اخلاق اسلامى جلد ۳

على تهرانى

- ۴ -


و در صورتى كه نمازگزار سوره فاتحه را به اين كيفيت بخواند، در زمره كسانى قرار مى گيرد كه در معرفى شان ، در حديث قدسى از جانب خداى تعالى آمده : نماز را ميان خود و بنده ام قسمت كردم پس نصف آنها براى من است (كه حضرتش در آن توصيف و تعريف مى شود) و نصف آن براى بنده من است (كه در آن بنده خواسته هاى خود را به معبودش عرضه مى دارد) چون بنده بگويد بسم الله الرحمن الرحيم خداى تعالى مى گويد: بنده من مرا ياد كرد و چون بگويد الحمد الله الخ خداى تعالى مى گويد: بنده من مرا ستايش كرد و ستود و اين است معناى سمع الله لمن حمده شنيد خدا گفتار كسى را كه او را ستايش ‍ نمود" و چون بگويد الرحمن الرحيم خداى تعالى مى گويد: داراى مجد و عظمت دانست مرا بنده من و در روايت ديگر آمده : بنده من امرش را بمن واگذارد و چون بگويد اياك نعبد و اياك نستعين خداى تعالى مى گويد: اين گفتار ميان من و بنده ام مشترك است (چه در اين گفتار هم بنده معبود خود را ستايش مى كند و هم از او يارى مى جويد) و چون بگويد اهدنا الصراط المستقيم الخ خداى تعالى مى گويد: اين مخصوص بنده من است و براى اوست كه هر چه مى خواهد از من بخواهد.

و پس از قرائت سوره حمد، يكى از سوره هاى ديگر قرآنى را مى خواند و كاملا بر معانى و اشارات آن توجه و عنايت مى نمايد و ما سوره اخلاص را كه معروف به سوره امير مومنان است و حضرتش آن را اكثرا در نمازهايش قرائت مى فرمود، ترجمه مى نمائيم و به بعضى از هزاران دقيقه ها و نكته هائى كه در آن است اشاره مى كنيم :

بسم الله الرحمن الرحيم بنام خداى بخشاينده هستى بر تمام مخلوقات و مهربان بر بندگان صالح و درستكار قل هو الله احد اى پيامبر در پاسخ آنها كه گفتند: نسبت پروردگارت را تعيين نما و او را توصيف و تعريف كن بگو: او خداى يگانه است الله الصمد برتر و بى نياز است از همه چيز و تمام چيزها نيازمند اويند لم يلد و لم يولد نزاده پس فرزندى ندارد و زائيده نشده پس فرزند كسى نيست و نسبتى نسبى و خويشى با كسى ندارد و به تمام جهان هستى به نسبت واحد مانند الهيت ، خالغيت و مدبريت ، منتسب است و لم يكن له كفوا احد و نبود و نمى باشد كسى براى او شريك و همتا.

و هنگام قرائت آن ، اين حقايق توحيدى را به خود تلقين مى كند و در خود تجسم مى دهد و قهرا به مخلوقات ديگر، حس مى نمايد و آثار درخشان همچو ديدى توحيدى ، در همه حركات و تمام جلوه هاى حياتيش ، ظاهر مى گردد.

و در ركعت سوم مغرب و سوم و چهارم عشاء و ظهر و عصر، يا يك حمد آهسته مى خواند كه كيفيتش گذشت و يا تسبيحات چهارگانه را (كه مشتمل بر پاك دانستن معبودش از هر عيب و نقص و ستايش نمودن و بزرگتر شمردنش مى باشد) قرائت مى نمايد و سعى مى كند كه اين معانى را كاملا در روحش تجسم دهد.

ركوع : پس از قرائت براى تعظيم حق و قهرا براى پيدايش خضوع و خشوع در خود در برابر موجود غير متناهى بحالت ركوع مى رود و شايسته است كه آنقدر خم شود تا كمرش كاملا در حالت استواء و همسانى قرار گيرد و در اين حالت خداى تعالى را ياد مى كند و به بزرگوارى او اقرار مى نمايد و بهتر است اين ذكر سبحان ربى العظيم و بحمده منزه و پاك است پروردگار بزرگوار من از عيبى و من بستايش او مشغولم " را بخواند و تكرار كند تا در قلب و باطن خود معنا و حقيقت آنرا حس نمايد.

سجود: و پس از انجام اين تعظيم و خضوع به تعظيم و خضوع شديدترى اقدام مى كند و براى معبودش بسجده مى افتد و اشرف مواضع بدنش كه پيشانى اوست بر خاك مى نهد و دوباره به تسبيح و تحميد معبودش مشغول مى گردد و بهتر است در آن حالت بگويد سبحان ربى الاعلى و بحمده منزه و پاك است پروردگار برترم من بستايش او مشغولم " و آنرا تكرار نمايد تا در قلبش و اعماق وجودش نفوذ نمايد.

تشهد: و چون پس از انجام آنچه گذشت براى تشهد مى نشيند در مقام شهادت دادن به وحدانيت حق و رسالت نبى اكرم و فرستادن درود بر او و آلش بر مى آيد و مى گويد اشهد ان لا اله الا اله وحده لا شريك له گواهى مى دهم كه نيست معبودى جز خدا كه در الهيت تك است و شريكى براى او نيست و اشهد ان محمدا عبده و رسوله و گواهى مى دهم كه محمد بنده او و پيامبر از جانب اوست . اللهم صل على محمد و آل محمد بار خدايا درود فرست بر محمد و آل او" و اين را بياد مى آورد كه محمد و آل او وسايط رحمت و فضل خداى تعالى و سرمنشاء تربيت و تهذيب و تكميل اين امتند و خضوع براى آنها و پيروى از آنها عينا" خضوع براى او و پيروى از اوست .

