اخلاق در خانه -۱

استاد آيه الله حسين مظاهرى

- ۳ -


اى جامعه ! همه مان مبتلا، من مبتلا، تو مبتلا، دهاتى مبتلا، شهرى مبتلا، متدين مبتلا، غير متدين مبتلا، روحانى مبتلا، غير روحانى مبتلا، متجدد مبتلا، غير متجدد مبتلا، همه و همه مبتلائيم . اگر اين جهازيه هاى كمر شكن كم مى شد ده دختر را مى توانستيم شوهر دهيم . مى گوئيد نمى شود، مى شود. يك جمله اى از مرحوم آية الله حائرى نقل مى كنند. چه الگوى عجيبى ، الگو براى همه :
مى گويند مرحوم حاج شيخ نشسته بودند و طلبه ها هم در محضر او بودند. يك تاجرى عباى تابستانى براى مرحوم حاج شيخ آورد. ايشان ديدند اين عبا خيلى عالى است . اين عباهاى نازك بدن نما هميشه گران بوده و هست . مرحوم حاج شيخ ديدند اين عبا را يك مرجع بپوشد يكقدرى زننده است اما نمى خواستند هديه كسى را رد كنند. زيرا نمى شود هديه را رد كرد، جنبه خوبى ندارد. لذا مرحوم حاج شيخ به اين تاجر فرمودند: آقا اين عبا چقدر قيمت دارد؟ او نمى خواست بگويد. آقا فرمودند اين عبا چند عباى معمولى مى شود؟ گفت : شانزده عباى معمولى مى شود. مرحوم حاج شيخ فرمودند: ممكن است اين عبا را كه من قبول كردم به شانزده عبا تبديل كنى ؟ گفت بله . فرمودند: تبديل كن . اين آقاى تاجر رفت بازار و شانزده عبا گرفت ، آن عبا را داد شانزده عبا آورد در نزد شيخ گذاشت . آقايان طلبه ها، فضلا در جلسه نشسته بودند. مرحوم حاج شيخ يك عبا داد به اين يكى و به آن يكى و به آن ديگرى تا شانزده عبا تمام شد. يكى را هم همان جا به دوش گرفتند و بعد رو كردند به اين تاجر گفتند: حالا بهتر است يا آن وقت ؟ اگر آن وقت من عبا را پوشيده بودم يك نفر پوشيده مى شد اما حالا شانزده نفر را پوشاندم كدام بهتر است ؟
نگوئيد نمى شود، به خدا مى شود. نگوئيد مسئول نيستيم ، همه مسئوليم :
كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته
جوانهاى عزيز! همه و همه ! ما اگر انقلاب بخواهيم يعنى اين ، يعنى دگرگونى . ما در قضيه باز سازى ان شاءالله بايد اول باز سازى اخلاقى كنيم بايد برويم اخلاق در خانه ، جهازيه هائى كه همه مان از پير و جوان ، مقدس و غير مقدس از روحانى و غير روحانى مى دهيم . به دختر بفهمانيم اين جهازيه شانزده جهازيه مى شود، بيست جهازيه مى شود صد جهازيه مى شود. و بيا صد دختر را شوهر بده و خودت هم شوهر برو. بحث ناقص ‍ است ان شاءالله در فصل دوم بحثمان يكمقدارى در اين باره صحبت مى كنيم .
جلسه چهارم
فصل دوم
موانع ازدواج
فصل دوم بحث ما درباره موانعى است كه دنياى روز براى ازدواج به وجود آورده است واين موانع و سدها نظير خاكريزهاى جبهه است كه گذشتن از آنها كار بسيار مشكلى است . موانعى كه دنياى روز بدست خود ما براى ازدواج به وجود آورده است فراوان است و ما بايد بطور فشرده راجع به اين موانع صحبت كنيم . گرچه معلوم است رفع اين موانع به يك جلسه صحبت يا به اين گونه مجالس ، كار مشكلى است اما بطور مسلم بى نتيجه هم نخواهد بود.
1- بهانه گيريها
اولين مانعى كه در راه ازدواج هست و روز به روز هم رو به ازدياد است بهانه گيريهائى است كه از طرف دختر، از طرف پسر و يا پدر و مادر دختر و پسر پيش مى آيد. گاهى اين بهانه گيريها منجر مى شود كه دختر سى سال داشته اما ازدواج نكرده باشد پسر چهل سال داشته اما ازدواج نكرده باشد. وقتى به او مى گويند چرا شوهر نكردى ؟ چرا زن نگرفتى ؟ مى گويد همسر خوب پيدا نكردم . چيزى كه بايد همه ما به آن توجه داشته باشيم و بعد هم ان شاءالله درباره آن صحبت مى كنم اين است كه معنى ندارد يك دخترى بتواند شوهر صد در صد مورد پسند خود را پيدا كند يا مردى بتواند همسر صد در صد مورد پسند خود را پيدا كند. معمولا اگر صدى پنجاه مورد پسند و توافق اخلاقى باشد كافى است . و اگر صدى هفتاد مورد پسند واقع شود اين زن بسيار خوبى خواهد بود و آن شوهر بسيار خوبى خواهد بود.
