اخلاق الاهى
جلد چهارم ، آفات زبان

استاد آيت الله مجتبى تهرانى

- ۱۳ -


فصل هشتم : لعن و نفرين

شخص با ايمان اهل لعنت كردن نيست (365).
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم )

مقدمه

يكى از آفات و بيمارى هاى زبان كه با استفاده نادرست از نيروى خشم پديد مى آيد، ((لعن )) است . خارج شدن نيروى خشم از مرزهاى فرمانروايى خرد، پيامدهاى ناشايست بسيارى به بار خواهد آورد كه ((لعن )) يكى از آن ها است . ((نفرين )) نيز همانند ((لعن )) از ديگر آفاتى است كه در نيروى خشم بشر ريشه دارد.
لعن و نفرين بيمارى هايى هستند كه شخص مبتلا، بايد در پاك ساختن كردار خويش از آن ها بكوشد.اين فصل به بررسى ابعاد گوناگون اين دو بيمارى مى پردازد تا شايد راهى براى درمان بيماران باشد.
موضوعات مورد بحث اين فصل عبارتند از:
1 -تعريف لعن
2 - اقسام لعن
3 - نكوهش لعن از ديد شرع
4 - ريشه هاى درونى لعن
5 - پيامدهاى زشت لعن
6 - راه هاى درمان لعن .

(1): تعريف لعن و نفرين

لعن در لغت به معناى خوار كردن ، راندن و دور كردن از روى خشم و غضب ، و در علم اخلاق ، به معناى طلب و درخواست دور شدن شخص از رحمت خداوند است . وقتى انسان ، شخصى را لعن مى كند، مى خواهد كه او از درگاه لطف و رحمت خداوند دور شود و ملعون به كسى گفته مى شود كه از رحمت خداوند به دور است ؛ البته لعن از سوى خداوند به اين معنا است كه كسى را از درگاه رحمت خويش دور سازد كه در آخرت به صورت عقوبت و كيفر نمايان مى شود(366)؛ اما ((نفرين )) به معناى درخواست هر گونه بدى و شر از خداوند براى ديگران است ؛ حال چه درخواست دورى از رحمت و چه امر ناخوشايند ديگرى باشد؛ بدين سبب مى توان ((نفرين )) را داراى معنايى شامل تر از ((لعن )) دانست ؛ يعنى هر لعنى ، نفرين است ؛ ولى هر نفرينى ، لعن نيست .

(2): اقسام لعن

لعن به دو صورت انجام مى گيرد:

1 - لعن از راه اخبار

يعنى انسان خبر مى دهد و حكم كند كه فلان شخص از رحمت خداوند دور است و خداوند او را از درگاه رحمت خويش طرد كرده است . در اين قسم از چيزى خبر مى دهد و بر كسى حكم مى كند.

2 - لعن از راه انشا

به اين معنا كه انسان لعن را ايجاد كند؛ مانند آن كه بگويد: خداوند لعنتش ‍ كند يا لعنت خدا بر او باد! در اين جا ديگر خبر نمى دهد؛ بلكه چيزى را تقاضا مى كند؛ يعنى از خداوند مى خواهد كه او را از رحمت خويش دور سازد.

لعن از جهت معين بودن يا نبودن ملعون به دو صورت انجام مى گيرد:

1 - لعن فرد يا افراد معين

گاه انسان ، فرد يا افرادى را كه لعن مى كند، با نام مشخص مى سازد؛ مانند آن چه در برخى زيارت ها گفته مى شود: اللهم العن اباسفيان و معاويه و يزيد ابن معاويه (367).

2 - لعن فرد يا افراد نامعين

گاه فرد يا افراد مورد لعن فقط با وصف و بدون تعيين نام و مشخصات لعنت مى شوند؛ مانند آن چه خداوند متعالى در قرآن فرموده :
فلعنه الله على الكافرين (368) .
در اين جا به نام و مشخصات كسى اشاره نشده و فقط به وصف كفر تصريح شده و افرادى كه ببه اين صفت متصف هستند، لعنت شده اند.