سلام : و در پايان نماز نبى اكرم و زحمات او را در نشر آئين مقدس اسلام بياد مى آورد و مى گويد: السلام عليك ايها النبى و رحمة الله و بركاته سلام و رحمت و بركات خدا بر تو اى نبى مكرم و سپس خود و ساير مسلمانان و بندگان شايسته و مجاهد خدا را بياد مى آورد و مى گويد اسلام علينا و على عبادالله الصالحين سلام بر ما و بندگان شايسته خدا و سپس تمام انبياء و اولياء و صلحا و ملائك را بياد مى آورد و مى گويد السلام عليكم و رحمة الله و بركاته سلام و رحمت و بركات خدا بر شما همه ".

در اين روايت شريف نماز از لشگريان عقل ضايع كردن آن از لشگريان جهل شماره شده و بديهى است چنين عملى از بهترين مددكاران انسان عاقل در سير بسوى كمال حقيقى (خدا و خدا گونه شدن) است و در صورتى كه غريزه طبيعى خود دوستى در او تهذيب شده باشد و از دام هاى ماديات رها گشته باشد، در اقامه نماز كوشا مى شود چنانكه ضايع كردن آن از ياوران جهل و شيطان در ساقط كردن انسان به پرتگاه هاى بدكاريها و نادرستى ها است و در صورتيكه غريزه طبيعى مذكور در انسان تهذيب نشده و بدام هاى ماديات گرفتار آمده و در مسير تحصيل خوشى هاى خيالى در آمده باشد، مبتلا به ضايع كردن نماز مى گردد.

و چنانكه اقامه نماز، مراتب و درجاتى دارد كه شمه اى از اوصاف آن مراتب و درجات را بيان داشتيم همچنين ضايع كردن نماز داراى مراتب و درجاتى است چه در مقابل و ازاء هر مرتبه از اقامه نماز مرتبه اى از ضايع كردن آن است مثلا در مقابل اقامه نماز ظاهرى ، ضايع كردن آن نخواندن آن و يا اخلال نمودن به بعضى از اجزاء و شرايط آن است و در مقابل اقامه هر درجه اى از اقامه نماز باطنى كه معلوم شد داراى درجات متفاوت است ، ضايع كردن همان درجه است كه با اخلال كردن به كيفيات و حقايق و اسرار مخصوص به آن درجه ، صورت مى گيرد.

در اين جا نمونه اى از آيات و رواياتى كه درباره اقامه نماز و آثار درخشان آن و ضايع كردن نماز و عواقب وخيم آن رسيده ذكر و ترجمه مى نمائيم .

سوره بقره آيه 3 - در توصيف متقيان فرموده : الذين يومنون بالغيب و يقيمون الصلاة و مما رزقناهم ينفقون و آنها كه ايمان مى آورند بغيب و نماز را بر پا مى دارند و از آنچه روزى شان گردانيديم انفاق مى نمايند.

سوره بقره آيه 43 - 45 - 83 - 238 - 277 - "اقيمو الصلوة و آتو الزكاه اركعوامع الراكعين و بر پا داريد نماز را و بدهيد زكات را و ركوع كنيد با ركوع كنندگان ".

واسعينوا بالصبر و الصلاة و انها للكبيرة الا على الخاشعين و يارى جوئيد در گرفتاريها و نيازمنديهاتان ، به شكيبائى و نمازگزارى و همانا نماز گرانست مگر بر فروتنان (كه با رياضات روحى و تربيت شرعى ساخته شده اند)

و قولوا للناس حسنا و اقيموا الصلاة و آتوا الزكاة و بگوئيد با مردمان سخنهاى نيكو و برپا داريد نماز را و بدهيد زكات را.

حافظوا على الصلوات و الصلاة الوسطى و قوموا لله قانتين مواظبت و محافظت كنيد بر نمازهاى واجب (به اينكه آنها را با حفظ وقتها و شرايط و كيفيات و آداب و حقوقشان انجام دهيد) و بويژه اين دست را نسبت به نماز وسطى (كه يكى از نمازهاى يوميه است و بر تعيين آن دليل روشنى نرسيده) رعايت نمائيد و براى خدا قيام كنيد در حاليكه فرمانبردارانيد.

ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات و اقاموا الصلاة و آتو الزكاة لهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لاهم يحزنون همانا آنها كه ايمان آوردند و عملهاى شايسته انجام دادند و نماز را بر پا داشتند و زكات را پرداخت كردند، براى آنهاست ، پاداششان در نزد پروردگارشان و نه ترسى بر آنهاست و نه اندوهگين مى شوند.

سوره نساء آيه 103 - فاقيموا الصلاة ان الصلاة كانت على المومنين كتابا موقوتا پس بر پا داريد نماز را زيرا نماز بر مومنان نوشته و ثبت و حتم شده است و بايد در وقت هائى كه تعيين گشته بجا آورده شود.

سوره ابراهيم آيه 31 - قل لعبادى الذين آمنوا يقيموا الصلاة و ينفقوا مما رزقنا هم سرا و علانية من قبل ان ياءتى يوم لابيع فيه و لاخلال اى پيامبر به بندگان من كه ايمان آوردند بگو: نماز را بپا دارند و از آنچه روزى شان كرديم پنهانى و آشكارا انفاق كنند پيش ‍ از آنكه بيايد روزى كه نه در آن داد و ستدى است كه تقصيرات گذشته را ترميم كنند و نه دوستى اى در بين است تا بعضى از دوستان از بعضى ديگر درباره كوتاهى هاى گذشته شفاعت كنند.

سوره عنكبوت آيه 45 - و اقم الصلوة ان الصلاة تنهى عن الفحشاء و المنكر و بر پا دار نماز را و بى شك نماز، نمازگزار را باز مى دارد از كارهاى قبيح و ناپسند.