اين بهانه گيريها در ميان مقدسين بگونه اى و در ميان غير مقدسين به گونه اى ديگر است . يكى خانه مى خواهد داماد خانه ندارد. يكى زيبائى صد در صد مى خواهد دختر ندارد. يكى حسب بالا مى خواهد براى او پيدا نمى شود. خود او از نظر حسب و نسب پائين است اما وقتى دنبال خواستگارى مى رود سليقه اش خيلى بالاست . و اينها موجب مى شود كه اين مرد نتواند زن بگيرد و آن زن نتواند شوهر كند. همين كه مثلا دختر عينك دارد ديگر مادر حاضر نمى شود اين دختر را براى پسرش بگيرد يا پسر قدش كوتاه است دختر زير بار او نمى رود. در حقيقت بهانه گيرى است نه چيزى كه عقلا بپسندند يا بتوان روى آن حساب كرد. شايد در جلسه ما فراوان باشد كه براى بعضى از دختران بيست خواستگار به بالا آمده اما شوهر نكرده است و هر كدام را به يك مانع يا بهانه كوچكى رد كرده است . شايد الان در جلسه ما پسرى باشد كه دو، سه ، چهار سال باشد دنبال زن است اما پيدا نكرده است . دختر عمو دارد، دختر خاله دارد، همسايه ها دختر دارند، خويشان دختر دارند اما روى هركدام نقصى گذارده و از او مى گذرد و بالاخره با اين بهانه گيريها دچار يك همسر بدى مى شود. پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) بارها روى منبر مى فرمود: مردم ! وقتى دخترتان به حد ازدواج رسيد او را شوهر دهيد. زيرا دخترى كه به حد شوهر رسيده باشد نظير ميوه اى است به درخت كه رسيده باشد. اگر آن ميوه رسيده را از درخت نچينى از بين مى رود و اگر دختر كه به حد رشد و ازدواج رسيده است او را شوهر ندهى از بين مى رود(30).
اين مطلب راجع به پسر هم هست كه پسر به حد ازدواج رسيده باشد و بتواند زن بگيرد بايد زن بگيرد وگرنه ميوه رسيده مى افتد و ديگر اين ميوه به درد نمى خورد.
بعضى از بهانه گيرها پاى منبر پيغمبر(صلى الله عليه و آله ) بلند مى شدند و مى گفتند يا رسول الله به چه كسى دختر بدهيم ؟ مى فرمود: به كفو او، به آن كسى كه به او بخورد. بهانه گيرى مى كردند. مى گفتند يا رسول الله كفو كيست ؟ پيغمبر(صلى الله عليه و آله ) چند مرتبه روى منبر تكرار مى كردند:
المؤ منون بعضهم اكفاء بعض (31)
مؤ من كسى است كه اخلاقش خوب است ، دينش خوب است . اين كفو شماست . اگر آمد به او دختر بدهيد. يكى از مصيبتهاى بزرگ جامعه اسلامى ما اين است كه پيغمبر(صلى الله عليه و آله ) روى منبر تكرار مى كردند، بارها مى فرمودند:
اذل جاءكم من ترضون خلقه و دينه فزوجوه ان لا تفعلوه تكن فتنة فى الارض و فساد كبير(32)
اگر همسرى پيدا بشود كه از نظر اخلاق خوب باشد، از نظر دين خوب باشد دختر به او بدهيد، دختر به او شوهر كند. اگر ازدواج روى دين و اخلاق صورت نگيرد فتنه و فساد در جامعه اسلامى پيدا مى شود. فتنه و فساد بالاتر از اين وضع فعلى كه در جامعه اسلامى پيدا شده است چيست ؟ پيغمبر(صلى الله عليه و آله ) مى فرمود: ببين اخلاق خوب دارد يا نه ؟ دين دارد يا نه ؟ من گمان نمى كنم خانمى در جلسه باشد كه دنبال خواستگارى پسرش رفته باشد و به فكر باشد كه اين دختر حسود است يا نه ؟ متكبر است يا نه ؟ منيت دارد يا نه ؟ دنبال چيزهاى ديگرى است . گمان نمى كنم در همين جلسه مقدس كسى باشد كه ببيند اين پسر دين دارد يا نه ؟ اخلاق دارد يا نه ؟ و اتفاقا آن كه در روايات مى خوانيم و تجربه هم شده است اين است كه اگر فقط مال و جمال و ظاهر و بالاخره حسب و نسب مطرح باشد به غير از بدبختى چيزى ندارد. پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) مى فرمايد: اگر دنبال مال فقط رفت ، اگر دنبال جاه فقط رفت ، اگر دنبال جمال فقط رفت غير از حسرت و ندامت چيزى نخواهد داشت . به جمالش ‍ مى نازد. به مالش مى نازد. به وجاهت و حسب و نسبش مى نازد. و همين نازيدنها موجب اختلاف و بدبختى مى شود.
