اخلاق الاهى
جلد چهارم ، آفات زبان

استاد آيت الله مجتبى تهرانى

- ۱۰ -


حكم مراء از ديد شرع

توجه به اين گونه روايات ، فقيهان را بر آن داشته تا بر كراهت اين رفتار ناشايست حكم كنند. برخى از دانشمندان بزرگ شيعى در معاجم روايى خويش باب مستقلى را به مراء اختصاص داده ، ضمن نقل روايات گوناگون در اين باره ، به بيان حكم اين رذيله پرداخته اند.

(3): ريشه هاى درونى مراء

مراء از بيمارى هاى اخلاقى است و شخص مبتلاى به آن ، روح و نفسى بيمار دارد. سرچشمه اين رفتار ناپسند صفات زشت نفسانى است كه عبارتند از:

1 - دشمنى و كينه جويى

گاه خرده گيرى بر گفتار ديگران در دشمنى با ايشان ريشه دارد. شخص كينه توز براى ابراز نفرت خويش به اشكال گرفتن و ستيزه كردن با ديگرى پرداخته ، مى كوشد بر او چيره شود.

2 - حسد

رشك بردن بر مال يا مقام ديگرى ممكن است انسان را به مراء و پيكار گفتارى با او بكشاند؛ زيرا فرد حسود، خواهان خوار كردن ديگرى به هر وسيله ممكن است .

3 - تكبر

گاه اظهار برترى بر ديگران فرد را به ايراد و اعتراض بر گفتار آن ها وا مى دارد.

4 - حب مقام يا مال

اشكال گرفتن بر ديگران ممكن است براى رسيدن به دنيا باشد. گاه علاقه به مقام يا مال انسان را به ورطه مراء مى اندازد؛ البته تمام اين موارد، خود در دو قوه شهوت و غضب انسانى ريشه دارند.

(4): پيامدهاى زشت مراء

مراء پيامدهاى ناشايست براى انسان و جامعه بشرى به بار مى آورد كه از جمله مى توان به موارد ذيل اشاره كرد:

1 - مرگ دل

پيكار لفظى يا مراء، رشته هاى محبت را قطع و دل را از دوستى تهى مى سازد و از آن جا كه دل ، ظرف محبت است و بدون آن زنده نمى ماند، دل شخص مبتلا به مراء رو به مرگ خواهد گذاشت .
امام صادق (عليه السلام ) به نقل از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند:
اربع يمتن القلوب : الذنب على الذنب و مناقشه النساء يعنى محادثتهن و مماراه الاحمق تقول و يقول و لا يرجع الى خير و مجالسه الموتى فقيل له يا رسول الله و ماالموتى قال : كل غنى مترف (271).
چهار چيز است كه دل ها را مى ميراند: 1 -گناه بر روى گناه 2 - مناقشه و گفت و گو با زنان 3 - جنگ لفظى (مراء) با احمق ، تو چيزى بگويى او هم چيزى بگويد؛ در حالى كه هيچ خيرى در اين قيل و قال نباشد. 4 - همنشينى با مردگان . عرض شد اى رسول خدا! مردگان كيانند؟ فرمود: هر ثروتمند خوش گذران .

2 - باقى ماندن در نادانى

وقتى انسان به وادى مراء كشيده شود، به اشتباه هاى خود پى نمى برد و نادانى او، به دانش تبديل نخواهد شد؛ زيرا در صدد وارد كردن اشكال بر ديگران بوده ، از اشكال هاى خويش غافل است .
امير مؤ منان على (عليه السلام ) فرمود:
من كثر مراوة بالباطل دام عماوه عن الحق (272).
كسى كه بسيار به باطل مراء كند [= در مقابل سخن حق بايستد]، نابينايى اش به حق ادامه مى يابد.
الشك على اربع شعب : على التمارى و الهول و التردد و الاستسلام فمن جعل المراء ديدنا لم يصبح ليله ...(273).
شك بر چهار محور است : مراء كردن ، ترسيدن ، دو دل بودن و تن به پستى و تباهى دادن ؛ پس هر كس عمل مراء را ويژگى خود قرار دهد، شب او به صبح نمى رسد (شب تاريك نادانى او با روز روشن دانش ، نورانى نمى شود.)