سوره مومنون آيه 1 - 2 - 9 - قد افلح المومنون الذين هم فى صلاتهم خاشعون همانا رستگار شدند مومنان آنها كه در نمازهاشان (با تمام جوارح و اعضاى باطنى و ظاهرى) خاشع فروتنانند (و به چيزى جز به معبودشان توجه ندارند).

والذينهم على صلواتهم يحافظون و مومن آنهايند كه بر نمازهاشان محافظت كنندگانند (و قهرا نمازهاشان را با ترك كردن يا با اخلال به وظائف لازم ، ضايع نمى نمايند).

سوره نساء آيه 143 - و اذا قاموا الى الصلاة قاموا كسالى و چون براى انجام نماز بر مى خيزند در حالت كسالت .

توضيح اين آيه درباره منافقان نازل شده و از آن استفاده مى شود كه يكى از نشانه هاى منافقان ، كسالت و سنگينى نمودن در نماز است .

سوره ماعون آيه 5 - 6 فويل للمصلين الذينهم عن صلاتهم ساهون پس واى برنمازگزاران آنهاشان كه از نمازشان غافلانند (و آنرا ترك مى كنند و يا از روى كسالت مى خوانند و يا نسبت به رعايت شرايط و آدابش اهميت نمى دهند).

سوره مدثر آيه 41 تا 43 يتساءلون عن المجرمين ما سلككم فى سقر قالوا لم نك من المصلين مى پرسند از مجرمان كه چه چيزى شما را به دوزخ در آورده ؟ در پاسخ مى گويند: نبوديم از نمازگزاران .

در روايات بسيارى كه كافى و غير آن نقل كرده اند رسيده : بنى الاسلام على خمسة اشياء اسلام بر پنج پايه ، بنا شده و نماز يكى از آن پايه ها معرفى شده است . و در يكى از آن روايات كه وسائل الشيعه جلد 1 صفحه 8 نقل كرده ، رسيده ؟ حضرت باقر به سليمان بن خالد فرمود: مى خواهى تو را به اصل (پايه) و ريشه و فرع (شاخه) و بلندترين مدارج و مراتب اسلام ، با خبر كنم ؟ پاسخ داد بلى و حضرتش در جواب فرمود اما اصله فالصلاه الخ پايه و ريشه اسلام نماز است .

روايات رسيده در اهميت نماز و بيان فوائد و آثار ارزشمند آن ، بسيار است و نيز آثار رسيده در شدت گناه ضايع كردن نماز با ترك يا با اخلال بشرايط و آداب آن در نهايت زياد است و ما بخاطر اختصار فقط اشاره به بعضى از آنها مى نمائيم و اين فصل را پايان مى دهيم .

نماز عمود و پايه دين است . نماز نزديك كننده هر پرهيزكار به خداى تعالى است ، نماز بهترين چيزى است كه در اسلام وضع شده و دستور بانجام آن داده شد. اگر در پيشگاه حق (بخاطر آنكه با شرايط و كيفيات و آداب لازم انجام شده) قبول شود، اعمال ديگر نماز گزار نيز پذيرفته مى شود و اگر (بواسطه اخلال بشرايط و آداب و كيفياتش) رد شود، اعمال ديگر نمازگزار نيز رد مى شود. و در تهديد ترك كننده نماز يا شايع كننده آن بحدى اعمال شدت شده كه در عده اى از روايات ترك كننده عمدى نماز كافر معرفى گشته و سهل انگارى و بى مبالاتى در آن از بدترين گناهان معرفى شده است .

فصل سى و نهم : در بيان صوم و ضد آن افطار

روزه كه خوددارى از شهوتها و مشتهيات نفسانى است يكى از مهم ترين كمك كاران عقل است كه در صورت تهذيب غريزه طبيعى خود دوستى در انسان ، داراى چنين ياورى در مسير حركت بسى كمال حقيقى و وصول به هدف واقعى (خداى تعالى) مى شود و بر عكس افطار كه ورود در ارتكاب شهوتها است يكى از با اهميت ترين ياوران جهل و شيطان است كه در صورت گرفتار آمدن غريزه طبيعى مذكور در انسان به بنده هاى ماديات داراى چنين ياور نابكار در مسير غوطه ور شدن در مشتهيات نفسانى و مطامع دنيوى مى گردد.

روزه داراى سه درجه است چنانكه ضد آن افطار هم داراى سه درجه است كه هر درجه اى از آن ضد و مقابل درجه اى از روزه قرار مى گيرد.

1 - روزه عمومى 2 - روزه خصوصى 3 - روزه اخص از روزهاى خصوصى روزه عمومى همان خود باز دارى از مفطرات روزه است كه در كتب فقهى و رساله هاى عملى مشروحا بيان شده و در اين نوشته اخلاقى مورد نظر نيست درباره آن تنها به اين نكته توجه مى دهيم : كه يكى از حكمتهاى روزه دارى كاستن از شدت شهوت و چشاندن درد گرسنگى به نفس حيوانى است و بى شك با پر كردن شكم ، اگر چه در شب و از حلال باشد منافات دارد. پس آنها كه هنگام افطار و در طول شب و سحر گاه شكمشان را از غذاها و حلويات و تنقلات پر مى كنند حتى حكمتها و مصلحتهاى روزه عمومى را بدست نمى آورند و مسلم در امساك و خود دارى خود از خوردن و آشاميدن و نكاح نكردن در روز، ثواب و بهره اى نمى يابند و فقط مورد بازخواست و عقوبت بر ترك روزه واقع نمى شوند و قضا و كفاره بر عهده شان نمى آيد. و افطار مقابل اين درجه انجام يكى از مفطرات مذكور در كتب فقهى است كه گاهى تنها موجب قضا مى شود و گاهى هم موجب قضا و هم موجب كفاره مى شود.