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: دخترت را به كسى بده كه دين داشته باشد. زيرا اگر دوستش داشته باشد آن محبت موجب خدمت به او مى شود و اگر هم دوستش نداشته باشد دينش نمى گذارد به او ظلم كند. چقدر روايت امام صادق (عليه السلام ) عالى است . من گمان نمى كنم در اين جلسه مقدس كسى باشد كه اين بهانه گيريهاى رايج را نداشته باشد با توجه به اين كه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) آنها را رد كرده است .
در زمان پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) چند ازدواج عجيب واقع شده است تا اين بهانه گيريها از بين رود قضيه جويبر، زيد، مقداداز همين قبيل است . يعنى پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) بعضى اوقات يك دختر خانم با تمام معنى داراى جمال ، حسب و نسب را فداى اين مى كردند كه بتوانند قانون اخلاق و دين را در جامعه زنده كنند. براى اين كه بتوانند بگويند ملاك در ازدواج اخلاق است ، دين است نه چيز ديگر نمى گويم دنبال مسائل ديگر نباش مى گويم دنبال دين و اخلاق باش . اگر راستى يك دخترى هفتاد در صد مورد پسنديدى ديگر بهانه گيرى نكن . حتى استخاره نكن زيرا استخاره جا دارد. معمولا در امر مهم بايد استخاره كرد آن هم در بن بستها. يعنى وقتى كه فكر انسان كار نكند، وقتى مشورت مؤ ثر نباشد، وقتى ابهام و تاريكى در مسئله باشد جاى استخاره است . اما مسئله روشن باشد، عقلت كشش داشته باشد مى بينى پسر آمده و اين پسر از نظر اخلاق و دين خوب است و مى تواند زن دارى كند ديگر استخاره ندارد. يا اگر ديدى دختر، دختر متدينى است ، از طايفه متدينى است اخلاقش خوب است مى تواند شوهردارى كند اين ديگر استخاره ندارد. اصلا استخاره يك معناى ديگرى دارد كه از همه شما تقاضا دارم آن استخاره اى كه اسلام دارد بكند. و آن اين است كه اگر كارى مى خواهى انجام دهى دو ركعت نماز بخوان و بعد از نماز صد مرتبه بگو خدايا اين كار را مبارك فرما. بگو استخير الله برحمته بعد وارد عمل شو. اين عمل ان شاء الله مبارك مى شود. اصلا استخاره در اسلام اين است . آن استخاره هائى كه روايت صحيح و مستند دارد آن استخاره اى كه صاحب جواهر رضوان الله عليه در كتاب جواهر بر آن پافشارى دارد اين است كه در كارتان از خدا طلب خير كنيد. بله اگر انسان ابهام و تاريكى در كار داشته باشد، فكرش كشش نداشته باشد، مشورتش به جائى نرسد، در آن وقت مى تواند با خدا مشورت كند و اگر با خدا مشورت كرديد حتما عمل كنيد. اگر استخاره بد آمد حتما ترك كنيد و استخاره روى استخاره غلط است . اين كارهاى عوامانه اى كه ما داريم غلط است .
خلاصه اين كه اول مانعى كه در ازدواج ها ديده مى شود و بسيارى از دخترها و پسرها مانده اند بهانه گيريهايى است كه از دختر يا پسر و يا پدر و مادر آنها ديده مى شود. و تقاضا دارم بجاى اين بهانه گيريها توكل به خدا داشته باشيد. خداوند مقلب القلوب است . خدا بايد آينده را اصلاح بكند. از نظر قرآن دوست خدا آن كسى است كه غم و غصه از گذشته نداشته باشد، ترس از آينده نداشته باشد:
الا ان اولياء الله لا خوف عليهم و لا هم يحزنون(33)
آن افرادى كه دوست خدا هستند اينها از گذشته غم و غصه ندارند، از آينده ترس ندارند زيرا توكل به خدا دارند. در ازدواجها بجاى بهانه گيريها توكل به خدا كنيد و اين خاكريز اول را جمع كنيد. اين خاكريزى كه پيغمبر اكرم قبول ندارد. اين موانعى كه ائمه طاهرين (عليهم السلام ) قبول ندارند، علماى بزرگ اسلام قبول ندارند.