3 - آزار ديدن از برخورد نادانان و محروميت از علم دانشمندان

هر گاه انسان با دانشمندى مراء كند، وى پى مى برد كه آن فرد در جست و جوى علم نيست و دانش خويش را عرضه نمى كند و اگر با جاهل مراء كند، جاهل او را خوار و پست مى سازد؛ پس انسان در هر دو صورت بايد از اين عمل بپرهيزد.
امام صادق (عليه السلام ) از وصيت ورقه بن نوفل بن خديجه (س ) مى فرمايد:
اذا دخل عليها يقول لها يا بنت اخى لا تمارى جاهلا و لا عالما فانك منى ماريت جاهلا اذاك و متى ماريت عالما منعك علمه (274).
اى دختر برادرم ! با فرد نادان و با دانشمند مراء نكن ؛ زيرا اگر با جاهل مجادله كنى ، آزارت مى دهد و اگر با دانشمند مجادله كنى ، علمش را به تو عرضه نمى كند.
كسانى به وسيله دانشمندان سعادتمند مى شوند كه خواهان علم ، و در برابر دانش و دانشمند فروتن باشند.
حضرت رضا (عليه السلام ) مى فرمايد:
لا تمارين العلماء فيرفصوك و لا تمارين السفهاء فيجهلوا عليك (275).
با دانشمندان مراء نكن ، تا تو را از خودشان دور نسازند و با نادانان ها نيز مراء نكن ، تا با تو جهالت نكنند [= به جهالت رفتار نكنند.]
از امام حسين (عليه السلام ) هم روايت شده است :
لا تمارين حليما و لا سفيها فان الحليم يغلبك و السفيه يرديك (276).
با شخص عاقل بردبار و با شخص سبك مغز مجادله نكن ؛ چرا كه انسان بردبار بر تو چيره مى شود و سبك مغز تو را مى آزارد.
امام صادق (عليه السلام ) در جاى ديگرى مى فرمايد:
لا يمارين احد كم حليما و لا سفيها فانه من مارى حليما اءقصاه و من مارى سفيها اراده (277).
هيچ يك از شما نبايد با بردبار و نادان مراء كند. همانا هر كس با بردبار مراء كند، بردبار او را (از خود) دور مى سازد و هر كس با سبك مغز مراء كند، آن نادان او را به نابودى مى كشاند [= خوار و ذليل مى كند.]

4 - نابودى اعمال نيك

مراء موجب نابودى اعمال نيك انسان مى شود.
امام صادق (عليه السلام ) به محمد بن نعمان فرمود:
يا ابن النعمان اياك والمراء فانه يحيط عملك (278).
اى پسر نعمان ! از مراء بپرهيز. همانا مراء عمل تو را از بين مى برد.

5 - نابودى پيوند دوستى

پيامدهاى مراء غير از اين كه در وجود خود فرد آشكار مى شود، به اجتماع نيز سرايت مى كند. اين رفتار ناپسند سبب مى شود از محبت دو طرفه كاسته شود تا به آن جا كه شايد اين محبت ، از بين برود.
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
اذا احببت رجلا فلا تمازحه و لا تماره (279).
اگر كسى را دوست دارى با او شوخى و مراء نكن .
امير مؤ منان على (عليه السلام ) هم مى فرمايد:
لا محبه مع كثره مراء(280).
هيچ محبتى با خرده گيرى بسيار پايدار نخواهد ماند [= محبت از بين مى رود.]
ثمره المراء الشحناء(281)
ميوه مراء، دشمنى بسيار است . دليل دشمنى بسيار، فراوانى مراء است .
سبب الشحناء كثره المراء(282).
دليل دشمنى بسيار، فراوانى مراء است .