روزه خصوصى كه روزه عابدان و اصحاب يمين است ، عبارت است از خود دارى مذكور با حفظ چشم ، گوش ، زبان ، دستها، پاها و ساير اعضا و جوارح از معصيت ها و مى توان آنرا بطور فشرده در شش صنف كار خلاصه كرد.

1 - پوشش چشم و نگهداريش از نگاه كردن بهر چه نگاه بر آن حرام يا مذموم است و نيز از نگاه كردن بهر چيزى كه نفس انسان را از ياد خدا غافل مى كند و از حضرت باقر روايت شده كه فرمود: اذا صمت فليصم سمعك و بصرك و جلدك الخ چون روزه گرفتى پس بايد روزه بگيرد گوش ، چشم ، پوست تو و چيزهاى ديگرى را نيز شماره فرمود و نيز از آن حضرت روايت شده كه فرمود: لايكون يوم صومك كيوم فطرك نبايد روزى كه روزه مى گيرى همانند روزى كه افطار مى كنى باشد.

2 - نگهدارى زبان از سخنان بيهوده ، دروغ ، غيبت ، نمامى فحش ، جدال و آنچه دشمنى افروز است و نيز مجبور كردن زبان به سكوت از هر كلام غير لازمى جز ذكر خدا و تلاوت قرآن كريم و از حضرت صادق روايت شده كه فرمود: ان الصيام ليس من الطعام و الشراب وحده ان مريم قالت انى نذرت للرحمن صوما اى صمتا فاحفظوا السنتكم و غضوا ابصاركم و لاتحاسدوا ولاتنازعوا فان الحسد ياكل الايمان كماتاكل النار الحطب بى شك روزه تنها خوددارى از خوردنى و آشاميدنى نيست همانا مريم گفت من براى خدا نذر كردم روزه بگيرم و مقصودش اين بود كه حتى صحبت هم نكنم . پس نگهداريد زبانهاتان را بپوشانيد چشم هايتان را و نسبت به هم حسد نورزيد و با هم نزاع نكنيد چه بى شك حسد ايمان را مى خورد چنانكه آتش هيزم را. و روايت شده كه زنى روزه دار نزد رسول اكرم به خدمتكار خود فحش داد. پس حضرتش او را فراخواند و به او گفت : بخور، عرش كرد روزه دارم ، فرمود: چگونه روزه دارى با آنكه به خدمتكارت فحش دادى بى شك روزه تنها خوددارى از خوردن غذا و نوشيدن آب نيست . و نيز روايت شده كه در زمان رسول اكرم دو زن روزه گرفتند و در اواخر روز از شدت گرسنگى و تشنگى نزديك به هلاكت رسيدند و كسى را نزد حضرتش فرستادند تا اجازه افطار بگيرند. حضرتش كاسه اى را نزد آنها فرستاد و به آنها پيغام داد آنچه خورده ايد در اين كاسه برگردانيد. از گلى يكى از آنها نصف كاسه خون و گوشت پهنى در آن كاسه افتاد و سپس كاسه را زير دهان ديگرى گزاردند و همان مقدار خون و گوشت از گلوى او در آن كاسه ريخت . مردم تعجب كردند و حضرتش فرمود: هاتان صامتاعما احل الله لهما و افطر تا على ماحرم الله عليهما فقعدت احداهما الى الاخرى فجعلتا تغتا بان الناس فهذا ما اكلتا من لحومهم اين دو زن از آنچه خدا برايشان حلال كرده روزه گرفتند ولى بر آنچه خدا بر آنها حرام كرده افطار كردند و خوددارى ننمودند. يكى از آنها پيش ديگرى نشست و هر دو شروع به غيبت از مردمان كردند. پس آنچه ديديد، چيزى بود كه از گوشت هاى مردمان (در اثر غيبت كردن) خوردند.

3 - نگهدارى گوش از شنيدن هر كلام حرام و مكروهى چه هر كلامى كه گفتنش حرام يا مكروه باشد، شنيدنش هم حرام يا مكروه است .

پس شنيدن غيبت يا تهمت يا دروغگوئى و سكوت كردن بر آن حرام است و از نبى اكرم روايت شده : المغتاب و المستمع شريكان فى الكذب غيبت كننده و گوش دهنده به غيبت هر دو در معصيت دروغگوئى شريكند.

4 - حفظ باقى جوارح و اعضاء از گرفتار آمدن بمعصيت ها و نادرستى ها مانند حفظ دست از زدن مظلوم و بى گناه و مانند حفظ پا از رفتن بسوى سعايت و نفاق افكنى ميان مسلمانان و نيز حفظش از رفتن در مكانهائى كه در آنها حرام يا مكروه است يا رفتن در آنها موجب انجام حرام يا مكروهى مى شود و مانند حفظ شكم در وقت افطار از لقمه هاى حرام يا لقمه هاى شبهه ناك چه در روز شكم را از حلال بازداشتن و در شب از حرام يا شبه ناك پر كردن ، نمى تواند داراى پاداش و موجب تعالى مقام و منزلت باشد.

5 - در وقت افطار و در طول شب هنگام سحرى خوردن ، شكمش راحتى از حلال انباشته نكند روايت شده : ما من وعاء ابغض ‍ الى الله من بطن ملاء من حلال هيچ ظرفى پيش خدا دشمن تر از شكمى كه پر شده باشد از حلال (چه رسد بحرام) نيست چه همانطور كه بيان شد يكى از حكمت هاى روزه گرفتن ، شكستن شدت شهوت است براى توانا نمودن نفس انسانى بر پرهيزكارى و يكى ديگر از حكمتهاى آن چشانيدن درد گرسنگى به نفس حيوانى است براى بياد فقيران و درماندگان گرسنه افتادن و در مقام اصلاح وضع اقتصادى آنها بر آمدن است و بديهى است اگر آنچه در روز نخورده و نياشاميده در شب تدارك كند و حتى نوعا به مقدار و كيفيت و لذت و تنوع خوردنيها و آشاميدنيها در شب بيفزايد چنان كه اكثرا عادت ثروتمندان و متمكنان به اصطلاح متدين براينست حكمتها و مصلحتها مذكور تحقق نمى گيرند و چنين روزه اى تنها باعث اسقاط تكليق و لازم تبودن قضا و كفاره است و پاداشى نصيب روزه دار نمى گرداند. لذا يكى از شرايط روزه خصوصى كه در شرع مقدس بر آنها وعده به پاداشهائى داده شده ، اكتفا كرده در شب بمقدار كمى از خوردنى ها و آشاميدنى ها است .