يك قضيه اى از مرحوم كاشف الغطاء رضوان الله عليه نقل مى كنند. او يكى از مراجع بزرگ تقليد است . مردى كه از نظر علم ، از نظر شجاعت ، از نظر رياست دينى مثل ايشان كم آمده است . روزى پس از تدريس فرمودند من يك دخترى دارم كه موقع ازدواج اوست . اگر يك آقاى متدين بااخلاقى باشد به او مى دهم . يكى از فضلاى جلسه بلند شد و نشست . همين بلند شدن يعنى خواستگارى . مرحوم كاشف الغطاء فرمود: بيا خانه و خود به خانه رفت اين طلبه هم آمد. مرحوم كاشف الغطاء او را مى شناختند كه طلبه فاضل متدينى است . طلبه اى است كه از نظر اخلاق اسلامى متخلق به اخلاق نيكوست اما هيچ ندارد. مرحوم كاشف الغطاء همان وقت به دختر خانم گفتند دختر خانم ! شوهرى برايت پيدا كردم . چيزى ندارد اما علم دارد، دين دارد، اخلاق دارد. حاضرى ؟ در جواب گفت اختيار من دست تو است . همان وقت عقد را خواندند. يكى از اطاقهاى منزل خودشان را حجله كردند و دختر را همان شب براى شوهردارى مهيا كردند دختر و پسر به حجله رفتند.
قبل از اذان صبح كه مرحوم كاشف الغطاء براى نماز شب بلند شد، آمد در زد. آب گرم كرده ام . (آن وقت حمام در خانه نبود) در فلان اتاق است برويد براى نماز شب غسل كنيد. رفتند غسل كردند و نماز شب را هم خواندند. اما بگويم گذشت و ايثار كاشف الغطاء به اين جا ختم نمى شود.
الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا(34)
آن كسانى كه براى خدا كار كنند خدا در قرآن وعده داده است كه آنها را يارى كند. همين داماد كاشف الغطاء مرحوم شيخ محمد تقى مسجد شاهى شد. اين مرد از نظر علمى به آن جا رسيد كه حاشيه اى بر معالم نوشت . با توجه به اين كه قريب سيصد، چهارصد سال قبل نوشته است باز هم يك اصول زنده اى است . از كاشف الغطاء مقدم شد و اولاد او همه مجتهد شدند. اجتهاد از خانه اينها بريده نشد. همه شان متدين ، متمكن ، با قدرت ، باندازه اى در اصفهان قدرت داشتند، احترام داشتند كه همه از علماء و حكام آن زمان در مقابلشان متواضع بودند. و بالاخره اين عروسى ، عروسى شيرينى شد همان كه قرآن مى خواهد. به اين مى گويند يك ازدواج اسلامى . پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) روشش همين بود، ائمه طاهرين روششان همين بود، فقهاى بزرگ روششان همين بود.
علامه مجلسى از نظر علمى مقام خيلى بلندى داشت . از نظر قدرت ، از نظر تمكن مالى باندازه اى قوى بود كه انصافا بايد بگوئيم صفويه را دربار خودش كرده بود. و اگر مقامى براى علامه مجلسى نباشد جز تحرير كتاب بحار الانوار، كافى است كه بگوئيم مثل او نيامده يا كم آمده است .
علامه مجلسى يك دختر دارد كه فاضله است ، مجتهده است و از نظر جمال در حد بالائى است . از نظر سن بيش از بيست سال ندارد، از نظر حسب و نسب در زمان خودش نمونه است . اما يك نفر طلبه كه اتفاقا كم استعداد هم بوده است علامه مجلسى اين دختر فاضل را به اين ملا صالح مازندرانى داد كه از نظر شهرت ، شهرتى نداشت و از نظر مالى چيزى نداشت . اما يك طلبه متدينى بود، طلبه بااخلاقى بود. و علامه مجلسى هم دختر به اخلاقش داد، دختر به دينش داد آن هم نه يك دختر معمولى . درباره اين دختر نقل كرده اند كه وقتى داماد به حجله آمد و ديد بايد مطالعه كند، در مطالعه گير كرد و نتوانست مسئله حل كند، آن دختر خانم مسئله را برايش حل كرد. خيال نكنيد دختر معمولى بوده عالى بوده است . پس چرا علامه او را قبول كرد؟ براى اين كه بهانه گير نبود. مى گفت كه پيغمبر(صلى الله عليه و آله ) فرموده استك