(3): نكوهش لعن از ديد شرع

پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در وصف مؤ من به حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايد:
يا على من صفات المؤ من ...لا لعان (369).
اى على ! از صفات مؤ من اين است كه اهل لعنت كردن نيست .
بر اساس روايت ديگرى حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) در خطبه اى فرمود:
الا اخبر كم بشراركم قالوا بلى يا رسول الله ؛ قال الذى يمنع رفده و يضرب عبده و يتزود وحده فظنوا ان الله لم يخلق خلقا هو شر من هذا. ثم قال : الا اخبر كم بمن هو شر من ذلك ؟ قالوا بلى يا رسول الله قال : الذى لا يرجى خيره و لا يومن شره . فظنوا ان الله لم يخلق خلقا هو شر من هذا. ثم قال : الا اخبركم بمن هو شر من ذلك ؟ قالوا بلى يا رسول الله قال : المتفحش ‍ اللعان الذى اذا ذكر عنده المومنون لعنهم و اذا ذكروه لعنوه (370 ).
آيا شما را از بدترينتان آگاه سازم ؟ عرض كردند: آرى ، اى پيامبر خدا! پيامبر فرمود: كسى كه ميهمانش را براند، زير دست را بزند و تنها به سفر برود. مردم گمان كردند كه خداوند آفريده اى بدتر از اين ندارد؛ پس پيامبر فرمود: آيا شما را از كسى كه از اين بدتر است آگاه كنم ؟ گفتند: آرى ، اى رسول خدا! پيامبر فرمود: كسى كه به خير و خوبى اش اميدى ، و از شرش ايمنى نيست . مردم گمان كردند كه خداوند مخلوقى بدتر از اين ندارد؛ پس پيامبر فرمود: آيا شما را آگاه سازم از كسى كه بدتر از اين است ؟ گفتند: آرى ، اى رسول خدا! پيامبر فرمود: كسى كه اهل ناسزا گفتن و لعنت كردن است ؛ آن كه وقتى نام مؤ منان نزد او برده مى شود، ايشان را لعن مى كند و وقتى مؤ منان هم او را ياد مى كنند، لعنتش مى كنند.
از امام باقر (عليه السلام ) نيز روايت شده است :
ان اللعنه اذا خرجت من فى صاحبها ترددت بينهما فان وجدت مساغا والا رجعت على صاحبها(371).
هر گاه لعنت از دهان گوينده خارج شود، ميان اين دو نفر [= لعنت كننده و لعنت شده ] رفت و برگشت مى كند؛ پس اگر كسى كه لعنت شده ، سزاوار لعن باشد، به او مى رسد وگرنه به كسى كه لعنت فرستاده است ، بر مى گردد.

حكم لعن از ديد شرع

لعن با هر شكل و صورتى از ديدگاه شرع ، نادرست و حرام است ، مگر مواردى كه خود شريعت تجويز كرده باشد.
در صورت اول ، وقتى انسان خبر دهد كه فلان كس ملعون است در حالى كه نمى داند او از رحمت خدا دور است يا خير، خبر نادرستى داده ؛ زيرا از چيزى خبر داده كه جز خداوند كسى آن را نمى داند و از سويى ، چون خداوند، دور كننده ملعون از رحمت خويش است ، او با اين خبر، كارى را به خداوند نسبت داده كه از واقعى بودن آن بى خبر است و صد البته كه نسبت دادن سخن يا كارى به خدا بدون اطمينان از آن ، حرام است .
خداوند در قرآن كريم مى فرمايد:
قال الله اذن لكم ام على الله تفترون (372).
بگو آيا خداوند به شما اجازه داد يا بر خدا دروغ مى بنديد.
اگر از خدا بخواهى فلانى را لعنت كند، تباهى و دورى از رحمت را براى كسى طلبيده است كه چه بسا مستحق آن نباشد كه اين نيز ناپسند و ناروا است ؛ چرا كه خداوند رحمت خويش را بر سر بندگان خود گسترده است ؛ البته لعن كسى كه خداوند، خود، او را از رحمت خويش دور كرده ، جايز و بى اشكال است ؛ مانند لعن شيطان كه از درگاه خداوند رانده شده است .
خداوند بزرگ در قرآن كريم مى فرمايد:
ان الذين يكتمون ما انزلنا من البينات و الهدى من بعد ما بيناه للناس فى الكتاب اولئك يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون (373).
كسانى كه راهنمايى ها و هدايت هاى فرستاده شده از طرف ما را كتمان مى كنند، خداوند آن ها را لعن مى كند و لعن گويان نيز به آن ها لعنت مى فرستد.
هم چنين اگر شخص يا اشخاص معين يا نامعين مستحق لعن و نفرين نباشند، تقاضاى دورى از رحمت خداوندى براى ايشان نيز حرام است .