6 - پس از افطار قلبش ميان خوف و رجاء مردد باشد از طرفى به بزرگوارى خداى خود بنگرد و اميدوار باشد كه روزه اش مقبول درگاهش واقع شده و از مقربان واقع گشته باشد و از طرفى بكوتاهى و ناتوانى خود و تقصيرش در برابر عظمت خدا بنگرد و از اين ترسان باشد كه روزه اش مقبول آن درگاه واقع نشده و از مغبوضان واقع شده باشد و نيز سعى كند كه عجب و خودپسندى براى روزه گرفتن ، او را فرا نگيرد و عملش را بزرگ نشمارد زيرا در صورتيكه فرض كنيم در روزه اش هيچ خللى و نقصى وارد نشده باشد هم كارى نكرده چه توفيق برانجام همان عمل هم از طرف خداوند به او عطا شده و نسبت بهمان عمل هم بدهكار خدا و شرمنده احسان اوست . نه طلبكار از او و منت دار بر او.

و افطار مقابل اين مرتبه ، ارتكاب يكى از شش صنف كار مذكور است كه موجب مى شود شخص روزه دار، پاداشى بر عملش ‍ دريافت نكند و آن روزه اثرى در تعالى و تكامل او نداشته باشد و تنها تكليف را از گردن او ساقط گرداند و وجوب قضا و كفاره را برعهده او نياورد.

روزه اخص از روزه خصوصى كه روزه انبياء و صديقان است عبارت از اينستكه علاوه بر خوددارى اط مفطران معروف در كتب فقهى (كه در درجه اول روزه اعتبار شده) و علاوه بر خوددارى از جولان و حركت دادن اعضا و جوارح باطنى و ظاهرى در محرمات و مكروهات و مردد بودن ميان خوف و رجاء (كه در درجه دوم روزه معتبر است)، خوددارى نمايند از پيدايش تعلق قلبى بامور دنيوى و مبتلا شدن باخلاق پست و افكار نادرست و دچار جز معبود مطلق در دار وجود موجود است و روگرداندن از انجام غير آنچه در آنها پيروى از خدا و رسول است ، و ثمره آن وصول بباب الله و رسيدن بوصال اوست و پاداش دريافت چيزى است كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده و نه در قلب كسى خطور كرده است و باين روزه رسول اكرم در اين روايت اشاره فرمود: قال الصادق قال رسول الله الصوم جنة اى ستر من آفات الدنيا و جاب من عذاب الاخرة فاذا صمت فانوبصومك كف النفس عن الشهوات و قطع الهمة عن خطرات الشيطان فانزل نفسك منزلة المرضى لاتشتهى طعاما و لاشرابا متوقعا فى كل لحظة شفائك من مرض الذنوب و طهر باطنك من كل كدر و غفلة و ظلمة يقطعك عن معنى الاخلاص لوجه الله حضرت صادق از نبى اكرم نقل كرده كه فرمود: روزه حافظ و حجابى از آفت هاى دنيا و بريدنى از عذاب آخرت است . پس چون قصد روزه گرفتن نمودى ، به روزه ات بازداشتن نفس را از شهوتها و بريدن خاطر را از افكار شيطانى ، نيت كن پس نفست را بمنزله مريضيهائى قرار بده كه طبعا بخوردنيها و آشاميدنيها، اشتها ندارند نه آنكه تمايل بخوردن و آشاميدن داشته باشى و از روى خوددارى از آن با كراهت پرهيز كنى و با اين عمل شريف هر لحظه منتظر بهبوديت از بيمارى گناهان باش و باطنت را از هر كدورت و غفلت و تاريكى اى كه تو را از حقيقت اخلاص براى وجه الله ، جدا مى سازد، پاكيزه گردان .

و نيز حضرتش در اين روايت كه از خداى تعالى نقل كرده باين درجه اشاره فرمود:: الصوم لى وانا اجزى به روزه براى منست و من خودم پاداش روزه روزه دارم .

و افطار در مقابل اين درجه از روزه ، عبارت است از نگاه نداشتن فكر از جولان و حركت در غير خداى تعالى و همت گماشتن بانجام كارى كه بخاطر پيروى از خداى تعالى و رسولش نباشد بلكه بخاطر رسيدن به هدف هاى نفسانى و مقصدهاى دنيوى باشد و خلاصه مشغول شدن بامرى از امور دنيا از جهت آنكه امرى دنيوى و مادى است (14) در اين درجه از روزه ، افطار حساب مى شود اگر چه از دو قسم مفطراتى كه در دو درجه گذشته بيان شد، خوددارى شود.

فصل چهلم : در بيان جهاد ضدش نكول

جهاد از جهد به فتح اول به معناى مشقت و تعب و تحمل رنج است و ضد آن نكول به معناى خوددارى از تحمل مشقت و رنج و ترسان بودن و فرونشستن از اقدام بركارى است .