اذا جاءكم من ترضون خلقه و دينه فزوجوه و ان لا تفعلوه تكن فتنة فى الارض و فساد كبير(35)
2- تشريفات بيجا
سد دومى كه مهمتر از اين سد است و مخصوصا در زمان فعلى عبور از آن مشكل است چيزى است كه داماد به خانه عروس مى برد. اول يك قرآن بوده كم كم يك آئينه و شمعدان هم به آن اضافه شده و به آن جا رسيده است كه همه مى دانيد كه چه خبر است . يعنى اول زنجيرى كه به گردن اين پسر مى آيد به گونه اى است كه اگر هستى اش را هم بفروشد نمى تواند آن طلائى كه بايد ببرد، بخرد. اصلا مى گويد ما هيچ وقت زن نمى خواهيم . اگر اين دختر خانم آئينه و شمعدان نداشته باشد چه كسى را بايد ديد؟ چه مى شود اگر يك آئينه معمولى با يك قرآن ببرد؟ چه كمبودى پيدا مى شود؟ اگر طلا نبرد چه مى شود؟ چه مانعى دارد داماد يك انگشتر معمولى دست عروس كند و عروس هم يك انگشتر عقيق دست داماد كند بجاى اين كه يك حلقه طلا در دست داماد كند و او را به بدبختى بيندازد. زيرا اول بدبختى اين است كه با اين طلا كه نماز مى خواند نمازش باطل است . اول بدبختى اين كه اين حلقه طلا را سر عقد كه به دست او بكند لحظه به لحظه گناه در نامه عملش ديده مى شود. زيرا مرد حق ندارد خود را متزين به طلا كند. انگشتر طلا، ساعت طلا، دگمه طلا، عينك طلا و هرچه كه موجب زينت مرد باشد حرام است . چه مانعى دارد كه اصلا انگشتر نباشد يا يك انگشتر عقيق باشد؟ و از آن طرف يك حلقه معمولى باشد؟ بخدا قسم بقول مردم به آسمان به زمين مى آيد و نه زمين به آسمان مى رود. اما با اين كارهاى زشت ما، هم آسمان خراب مى شود و هم زمين نابود مى گردد.
چه كسى است كه بتواند از اين سد دوم عبور كند؟ بيائيد اين سد دوم را بشكنيد. نمى گويم دو يا يه نفره . نمى گويم يك دسته از مردم . چون باين صورت نمى شود. بايد بگوييم اين قم امتيازهاى فراوانى دارد. الان قم تصميم بگيرد كه اين سد دوم ، اين خاكريز دوم را بگيرد. يعنى شمعدان موقوف ! آئينه گرانقيمت موقوف ! طلا بردن و آوردن موقوف ! پشت پا، روسر و امثال اينها موقوف ! چه مانعى دارد از قم به جاهاى ديگر سرايت كند و بالاخره جامعه اسلامى به آن جا برسد كه بگوئيم ماآنيم كه انقلاب كرديم و خاكريز دوم ازدواج را شكستيم .
شخصى خدمت امام باقر(عليه السلام ) رسيد فرمود: زن دارى ؟ گفت : نه فرمودند اگر تمام دنيا و آنچه در آن است را به من بدهند و بگويند يك شب بى زن باش حاضر نيستم . سپس فرمود: دو ركعت نماز دخترى كه شوهر دارد يك پسرى كه زن دارد بهتر از عبادت از شب تا به صبح و روزه يك عزب است . (مرادم اين جاست ) امام باقر(عليه السلام ) هفت دينار به او دادند و فرمودند برو زن بگير.(36)
هفت دينار هفت مثقال طلاست آن هم نه هر مثقالى كه بيست و چهار نخود باشد، مثقال شرعى كه هفده نخود است و تقريبا پنج مثقال است . اين ازدواج با هفت دينار الان با هفتاد دينار است باز هم بيشتر و مى رسد به آن جا كه خانه اش را اول بايد بفروشد تا بتواند مجلس عقدى بر پا كند. خدا نمى پسندد.
پيغمبر(صلى الله عليه و آله ) با اصحابش نشسته بودند يك خانم آمد پشت پرده و گفت يا رسول الله من شوهر مى خواهم مرا شوهر بده . پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) به اصحاب رو كردند و گفتند: چه كسى زن مى خواهد؟ يك كسى بلند شد و گفت من . پيغمبر(صلى الله عليه و آله ) فرمودند: براى مهريه چه دارى ؟ گفت : هيچ . غير از اين پيراهن كه پوشيدم هيچ ندارم . حضرت فرمودند قرآن ياد دارى گفت : بله يك سوره قرآن بلدم سوره واقعه را بلدم . به خانم گفتند حاضرى با اين مهريه ازدواج كنى ؟ گفت : بله و عقد جارى شد.