موارد جواز لعن

لعن در مواردى جائز دانسته شده است :
1 - لعن بر كافران : خداوند متعالى در قرآن كريم مى فرمايد:
ان الذين كفروا و ماتوا و هم كفار اولئك عليهم لعنه الله و الملئكه و الناس اجمعين (374).
همانا كسانى كه كافر شدند و با عقيده كفر مردند، خداوند و فرشتگان و مردم بر آن ها لعنت مى فرستند.
فلعنه الله على الكافرين (375).
پس لعنت خدا بر كافران باد!
2 - لعن بر مشركان : در قرآن كريم آمده است :
و يعذب المنافقين و المنافقات و المشركين و المشركات الظانين بالله ظن السوء عليهم دائره السوء و غضب الله عليهم و لعنهم و اعدلهم جهنم و ساءت مصيرا(376).
و (خدا) مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را كه به خدا گمان بد مى برند، كيفر مى دهد. حوادث سويى (كه براى مؤ منان انتظار مى كشند) بر خودشان نازل شود و خداوند بر آن ها خشم گرفته و آنان را از رحمت خود دور ساخته و دوزخ را برايشان آماده كرده است ، و چه بدسرانجامى است .
3 - لعن بر مرتدان : آن ها كه اسلام را پذيرفته ، سپس از آن بازگردند، مورد لعن پروردگار قرار مى گيرند:
كيف يهدى الله قوما كفروا بعد ايمانهم و شهدوا ان الرسول حق و جاءهم البينات و الله لا يهدى القوم الظالمين اولئك جزاوهم ان عليهم لعنه الله والملائكه و الناس اجمعين (377).
چگونه خداوند گروهى را هدايت كند كه پس از ايمان آوردن و گواهى دادن به حقانيت رسول ، و در حالى كه نشانه هاى روشن براى آن ها آمد، كافر شدند؟ و خدا گروه ستمكاران را هدايت نخواهد كرد. كيفر آن ها اين است كه نفرين خداوند و فرشتگان و مردم همگى براى آن ها است .
4 - لعن بر منافقان : خداوند سبحان در چند آيه از قرآن كريم ، منافقان را لعن كرده است ؛ از جمله مى فرمايد:
وعد الله المنافقين و المنافقات و الكفار نار جهنم خالدين فيها هى حسبهم و لعنهم الله و لهم عذاب مقيم (378).
خداوند به مردان و زنان منافق و كافران وعده آتش دوزخ داده است . جاودانه در آن خواهند ماند. همان براى آن ها بس است و خدا آن ها را از رحمتش دور ساخته ، عذاب پايدارى براى آنان است .
5 - لعن بر ستمگران : در قرآن مجيد آمده است :
الا لعنه الله على الضالمين (379).
هان لعنت خدا بر ستمكاران باد!
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
...ان الظالم ينتظراللعن والعقاب و المظلوم ينتظر النصر و التواب (380).
... همانا ستمگر منتظر لعن و مجازات ، و ستمديده منتظر يارى و پاداش ‍ است .

جزاى عدل ، نور و رحمت آمد   سزاى ظلم ، لعن و ظلمت آمد(381)

6 - لعن بر فسادكنندگان در زمين : خداوند بزرگ در برخى از آيات نورانى خود، فساد كنندگان را لعنت كرده است ؛ همانند اين آيه كه مى فرمايد:
والذين ينقضون عهد الله من بعد ميثاقه و يقطعون ما امر الله به ان يوصل و يفسدون فى الارض اولئك لهم اللعنه و لهم سوء الدار(382).
و آن ها كه عهد الاهى را پس از محكم كردن مى شكنند و پيوندهايى را كه خدا دستور برقرارى آن را داده ، مى گسلند و در روى زمين فساد مى كنند، لعنت خدا و بدى او (و مجازات ) سراى آخرت از آن ايشان است .
7 - لعن بر شيطان : شيطان به سبب سركشى در برابر فرمان حق و كبر ورزيدن ، از درگاه رحمت خدا رانده و لعنت شد. خداوند در بسيارى از آيات كتاب كريمش او را لعن كرده است :
و ان عليك لعنتى الى يوم الدين (383).
و همانا لعنت من تا روز قيامت بر تو خواهد بود.