و بى شك در صورتى كه غريزه طبيعى خود دوستى در انسان تهذيب شود و در مسير حركت به سوى كمال مطلق در آيد از نادرستى ها، ستم ها، صفات ناپسنديده و اخلاق و ملكات نكوهيده ، متنفر مى گردد و قهرا عقلش داراى صفت و لشگر جهاد، كه كوشندگى در مسير پاك سازى و برانداختن صفات ناپسنديده و اخلاق و ملكات نكوهيده نفسانى و مبارزه و نبرد در راه ريشه كن كردن ستم ها و نادرستى هاست ، مى گردد چنانكه اگر غريزه طبيعى مذكور در او بدامهاى ماديات و تاريكيهاى شهويات مبتلا شود، خواستار تعيشات و تن آسانى مى گردد و از چنان پاكسازى و مبارزه و نبردى فرو مى نشيند.

پس جهاد كه كوشش در راه برانداختن اخلاقها و ملكات نكوهيده و فسادها و مبارزه و نبرد با دشمنان خدا و بدخواهان مقام انسانيت است بر دو قسم است . جهاد با لشگريان جهل و هواى نفس كه دشمنان داخلى حساب مى شود و جهاد با ظالمان و تجاوزكاران و تباهى انگيزان كه دشمنان خارجى محسوب مى گردند.

آياتى از قرآن و روايات بسيارى از ائمه دين در وجوب و تشويق بر جهاد اول رسيده و نيز آيات و روايات بيشمارى در كيفيت اين جهاد مقدس و معرفى صفات و اخلاق و ملكات پسنديده و نكوهيده كه در دو طرف ضد قرار گرفته اند و در دادن بشارتها نسبت به تحصيل دسته اول و ابلاغ انذارها و تخويفها بر دسته دوم ، رسيده كه روايت شريف كافى كه بشرح آن مشغوليم ، يكى از آنهاست و از بحث هاى گذشته در اين رساله معلوم شد جولان گاه و ميدان نبرد در اين جهاد مقدس (كه در عده اى از روايات ، جهاد اكبر معرفى شده) قلب انسان است كه در آن هواها و تمايلات متضاد مانند هواى نفس و كفر و تمايل بخدا و ايمان ، با هم بجنگ بر مى خيزند و در قلب انسان عاقل و داراى وزير خير (بشرحى كه در جلد اول گذشت) تمايل خدائى و ايمانى بر هواى نفس و كفر، غلبه مى كند و در قلب انسان جاهل و دارنده وزير شر (بشرحى كه در همان جلد گذشت) هواى نفس و كفر بر تمايل خدائى و ايمانى ، غلبه مى نمايد و نيز معلوم شد كه در اين روايت شريف آن اضداد، هفتاد و پنج عدد، شماره گشته و در رواياتى ديگر، اضداد ديگرى هم ذكر شده است .

و لذا چون تمام اين رساله در شرح چنين جهاد مقدسى اس و قهرا نمى توان اين فصل را تنها شارح آن دانست ، ما در اين فصل فقط نمونه اى از آيات و رواياتى كه در تشويق بر آن رسيده ذكر و ترجمه مى كنيم تا تشويقى براى برادران و خواهران گرامى بر فراگرفتن حقايق و معارف و دستورات مندرج در اين نوشته اخلاقى باشد.

سوره عنكبوت آيه 69 - والذين جاهدوا فينالنهدنيهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين و آنها كه در راه ما (و تهذيب نفس) مجاهده كردند، مسلم راه هاى خود (كه راه هاى كسب سعادت و رستگارى است) را به آنها مى نمايانيم و همانا خدا با نيكوكاران است .

سوره مائده آيه 54 - يا ايهاالذين آمنوا من يرتدمنكم عن دينه فسوف ياتى الله بقوم يحبهم و يحبونه اذلة على المومنين فضل الله يوتيه من يشاء و الله واسع عليم اى گروه مومنان هر كس از شما از دين خود بر گردد، زيانى بخدا نمى رساند بلكه خود را به زيان و تباهى مبتلا مى كند. پس زود باشد كه خدا گروهى را بياورد كه آنها را دوست مى دارد و آنها هم او را دوست مى دارند. بر مومنان فروتنان و بخشايندگان و بر كافران محكم دلان و سخت گيرانند. در راه خدا (با دشمنان داخلى يعنى هواهاى نفسانى و با دشمنان خارجى يعنى تجاوزگران و نادرستان) مجاهده مى كنند و در اين راه از ملامت ، ملامت كننده اى نمى هراسند. اين است بخشش و احسان خدا كه بهر كس كه (در اثر شايستگى خودش) بخواهد مى دهد و خدا گشايش دهنده و داناست .

سوره حج آيه 78 - وجاهدوا فى الله حق جهاد هواجتباكم و ماجعل عليكم فى الدين من حرج ملة ابيكم ابراهيم هوسماكم المسلمين مجاهده كنيد در راه خدا به آنطور كه سزاوار كوشش در راه اوست او شما را برگزيد (و آئين اسلام را كه مشتمل بر دو گونه نبرد با دشمنان داخلى و خارجى است براى شما فرستاد) و بر شما در اين آئين مقدس ، امر مشكل و شاقى را تحميل نكرد اين دين همان ملت و آئين پدرتان ابراهيم است كه شما را مسلمانان ناميد.

وسائل الشعيه جلد 11 - صفحه 122، روايت 1 - از حضرت صادق از نبى اكرم روايت كرده كه عده اى را براى جهاد بسوئى گسيل داشت و چون برگشتند به آنان فرمود: مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقى عليهم الجهاد الاكبر فقيل يا رسول الله ماالجهاد الاكبر؟ قال : جهاد النفس مرحبا به گروهى كه جهاد كوچكتر را انجام دادند و بر عهده آنهاست جهاد بزرگتر. پرسش شد يا رسول خدا جهاد بزرگتر كدام است ؟ پاسخ داد: جهاد با نفس و هواهاى نفسانى .