آنچه پيغمبر(صلى الله عليه و آله ) مى خواست اين است . نمى گويم چنين اما مى گويم چرا اسير اين بندها؟ چرا همه مان گرفتاريم ؟ روحانى ، بازارى ، زارع ، دهاتى ، مقدس ، غير مقدس همه گرفتارند. بهانه گيرها و مقدسها بيشتر گرفتارند، مخصوصا با استخاره هائى كه مى كنند و بالاخره اين بهانه ها، برد و آوردها سد است زنجير است . آن وقتى كه داماد سر عقد نشسته است به فكر اين است كه قرض اين طلاها را چه وقت ادا كند؟ چگونه ادا كند؟ مى شود يا نه ؟ چرا اين سد باشد؟ بدون طلا چه اشكالى دارد؟ يقين داشته باشيد بعد خدا عنايت مى كند. معنى ندارد كسى براى خدا كار كند اما خدا پاداش او را ندهد. شما براى افراد معمولى كار مى كنيد هر وقت به شما برسند تشكر مى كنند. حال براى خدا كار كنيد خدا براى شما عنايت نكند! خانم ! طلا بعد هم پيدا مى شود. دنبال اين باش كه يك دامادى پيدا كنى كه دخترت را دوست داشته باشد. بقول امام صادق (عليه السلام ) اگر هم دوستش نداشته باشد دينش نگذارد غصه بخورد. وقتى مى بيند طلا ندارد و مى تواند طلا بگيرد مى گيرد و بقول معروف اگر بتواند سراپايش را طلا مى كند. نمى خواهد سد درست كنى . نمى خواهد قبل از عقد ضربه به احساسات و محبت او بزنى . يك جمله اى مى خواهم بگويم و آن اين است كه لااقل آنچه هست بگذار باشد ديگر بيشترش نكن . يك وقتى رسم غلط پشت پائى انجام مى گرفت يعنى يكمقدار ميوه و يك كت و شلوار براى داماد مى فرستاد. بعد زيادتر شد گفتند شيرينى هم بايد باشد و الا تلخ است . شيرينى هم اضافه شد حالا مى گويند نمى شود براى داماد بدهيم اما براى مادر شوهر ندهيم بايد براى او هم يك چيزى بدهيم . خوب ، آنهائى كه دارند مى گذارند اما آن كسى كه ندارد و بايد قرض كند، آن بيچاره اى كه به نان شب محتاج است ، آن بيچاره اى كه با وضع فعلى يك كيلو خيار براى زن و بچه اش نمى تواند بخرد، يك كيلو كاهو براى افطار زن و بچه اش نمى تواند بخرد، حالا بخواهد براى مادر شوهر هم يك چيزى بگذارد تا او هم از او خوشحال شود. نه ، مادر شوهر اگر بد باشد هيچ وقت خوشحال نخواهد شد. اگر هم خوب باشد هميشه خوشحال است . به اين چيزها نمى شود محبت آورد ما اشتباه مى كنيم ، خيال مى كنيم ، ما سوراخ دعا را گم كرديم .
مثنوى گويد يك كسى به مستراح رفته بود در آن جا دعائى را مى خواند كه وقت وضو گرفتن و آب در دهان گرداندن مى خوانند و وقتى وضو مى گرفت آن دعائى را مى خواند كه در مستراح مى خوانند. گفت جانا ورد خوبى به دست آوردى لكن سوراخ دعا را گم كردى .
ما خيال مى كنيم كه محبت به اين است كه طلاى زياد براى عروس ببريم . ما خيال مى كنيم كه محبت به اين است كه عروس را پر از طلا كنيم .ولى نه ، اينها بغير از گرفتارى چيزى ندارد محبت را خدا بايد بدهد و قرآن مى گويد محبت رابه اينها مى دهيم :
ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا(37)
مى فرمايد اگر مى خواهى محبت دخترت در دل داماد ريخته شود و اگر تو اى داماد مى خواهى محبتت در دل عروس قرار گيرد بايد رابطه با خدايت محكم باشد بايد ببينى خدا چه مى خواهد. شما را به خدا قسم يكى از شما مى تواند با جراءت بگويد با اين ازدواجهاى ما خدا و امام زمان راضى است ! مى توان گفت با اين ازدواجهاى ما، با اين سدهاى ما، با اين موانع ما اسلام راضى نيست ؛ پيغمبر(صلى الله عليه و آله ) راضى نيست ؛ حضرت ولى عصر(عليه السلام ) راضى نيست ؛ حضرت زهرا(عليهاالسلام ) راضى نيست . بيائيد اين سد دوم را بشكنيم .