و ان عليك اللعنه الى يوم الدين (384).
و همانا تا روز قيامت بر تو لعنت خواهد بود.
8 - لعن بر آزار دهندگان خدا و پيامبر: آزار دهندگان خدا و پيامبر او، لعنت شده اند؛ آن جا كه خداوند مى فرمايد:
ان الذين يودون الله و رسوله لعنهم الله فى الدنيا و الاخره و اعدلهم عذابا مهينا(385).
آن ها كه خدا و پيامبرش را آزار مى دهند، خداوند ايشان را از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ساخته و براى آنان عذاب خوار كننده اى آماده كرده است .
9 - لعن بر دروغگويان : دروغگويان نيز در برخى از آيات و روايات از افرادى شمرده شده اند كه خداوند آنان را لعنت ميكند. خداوند بزرگ به پيامبرش دستور مى دهد كه گروهى از اهل كتاب را به مباهله بخواند و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهد:
ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الكاذبين (386).
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
فلعنه الله على الكاذب و ان كان مازحا(387).
خداوند دروغگو را لعنت كند؛ اگر چه شوخى كرده باشد.
10 - لعن بر بهتان زنندگان به زنان پاكدامن : نسبت ناروا به زنان پاكدامن ، لعن الاهى را به بار مى آورد، خداوند بزرگ مى فرمايد:
ان الذين يرمون المحصنات الغافلات المومنات لعنوا فى الدنيا و الاخره و لهم عذاب عظيم (388).
همانا كسانى كه به زنان شوهردار ناآگاه مؤ من بهتان مى زنند، در دنيا و آخرت لعنت مى شوند و براى ايشان عذابى بزرگ است .
11 - لعن بر قاتل مؤ من : كشتن فرد مؤ من مايه عذاب الاهى و لعن و دورى از رحمت خدا است . در قرآن كريم آمده است :
و من يقتل مؤ منا متعمدا فجزاوه جهنم خالدا فيها و غضب الله عليه و لعنه و اعد له عذابا عظيما(389).
و هر كس فرد مؤ منى را از روى عمد به قتل برساند، جزاى او دوزخ است . در آن جاودان مى ماند و خدا بر او خشمگين مى شود و او را لعن كرده ، برايش عذابى بزرگ فراهم مى سازد.
12 - لعن بر تحريف كنندگان كتاب خدا: كسانى كه بر كتاب خدا چيزى افزوده ، موجب تغيير آن شوند، مورد لعن الاهى قرار مى گيرند. رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
انى لعنت سبعا لعنهم الله و كل نبى مجاب ، قيل و من هم يا رسول الله ؟ قال (صلى الله عليه و آله و سلم ) : الزائد فى كتاب الله ...(390).
همانا من هفت كس را لعنت مى كنم كه خداوند و هر پيامبر اجابت شده اى آن ها را لعنت كرده اند. عرض شد: اى پيامبر خدا! آن ها چه كسانى اند؟ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: كسى كه بر كتاب خدا چيزى بيفزايد...
13 -لعن بر منكران قضا و قدر الاهى : كسانى كه ارتباط سرنوشت و حوادث زندگانى انسان را با اراده و تقدير الاهى انكار كنند، از سوى خداوند لعنت مى شوند. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در ادامه شمارش افراد ملعون مى فرمايد:
... والمكذب بقدر الله (391).
و كسى كه قدر الاهى را تكذيب كند.
14 -لعن بر مخالفان سنت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) : آن كس كه با سيره و روش پيامبر مخالفت كرده ، در صدد تغيير و حذف آن بر آيد، از رحمت خدا به دور است . رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در ادامه شمارش افراد ملعون فرمود:
والمخالف لسنتى (392).
و مخالف با سنت من .
15 -لعن بر حلال كنندگان حرام خدا: رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در ادامه شمارش افراد ملعون فرمود:
... والمستحل من عترتى ما حرم الله (393).
و آن كس از خاندانم كه آن چه را خداى عزوجل حرام كرده است ، حلال كند.
16 -لعن بر زورگوى سلطه گر: سلطه گر ظالمى كه صاحبان عزت الاهى را ذليل و ذليل ها را عزيز كند. حضرت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در ادامه فرمود:
...والمسلط بالجبروت ليعز من اذل الله و يذل من اعزالله (394).
و كسى كه به زور چيره شده تا آن كه را خدا ذليل كرده ، عزيز كند و آن كه را خدا عزيز كرده ، ذليل كند.
17 -لعن بر تاراج كننده بيت المال : كسانى كه اموال عموى را به يغما برده ، به خود اختصاص مى دهند، مورد لعن قرار مى گيرند. رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) در ادامه فرمود:
والمستاثر على المسلمين بفيئهم منتحلاله (395).
18 -لعن بر حرام كنندگان حلال خدا: پيامبر مكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در پايان شمارش افراد ملعون فرمود:
والمحرم ما احل الله عزوجل (396).
و كسى كه آن چه را خداى عزوجل حلال كرده است ، حرام كند.
19 -لعن بر يارى كنندگان ستمگر: امام صادق (عليه السلام ) به نقل از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:
من تولى خصومه ظالم او اعان عليها ثم نزل به ملك الموت قال له ابشر بلعنه الله و نار جهنم و بئس المصير(397).
هر كس مخاصمه از سوى ستمگرى را به عهده گيرد يا بر آن مخاصمه او را يارى رساند، سپس فرشته مرگ بر او فرود آيد، به او مى گويد: به تو لعنت خدا و آتش دوزخ و سرانجامى بد را بشارت مى دهم .
حال پرسش اين است كه آيا مى توان افراد متصف به صفاتى چون كفر، شرك ، نفاق و ظلم به صورت معين و مشخص لعنت كرد يا حكم جواز لعن فقط به كافران ، مشركان ، منافقان ، ظالمان و... به صورت كلى و نامعين مربوط مى شود؟
نام بردن از شخص خاص و لعنت كردن او، فقط زمانى صحيح است كه آن شخص صفت كفر يا ظلم يا... را داشته باشد و گرنه لعن او حتى به صورت نامعين هم ، چه به صورت اخبار و چه به صورت انشا، جايز نيست ؛ اما از آن جا ممكن است شخص داراى يكى از اين صفات تا زمان مرگش توبه كند و به راه خدا باز گردد، بهتر است نام اشخاص در لعن برده نشود و فقط به صورت كلى و نامعين لعن شوند.
امير مؤ منان على (عليه السلام ) فرمود:
اهل شام را لعن نكنيد(398)؛
البته اين نهى ، شايد از اين رو بوده كه حضرت به بازگشت ايشان به راه راست اميد داشته يا شايد همه آن ها ملعون نبوده اند؛ زيرا بدون شك در بين آنها افرادى هم بوده اند كه در راه راست گام مى گذاشته اند. دانشمند بزرگ شيعى مرحوم نراقى در اين مورد برداشت زيبايى دارد و مى گويد: اگر اين نهى درست باشد، شايد به اميد بازگشت ايشان به راه حق بوده است كه اين شان رئيس دلسوز بر مردم است (399). امام على (عليه السلام ) رهبر جامعه است و براى جامعه مسلمانان ، مهربان و دلسوز و براى امت اسلامى مانند پدر است . پدر خانواده ، هيچ گاه افراد خانواده را طرد نمى كند.
از سويى ، برخى از اشخاص به وسيله پيشوايان معصوم (عليه السلام ) نفرين شده اند؛ از جمله در تاريخ آمده است كه ابوسفيان در هجو پيامبر اكرم هزار خطر شعر گفت و حضرت در پاسخ او فرمود:
پروردگارا! من كه نمى توانم شعر بگويم و سزاوار هم نيست كه بخواهم با شعر پاسخش را بدهم . پروردگارا! او را در برابر هر حرفى از اين شعرها كه گفته ، هزار بار لعنتش كن (400).
گفته شده است كه حضرت على (عليه السلام ) در قنوت نمازش معاويه ، عمروعاص ، ابوموسى اشعرى و ابواعور سلمى را لعنت مى كرد(401).
مرحوم نراقى از شيخ طوسى نقل مى كند كه امام صادق (عليه السلام ) نيز پس از سلام نماز، چهار نفر را لعن مى كرد(402).
لعن اين افراد از سوى اولياى معصوم (عليه السلام ) گوياى آن است كه ايشان به خوبى مى دانستند افراد مذكور تا پايان عمر، بر كفر يا فسق خود باقى مى مانند.
از اين موارد مى توان چنين برداشت كرد كه لعن برخى افراد يا گروهها نه تنها حرام نبوده ، بلكه جايز است و نيكو و مستحب نيز به شمار مى رود.