توضيح :

اين روايت شريف بسندهاى متعدد روايت شده كه سند مذكور يكى از آنهاست .

مصدر مذكور روايت 2 - از حضرت صادق روايت كرده كه فرمود: احمل نفسك لنفسك فان لم تفعل لم يحملك غيرك بار اصلاح نفست را بر دوش نفست بگذار زيرا اگر چنين نكنى (و خود در مقام اصلاح خود برنيائى) اين بار را غير تو براى تو بر نمى دارد.

مصدر مذكور روايت 3 - از آن حضرت روايت كرده كه به مردى فرمود: انك قد جعلت طبيب نفسك و بين لك الداء و عرفت آية الصحة و دللت على الدواء فانظر كيف قيامك على نفسك همانا تو پزشك درمان نفست قرار داده شدى و (در شرح مقدس) براى تو بيماريها و داروهايت بيان شده و طريق علاج آنها و راه تحصيل صحت و سلامتت از آنها را، شناختى و برداروهاى آن بيماريها و دردها، دلالت و هدايت شدى .پس در خود بنگر كه چگونه بر اصلاح نفست و مداواى آن از بيماريهاى روانى ، قيام مى كنى و دامن همت به كمر ميزنى .

مصدر مذكور روايت 4 - از آن حضرت روايت كرده كه به مردى فرمود: اجعل قلبك قرينا برا و ولدا و اصلا واجعل علمك والدا تتبعه و اجعل نفسك عدوا تجاهده و اجعل مالك عارية تردها قرار بده قلبت را مصاحب و يار نيكو و فرزند اهل وصله رحم كن و قرار بده دانشت را پدرى كه از او پيروى مينمائى و قرار بده نفست را دشمنى كه با او ستيزه و نبرد مى نمائى و قرار بده مالت را عاريه اى كه بالاخره او را به ديگرى وامى گذارى .

توضيح :

مقصود اين است كه انسان بايد قلب خود را كه پديده اى روحانى و محل انوار حق است چون رفيق نيكو و محبوب و بلكه چون فرزند چون دشمنى كه با او در مقام ستيزه است بداند و عقل و دانشش را چون پدرى كه اطاعتش بر او واجب است فرض كند و قهرا با پيروى از آن ، لشگريان هواهاى نفسانى را از ميدان و جولان گاه قلبش كه همانند رفيق صادق و فرزند صالح محبوب اوست ، بيرون راند و اين خانه عرض را براى انعكاس صفات و ملكات پسنديده و قبول جلوه هاى شهودى خدائى آماده سازد و اين است معناى جهاد با نفس و خود سازى كه جهاد اكبر است .

مصدر مذكور روايت 5 - از رسول اكرم روايت كرده كه فرمود: الشديد من غلب نفسه سخت و قدرتمند كسى است كه بر نفس و هواهاى نفسانيش پيروز شود.

مصدر مذكور روايت 6 - از حضرت صادق روايت كرده كه فرمود: من لم يكن له واعظ من قلبه وزاجرمن نفسه و لم يكن له قرين مرشد، استمكن عدوه من عنقه هر كس نباشد برايش پند دهنده و آموزنده اى از قلبش و نهى كننده و بيم دهنده اى از خودش و نباشد برايش دوست و رفيقى كه ارشاد و هدايتش كند، دشمن خود (هواهاى نفسانى) را بر گردنش سوار كرده .

مصدر مذكور روايت 7 - از حضرت صادق از آباء گراميش روايت كرده كه نبى اكرم در وصيتش به اميرمومنان فرمود: يا على افضل الجهاد من اصبح لايهم بظلم احد اى على با فضيلت ترين جهاد آن است كه شخصى صبح كند و قصد ستم و آزاد كسى را نداشته باشد.

مصدر مذكور روايت 7 - از آن حضرت روايت كرده كه فرمود: من ملك نفسه اذا رغب و اذا رهب و اذا اشتهى و اذا غضب و اذا رضى حرم الله جسده على النار كسى كه چون بامرى راغب و مايل شود و چون از محذورى بيم داشته باشد و چون بيكى از مشتهيات اشتها پيدا نمايد و چون از كسى يا امرى خشمناك شود و چون از پديده اى خوشنود گردد، اين احوال جانب حزم و درستى را از دست ندهد، خداى تعالى پيكرش را بر آتش حرام مى نمايد.

مصدر مذكور روايت 9 - از امير مومنان روايت كرده كه نبى اكرم فرمود: ان افضل الجهاد من جاهد نفسه التى بين جنبيه همانا با فضيلت ترين جهاد، جهاد كسى است كه با نفسش كه در ميان دو پهلويش قرار دارد، مجاهده كند.

مصدر مذكور روايت 9 - از آن حضرت روايت كرده كه فرمود: المجاهد من جاهد نفسه مجاهد كسى است كه با نفسش جهاد كند.

و قسم دوم جهاد كه با ظالمان و تجاوز كاران و فسادگران و خلاصه با دشمنان خارجى مملك انسانيت انجام مى شود، داراى مباحث طولانى و مسائل بسيارى است كه در كتب فقهى و حديثى (باب جهاد العدو) تشريح شده و حقير هم رساله اى درباره آن تاءليف كرده ام و در اين نوشته اخلاقى تنها بذكر و ترجمه بعضى از آيات و رواياتى كه در وجوب آن و تشويق بر انجام آن و هديد و نكوهش ‍ بر تركش رسيده ، ذكر ترجمه مى كنيم و برخى از مسائل مهم آن را ذكر مى نمائيم .

سوره بقره آيه 190 - 194 - و قاتلو فى سبيل الله الذين يقاتلونكم و لاتعتدوا ان الله لايحب المعتدين و در راه خدا (و براى پايدار نمودن دين و مرام حق و عدالت) با آنهائى كه با شما در مقام ستيزه اند (و حق و عدالت را بخطر افكنده اند) به نبرد برخيزيد و (در پيكار پيگير خود) از جاده حق و عدالت تجاوز مكنيد چه تجاوزكاران مشمول محبت و عنايت خدا نيستند.