3- مهريه هاى سنگين
سد سوم كه مصيبتى شده است راجع به مهريه است يكوقتى آنها كه سر و كار با انقلاب و دين و امثال اينها نداشتند مى گفتند يك ميليون ، دو ميليون ، سه ميليون حالا كم كم يكقدرى رنگ انقلابى به خود گرفته مى گويند به اسم صد و بيست و چهار هزار پيغمبر، سكه آزادى !! معلوم است اين بيچاره زير بار ازدواج نمى رود. بعضى اوقات از جمله در قم يك چيز مزخرف هم اضافه مى كنند بنام شيربها، مى دانيد شيربها يعنى چه ؟ يك امر خرافى است . يك امر بدى است . معناى شيربها اين است كه من اين دختر را شيرش دادم لذا بايد يك پولى از تو بگيرم . اين پول را هم كه به مادر نمى دهند، پدر مى خورد اما بعنوان شيربها. شيربها چيست ؟ مگر دختر مى فروشى كه شيربها مى خواهى ؟ شيربها يعنى دختر فروختن . بسيارى از فقها مى گويند مهريه ها از نظر شرعى اشكال دارد. يعنى يك كسى كه هيچ ندارد آيا مى تواند يك ميليون به ذمه قبول كند يا نه ؟ بسيارى از فقهاء مى گويند اين آقا كه چيزى ندارد نمى تواند يك ميليون به ذمه بگيرد. بعضى از فقهاء من جمله مرجع تقليد شما مى فرمايد ذمه وسيع است . حالا او كه يك ميليون ندارد هيچ وقت هم نمى تواند از او بگيرد حالا به ذمه او آمد. در روايات مى خوانيم از شومى دختر اين است كه مهريه او زياد باشد. اگر محبت نباشد مهريه چه مى تواند بكند! شما كه مهريه را زياد مى كنيد براى اين است كه مى خواهيد پايبندى براى اين پسر براى اين دختر درست بكنيد. خوب اين پسر اگر محبت نداشته باشد خداى ناكرده ناسازگار باشد دختر شما را از نظر خرج و مخارج بسيار عالى اداره مى كند، از نظر رفت و شد بسيار عالى و موافق شما هم با او رفتار مى كند اما وقتى مى آيد توى خانه باد مى كند، حرف مى زند. روز اول ، روز دوم ، روز دهم اين خانه براى دختر تو يك سلول مى شود كه از هر زندانى بدتر است . كتك نمى زند كه بگوئيد نامسلمان است فحش نمى دهد كه بگويند نامسلمان است اما با دخترت حرف نمى زند، عبوس مى شود. يكسال طول نمى كشد كه اين دختر خانم مى گويد از مهرم كه گذشتم ، گذشتم تمام هستى ام را مى دهم هرچه جهازيه هم دارم مى دهم . بقول معروف مهرم حلال جانم آزاد. مهريه كه نمى تواند پا بند شوهر شود. بله اين را هم عرض كنم كه موافق بعضى از كارهاى انقلابى ديگر هم نيستم بدون مهريه هم نمى شود. اين هم درست نيست . مهريه يك جلد كلام الله مجيد! پنج تا سكه آزادى ! موافق اين هم نيستم . نه افراط نه تفريط. مهريه يك ميليون ، دو ميليون ، يك ميليارد، دو ميليارد افراط است .
لا يرى الجاهل الا مفرطا او مفرطا(38)
هر دو غلط است . پس چه بايد باشد؟ حد وسط، تعادل ، شاءن دختر، شاءن پسر را بايد مراعات كرد ببينيم شاءن اين دختر خانم ، شاءن اين آقا پسر چه مقدار است ؟ بسيارى از دامادها، بسيارى از خانواده هاى داماد و عروس ‍ همان شب قباله برون با هم بد مى شوند يعنى ضربه محبتشان مى خورد. خيال مى كند خانه مى خواهد بفروشد. مى گويند اين خانه چند؟ مى گويد يك ميليون ! تقاضا دارم يك قدرى كمتر. يكى دو نفر از آن طرف ، يكى دو نفر از اين طرف چك و چك مى كنند و بالاخره اين خانه را به جائى مى رسانند! حالا مى خواهد خواستگارى برود، قباله برون برود. چند نفرى از آن طرف و چند نفرى از اين طرف مى آيند. آنها مى گويند آقا چند؟ مى گويد: يك ميليارد! مى گويد: زياد است كمش كن ! و گاهى بگو و مگو به آن جا مى رسد كه حرفهاى تند مى آيد جلو، زخم زبانها مى آيد جلو، قهر و طرحها مى آيد جلو و همان وقت به محبتها ضربه مى خورد. محبت نظير شيشه است شيشه بشكسته را پيوند كردن مشكل است . ديگر اين مادر شوهر تا عمر دارد دشمن اين عروس است و اين مادر زن تا عمر دارد دشمن اين داماد است . و واى به آن ازدواجى كه در آن اختلاف باشد.
