده نبوت من گدائى هستم به فريادم برسيد! نان خودش را مى دهد، نان بچه هايش را هم مى دهد و با آب افطار مى كنند. دفعه اول ، دفعه دوم ، دفعه سوم طعام خود را مى دهد و با آب افطار مى كنند و بدون غذا مى خوابند كه آيه در شاءن آنها نازل مى شود.
خيال نكن نياز نداشتند. نه . خيلى هم نياز به آن نانها داشتند. گرسنه بودند اول افطار بود.
ويطعمون الطعام على حبه مسكينا ويتيما واسيرا(88)
آن زنى كه بسازد بر مصيبتها، بسازد بر بلاها، آن آقائى كه صبر داشته باشد بر بلاها و صبر، ايثار و فداكارى داشته باشد در خانه ، گذشت داشته باشد، ايثارگرى داشته باشد، با اميرالمؤ منين (عليه السلام ) محشور مى شود.
ويؤ ثرون على انفسهم ولو كان بهم خصاصة(89)
اين آيه شاءن نزولهاى متعددى دارد كه مى فرمايد: ولو اين كه خودش احتياج شديدى داشته اما ايثار كرد. و يك شاءن نزولش اين است كه يك دانه انار گرفته بود براى حضرت زهراء(عليها السلام ) كه مريض بود. اين دانه انار را مى آورد. يك گدائى ، كورى كه آن هم مريض بود و اميرالمؤ منين (عليه السلام ) رفتند از او سركشى كنند گفت : اگر يك انارى باشد خيلى خوب است . مولى اميرالمؤ منين (عليه السلام ) همان انار زهراء(عليها السلام ) را پاره كردند؛ دانه كردند؛ و به دهان او گذاردند. آن كه مى خواهد با اميرالمؤ منين (عليه السلام ) باشد بايد اين گونه باشد. ايثار مى خواهد. گذشت مى خواهد. و بعبارت ديگر تشابه مى خواهد. اصلا معناى شفاعت يعنى تشابه . اگر مى خواهيد مورد شفاعت اهل بيت بشويد اگر زنها مى خواهند مورد شفاعت حضرت زهراء(عليها السلام ) بشوند تشابه با او داشته باشند. يعنى گذشت ، ايثار، فداكارى ، صبر بر مصائب .
خانواده هاى شهدا! خوشا به حال شما اگر صبر داشته باشيد. پدرهاى داغدار! مادرهاى داغدار! معلولين و مجروحين ! زنهاى بى شوهر! زنهائى كه يتيم از شهيد داريد و تربيت مى كنيد! بايد بگويم خوشا به حال شما! زيرا اگر شهيد شما يك مرتبه شهيد شد و به آن مقامى كه پس از انبياء و اوصياء است رسيد بدان تو هر روز ثواب شهيد دارى . اگر او يك مرتبه جبهه رفت و كشته شد اما تو خانم هر روز در خط مقدم جبهه هستى . تو آقا هر روز در خط مقدم جبهه هستى . من هر وقتى خانواده هاى معظم شهداء به نظرم مى آيند يك تلاطم درونى برايم پيدا مى شود. زندگى اين زنهاى بى سرپرست ، اين زنهاى يتيم دار مشكل است . اما وقتى انسان نتيجه اش را حساب كند مشكلها آسان مى شود. وقتى كه مى بيند اين خانم مى تواند بوسيله صبرش ملكه صبر پيدا كند، اين پدر و يا مادر شهيد مى تواند بواسطه صبرش ، جزع و فزع نكردنش از مقام تخليه به مقام تحليه برسد ديگر كار برايش آسان مى شود خيلى آسان مى شود.
معلوم است براى فقرا زندگى مشكل است شايد بعد از بى ايمانى دردى بالاتر از فقر نباشد. اما هيچ مى دانى اگر اين فقير بر فقرش صبر كند خانمى كه شوهرش نمى تواند آن گونه كه بايد خرج كند صبر كند به رو نياورد بلكه تشكر از شوهرش كند، شوهرش را دلدارى دهد مى دانيد به كجا مى رسد؟ روايت داريم كه فقرا روز قيامت به محشر مى آيند و خدا از آنها عذرخواهى مى كند. يعنى آن آقائى كه دلش مى خواست زن و بچه اش در رفاه باشند اما نمى توانست آن آقائى كه چكها، قرضها اذيتش مى كرد يعنى آن خانمى كه مى خواست بچه هايش در رفاه باشند اما نمى شد و به شوهرش رو نمى زد بلكه او را دلدارى مى داد مقام اينها اين است كه وقتى مى آيند به محشر خدا از اينها عذرخواهى مى كند چه مقامى بالاتر از اين ؟ لذا در روايات داريم اين فقرا دردمندها اين مصيبت كشها در روز قيامت وقتى خدا از آنها عذرخواهى مى كند باندازه اى خوشحال مى شوند كه مى گويند: اى كاش در دنيا هر روز با قيچى ذره ذره شده بوديم تا حالا مقام و منزلت بيشترى مى داشتيم . اما بالاتر از روز قيامت اين است كه در همين دنيا ملكه صبر پيدا كنند.