واقتلو هم حيث تقفتموهم و اخرجوهم من حيث اخرجوكم و الفتنة اشد من القتل تجاوز گران و مشركان را هركجا يافتيد بكشيد و آنان را از سرزمينى كه شما را از آن آواره كردند بيرون رانيد (چه آنان فتنه جويند) و فتنه جوئى در نكوهيدگى سخت تر از كشتار است .

فان انتهوافان الله غفور رحيم پس اگر پشيمان شوند و از فتنه جوئى دست بردارند و همانند شما عمل به دستورات اسلام نمايند، از كشتارشان باز ايستيد چه خدا بربندگان بخشاينده و مهربان است .

و قاتلوهم حتى لاتكون فتنة و يكون الدين لله فان انتهوا فلا عدوان الاعلى الظالمين و بكارزار و كشتار آنان (تجاوزگران و فتنه انگيزان) ادامه دهيد تا فتنه ريشه كن شود. فرمانبردارى خاص دستورات الهى گردد. اسلام (كه دين فطرت و تنها برنامه شايسته و جاودانى زندگى مادى و معنوى است) بر تمام اديان و روشهاى ظالمانه ، غالب آيد. پس اگر آنان از ستمگرى فتنه انگيزى دست بردارند از كشتارشان باز ايستيد چه دشمنى جز بر مردم ستمكار و فتنه انگيز، شايسته نيست .

فمن اعدى عليكم فاعتداوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم و اتقوا الله و اعلموا ان الله مع المتقين پس هر كس بر شما (و حقوقتان) بهر نحو تجاوز كرد بمقدار تجاوزش مجازات نمائيد و از خدا (در آنچه بشما امر فرموده و نهى كرده) بپرهيزيد و بدانيد خدا (در پيروزى و رسيدن بهدفهاى مشروع) ياور تقوا پيشه گان است .

توضيح :

از اين آيه استفاده مى شود كه مسلمانان مجاهد مى توانند رفتارهاى ناشايسته دشمنان و تجاوزكاران را بهمان كيفيت مجازات نمايند اگر چه رفتار دشمنان در نهايت نكوهيده و ممنوع و حرام باشد چه نكوهيدگى آن در ابتدا كردن به آن است نه در مجازات بر آن .

سوره نساء آيه 74 - فليقاتل فى سبيل الله الذين يشرون الحياة الدنيا بالاخرة و من يقاتل فى سبيل الله فيقتل او يغلب فسوف نوتيه اجرا عظيما پس كسانى كه زندگى اخروى ابدى (و آزادگى) را بر زندگى دنيوى فانى (و سرافكندگى و بردگى) مقدم داشته اند، بايد در راه خدا رزم نمايند و هر كس در راه خدا رزم كند و كشته شود و يا بر دشمن غالب آيد، پاداش بزرگى (در دنيا عزت و وسعت و در آخرت بهشت جاودانى) از ما دريافت مى دارد.

سوره نساء آيه 76 - 77 - و مالكم لاتقاتلون فى سبيل الله و المستضعفين من الرجال و النساء والوالدان الذين يقولون ربنا اخرجنا من هذه القرية الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنك وليا واجعل لنا من لدنك نصيرا براى چه (بچه آرزو و دلخوشى) در راه خدا و در راه نجات و آزادى مردان ضعيف و بى سلاح و زنان و كودكانى كه توانا به دفاع از خود نيستند و در چنگ مشركان و ظالمان گرفتارند و جز دعا از درگاه خدا و تقاضاى رهائى از ميان دشمنان و از چنگ آنان واستدعاى رسيدن رهبر و سرپرست و رزمجويان قدرتمند و يارى كننده ، كارى از دستشان ساخته نيست به پيكار رهائى بخش قيام نمى كنيد.

الذين آمنو يقاتلون فى سبيل الله و الذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطاغوت فقاتلوا اولياء الشيطان ان كيد الشيطان كان ضعيفا كسانيكه براستى ايمان آورده اند، در راه خدا و يارى دين او و رهانيدن ضعيفان از چنگ قلدران ، مى رزمند و كسانى كه كفر را اختيار كرده اند، در راه سركشان و هدفهاى پليد آنان جنگ مى كنند، پس شما (گروه مومنان راستين) با ياران سركشان و شيطانها كارزار كنيد (و بدانيد پيروزى نهائى از آن شماست) و همانا مكر و حيله هاى شيطان (و روشهاى سياسى او) ضعيف و ناپايدار است .

سوره توبه آيه 8 - كيف و ان يظهروا عليكم لايرقبوا فيك الا و لاذمة يرضونكم فافواههم و تابى قلوبهم و اكثر هم فاسقون چگونه پيمان تجاوزگران و ستم پيشه گان (كه از ترس شما و در اثر مبارزات پيگيرتان بشكست مبتلا شده و ضعيف گشته اند) محترم باشد و آنها بحال خود واگذارده شوند با آنكه اگر (فرصت يابند و تحصيل قدرت كنند و) بر شما پيروز گردند، نه رعايت عهد و قسمهاى خود را مى كنند و نه رعايت خويشى و هموطنى با شما را مى نمايند. اينها دورويند و بخاطر خوشنود كردن شما (و رهائى از خشم انقلابى تان) با زبان عهد و پيمان مى بندند ولى دلهاشان از عهد و پيما خالى است (و در صددند هر زمان توانا شدند و موقعيت مقتضى شد، بر شما يورش برند) و بيشتر آنان تجاوز گردانند و به وفاى عهد و هيچ خصلت نيكوى ديگر انسانى و اخلاقى پاى بند نيستند.