لعن حيوانات و جمادات

لعن حيوانات هم ناپسند است . امير مؤ منان على (عليه السلام ) درباره چارپايان فرمود:
لا تضربوا الوجوه و لا تلعنوها فان الله عزوجل لعن لاعنها(403).
به صورت آن ها شلاق نزنيد و آن ها را لعن نكنيد؛ زيرا خداوند لعن كننده حيوانات را لعنت مى كند.
بر اساس روايتى ، زنى شتر خود را لعن كرد و پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) او را سرزنش فرمود. همچنين در اخبار وارد شده كه مردى با رسول خدا بر شترى سوار بود و شتر را لعن كرد و حضرت در توبيخ او فرمود: با ما بر شتر ملعون حركت و سير نكن .
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) ضمن نهى از ناسزا گفتن به دنيا فرمود:
...اذا قال العبد لعن الله الدنيا قالت الدنيا لعن الله اعصانا لربه (404).
...هنگامى كه بنده اى بگويد: خدا دنيا را لعنت كند، دنيا مى گويد: خدا گناه كارترين ما در برابر پروردگارش را لعنت كند.
پس انسانى كه لعن مى كند، اگر اين لعن جايز نبوده باشد، حكم الاهى را رد كرده است و فاسق شمرده مى شود و خودش لايق لعنت الاهى است .

(4): ريشه هاى درونى لعن و نفرين

لعن و نفرين نكوهش شده از رفتارهاى ناپسند انسان به شمار مى رود كه مانند هر عمل زشت ديگرى ، در يكى از رذايل و صفات زشت نفسانى ريشه دارد. عوامل ارتكاب چنين عملى را مى توان به ترتيب ذيل برشمرد:

1 - خشم

مهم ترين عامل بروز لعن و نفرين ، خشم است .زمانى كه آتش خشم در انسان زبانه مى كشد و از سلطه خرد خارج مى شود، اعمال زشت و ناپسندى از انسان صادر مى شود كه يكى از آن ها لعن و نفرين است . در خواست دورى از رحمت ، سقوط در مراحل زندگى ، پيش آمدن خطرات و مرگ زودرس ‍ و... براى ديگران ، از شايع ترين آثار خشم سركش انسان است .

2 - حسد

گاه لعن و نفرين ديگران به سبب حسادت به موقعيت و مرتبه ايشان است . فرد حسود به جاى آن كه در صدد تحصيل مدارج و مراتب والاى انسانى باشد، از درگاه خداوند سقوط و نابودى ديگران را مى خواهد و زبان به نفرين ايشان مى گشايد.

(5): پيامدهاى زشت لعن و نفرين

لعن و نفرين نكوهيده همانند آفات ديگر زبان ، پيامدها و آثار شومى به بار مى آورد كه از آن جمله مى توان به موارد ذيل اشاره كرد:

1 - ايجاد كينه و دشمنى

لعن و نفرين كينه و دشمنى ديگران را براى لعنت كننده پديد مى آورد. نفرين كننده بذر دشمنى و كينه را در دل نفرين شده مى پاشد و كدورت و دل شكستگى را در وى به وجود مى آورد.

2 - بازگشت لعن به لعنت كننده

اگر شخص لعنت شده ، شايسته نفرين نباشد، درخواست فرد لعنت كننده به خود او باز مى گردد به اين معنا كه گويى فرد لعنت كننده دورى از رحمت خدا براى خود را خواسته است .
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
ان اللعنه اذا خرجت من صاحبها ترددت بينه و بين الذى يلعن فان وجدت مساغا و الا رجعت الى صاحبها و كان احق بها فاحذروا ان تلعنوا مؤ منا فيحل بكم (405).
همانا زمانى كه نفرين از دهان فرد خارج مى شود، ميان او و نفرين شده ، رفت و برگشت مى كند. اگر شخص لعن شده ، مستحق لعن باشد، به او مى رسد و اگر مستحق و سزاوار لعن نباشد، به خود لعنت كننده بر مى گردد و او سزاوارتر به لعن است ؛ پس از نفرين مؤ من بپرهيزيد تا به خود شما بازنگردد.