4- وليمه هاى بى حساب
سد چهارم سد وليمه است . وليمه در اسلام خوب است اما به كى ؟ آن وليمه اى كه در اسلام است اين است كه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) در ازدواج زهرا(عليهاالسلام ) وليمه داد. يك گوسفندى كشتند فقراى مدينه را دعوت كردند، فقراى مدينه كه گوشت نخورده بودند از آن گوشت خوردند. مابقى اش را هم پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) دستور دادند به آن فقرائى كه نتوانستند يا نخواستند بيايند بدهند. اين وليمه را دادند بعد هم دختر را بردند منزل شوهر. و اما وليمه هائى كه الان هست اين وليمه ها غير از دردسر، غير از مصيبت چيزى ندارد براى پدر عروس . وقتى مى بينيم پدر عروس دخترش را شوهر نمى دهد دلش را كه مى شكافيم و به حرفهايش گوش مى دهيم مى بينيم اين كسى است كه وليمه نمى تواند بدهد چون نمى تواند وليمه بدهد بهانه گيرى مى كند. دخترش بيست سال ، بيست و پنج سالش است و در خانه مانده ، براى اين كه وليمه نمى تواند بدهد.
اين وليمه ها غلط است اين وليمه ها بدبختى است و به شما بگويم يكذره ثواب ندارد. وليمه را مى دهند براى اين كه عروسى مبارك باشد اين وليمه هائى كه ما مى دهيم عروسى نه تنها مبارك نمى شود نامبارك هم مى شود.
يكى از كارهاى غلط غذاهائى است كه در عزاها مى دهند. بعضى اوقات مى بينيم كسى پدرش مرد. ولى او به فكر پدرش نيست . به فكر مصيبت ناهار است ، به فكر شبى است كه بايد شام به مردم بدهد؛ آن هم اين مردم بعنوان تسليت هى بيا، برو، بشين ، بخور. بعضى اوقات مى بينيم دويست هزار تومان ، سيصد هزار تومان و يا خانه اش را مى فروشد تا خرج عزاى پدرش را كند در حالى كه اسلام مى گويد: وقتى پدر كسى مرد، تا سه روز نگذاريد غذا بپزد، براى او غذا ببريد، نگذاريد در خانه بماند به خانه تان ببريد. نرويد خانه اش غذا بخوريد. آن جا خوردن غذا كراهت دارد، خوردن چاى كراهت دارد.
چند روز قبل جوانى آمده بود پيش من . مى گفت بابام مرد و هفتاد هزار تومان قرض پيدا كردم خيلى هم كم خرج كردم تا به اين جا رسيده است .
باباش مى ميرد اول مصيبت او اين است كه بايد ناهار و شام بدهد تا هفته تمام شود. خودش هم نادان است . مى گويند هفته نمى خواهد بدهى مى گويد چغندر كه زير خاك نكردند. چغندر زير خاك نكردند يعنى چه ؟ اين مرد بيچاره در قبر از قرض تو مى نالد. نفرين مى كند به تو كه اين خرافه بازيها را درآوردى و نفرين مى كند به آن افرادى كه مى آيند اين ناهار و شام را مى خورند. و ناراحت مى شود از اين كه دخترش ، پسرش ، همسرش ‍ ناراحتند.
اگر راستى مى خواهى وليمه بدهى وليمه اين است كه به فكر فقرا، به فكر آبرومندها باشى . مى گويند يك زنى مرتب هفته به هفته يك ظرف حلوا مى پخت مى داد به پسرش و مى گفت ببر روى قبرستان تا مردم يكى يك انگشت بردارند. مدتها اين كار را مى كرد. يك روز اين پسر گرسنه بود دلش ‍ حلوا مى خواست . مادرش اين حلوا را داد و گفت ببر قبرستان ولى بجاى اين كه قبرستان ببرد رفت يكجاى تنها و همه حلواها را خورد. شب شوهرش ‍ را خواب ديد كه خيلى خوشحال است گفت اين يكسال حلوائى كه تو دادى هيچ از آن به من نرسيد فقط ديشب حلوايت به من رسيد و خيلى شيرين بود، خيلى بامزه بود.
بايد به فكر بچه هاى آن مرده باشيم ، به فكر زن و بچه او باشيم . اگر راستى متموليم و مى خواهيم كار بكنيم به فكر فقرا، به فكر ضعفاء، به فكر بيچاره ها باشيم نه به فكر آن كسى كه خودش مى تواند شامى بخورد، مى تواند ناهارى بخورد. صحيح نيست ما مزاحم او شويم و دعوتش كنيم و مقروض شويم . روغنش را از يكجا، برنجش را از يكجا، گوشتش را از يكجا و بالاخره قرض روى قرض بعد هم از قرض آن دق كنيم و خودمان بميريم . وليمه هاى عروسى ما غلط است ، ناهار و شامهاى عزاى ما غلط است . بايد اين خرافه ها برداشته شود. خدا راضى نيست . پيغمبر راضى نيست . ائمه طاهرين (عليهم السلام ) راضى نيستند. حضرت بقية الله ولى عصر (عج ) راضى نيست .