(6): راه هاى درمان لعن

درمان اين بيمارى همانند ساير امراض زبان با استفاده از دو شيوه ((علمى )) و ((عملى )) ميسر است .

راه علمى درمان

آگاهى از حكم و پيامدهاى يك بيمارى ، مايه ايجاد نفرت و انزجار از آن مى شود. يادآورى مستمر آثار زشت بر شدت و قوت تنفر افزوده ، آن را در روح آدمى پايدار مى سازد؛ آن گاه تنفر شديد و پايدار، انسان را از آن بيمارى دور ساخته ، درمان مى كند؛ پس درنگ در عواقب نازيباى لعن و نفرين ، فرد مبتلا را در درمان خويش يارى مى كند.

راه عملى درمان

دعا و در خواست ((خير و خوبى )) و ((توفيق و سعادت )) براى ديگران ، پيمودن راهى متضاد با لعن و نفرين است كه مى تواند مايه ضعف اين رفتار ناپسند در انسان شود تكرار مداوم اين راه موجب از بين رفتن عادت به نفرين شده ، اين بيمارى را از وجود انسان زايل مى سازد.
بسيارى از دانشمندان اخلاق ، دعا به خير را حالتى بر ضد لعن شمرده اند؛ همان حالتى كه به معناى ستايش و تحسين كردن فرد مقابل است ؛ يعنى انسان دعا كند آن چه را كه خودش دوست دارد، خداوند به طرف مقابل نيز عطا فرمايد. به خصوص بهتر اين است كه از خدا بخواهد برادر ايمانى اش ‍ را در طاعات و عبادات موفق بدارد.
دعاى خير بر خلاف لعن و نفرين آثار زيبا و مطلوبى به بار مى آورد كه آگاهى و يادآورى آن ها نيز انسان را در ترك نفرين و لعن يارى مى كند. برخى از اين آثار عبارتند از:
1 -بين كسى كه دعاى خير مى كند و شخص مقابل او كه مورد دعا قرار مى گيرد، صميميت ، الفت و وابستگى خاصى پديد مى آيد كه رشته ايمانى بين دو فرد را مستحكم تر از گذشته مى كند.
2 - دعاى خير، جلو كدورت و دشمنى را مى گيرد و نمى گذارد غبار عداوت بر روح بنشيند.
3 - اثر ديگر دعاى خير اين است كه وقتى انسان از خداوند خبرى را براى شخصى مى خواهد، خداوند همان خير و چه بسا بيش تر را به او باز مى گرداند.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
من دعا لمؤ من يظهر الغيب قال الملك و لك مثل ذلك (406).
هر گاه شخصى براى برادر ايمانى اش پشت سرش دعاى خير كند، فرشته مى گويد: مثل همان دعاى خير نيز براى تو باشد.
در جاى ديگرى نيز روايت شده است كه حضرت زين العابدين مى فرمود:
ان الملائكه اذا سمعوا المومن يدعو لاخيه المؤ من بظهر الغيب او يذكره بخير قالو نعم الاخ انت لاخيك تدعوا له بالخير و هو غائب عنك و تذكره بخير قد اعطاك الله عز و جل مثلى ما ساءلت له واثنى عليك مثلى ما اثنيت عليه و لك الفضل عليه (407).
هر گاه فرشتگان بشنوند شخص مؤ من از خداوند براى برادر ايمانى اش در پشت او خير مى خواهد يا از او به نيكى ياد مى كند، مى گويند: براى برادرت چه برادر خوبى هستى ! براى او خير مى خواهى ؛در حالى كه غايب است و پيش روى تو نيست و از او به خوبى ياد مى كنى .به درستى كه خداوند آن خير را براى تو دو برابر آن چه براى او خواستى ، باز مى گرداند و تو را دو برابر آن چه از او به خير و خوبى ياد كردى مى ستايد و تو بر او فضيلت دارى .
تقويت نيروى خرد براى تسلط بر نيروى خشم ، راهى بس مناسب در زدودن ويژگى هاى زشت پديد آمده از خشم است . مهار كردن نيروى خشم راه را بر نفوذ بسيارى از بيماريهاى روحى - اخلاقى مى بندد؛ زيرا خشم سركش آدمى سرچشمه بسيارى از رفتارهاى ناپسند او است .