6 - ايجاد كينه و نفاق

خرده گيرى از گفتار ديگران ، دوستى ها را از بين برده ، دل ها را از هم چركين مى كند تا جايى كه در پى آن دشمنى و كينه پديد مى آيد. در اين صورت شخص يا دشمنى خودش را ظاهر مى كند يا اگر نتوانست ، به ظاهر ادعاى دوستى كرده ، در باطن كينه مى ورزد كه اين رفتار، دورويى است .
امام صادق (عليه السلام ) به نقل از حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايد:
اياكم و المراء و الخصومه فانهما يمرضان القلوب على الاخوان و ينبت عليهما النفاق (283).
از مراء و دشمنى بپرهيزيد. همانا اين دو، دل هاى برادران (دينى ) را بيمار مى كند و نفاق بر آن دو مى روياند.
امير مؤ منان على (عليه السلام ) هم فرمود:
المراء بذر الشر(284).
مراء بذر بدى است (كه در دل ها پاشيده مى شود.)
مراء نه تنها انجام دهنده خويش را به وادى گناه مى كشاند، بلكه طرف مقابل او را نيز به نفاق وا مى دارد. عامل مراء چه بسا مى كوشد تا طرف مقابل را با دروغ ، تهمت و توهين ، كوچك كند يا حتى براى رسيدن به هدف خود سخنان ركيك و ناهنجار بر زبان آورد.
از پيشواى چهارم حضرت زين العابدين (عليه السلام ) چنين روايت شده است :
ويلمه فاسقا من لا يزال ممارئا(285).
واى بر آن امت فاسقى كه خلق و خوى آن ها مراء است .
جامعه اى كه افراد آن مى كوشند تا براى تضعيف و تحقير يكديگر مرتكب اعمال ناشايست شوند، از ارزش و شخصيت آنها، كاسته مى شود.
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
لا تمار فيذهب بهاؤ ك (286).
مراء نكن تا ارزش تو از بين نرود.
روشن است كه رشد و كمال جامعه به دو چيز بستگى دارد:
1 -وحدت و يگانگى قلب ها
2 - سازندگى و پيشرفت دانش .
حال اگر در جامعه اى مراء و پيكار لفظى رايج شد، پيوند قلب ها گسسته ، يك پارچگى از بين مى رود. همچنين در آن جامعه ديگر دانشمند علمش را عرضه نمى كند، و بيش تر افراد گرفتار فسق ، بدبينى و بى منطق مى شوند؛ در نتيجه ، دانش از رشد باز ايستاده ، جامعه از ارزش تهى مى شود.

پيامدهاى زيبا و پسنديده ترك مراء

1 -حفظ آبروى انسان : مراء، آبروى انسان را در معرض خطر قرار مى دهد؛ از اين رو حفظ آبرو در گرو ترك آن است .
امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى فرمايد:
من ضن بعرضه فليدع المراء(287).
كسى كه از (ريخته شدن ) آبروى خود واهمه داشته باشد، بايد از مراء چشم بپوشد.
2 - ايمنى از اشتباه : ترك مراء سبب دورى انسان از اشتباه مى شود.
امير مؤ منان على (عليه السلام ) فرمود:
من كثر مراؤ ه لم يامن الغلط(288).
كسى كه زياد مراء كند، از اشتباه ايمن نخواهد بود.
3 - ايجاد فروتنى : از آثار مهم ترك مراء، ايجاد فروتنى است .
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
من التواضع ان ترضى بالمجلس دون المجلس و اءن تسلم على من تلقى و ان تترك المراء و ان كنت محقا و لا تحب ان تحمد على التقوى (289 ).
از فروتنى است كه راضى باشى در جايى كه از نظر شاءن پايين تر از تو است ، بنشينى و به كسى كه با تو رو به رو مى شود، سلام كنى و مراء را وانهى ؛ اگر چه حق با تو باشد و نيز دوست نداشته باشى تو را به سبب تقوايت بستايند.
4 - كشف حق : اثر ديگر ترك مراء اين است كه انسان مى تواند حق را كشف كند؛ چون ترك كننده مراء نمى خواهد مطلب باطلى را حق جلوه دهد، از اين رو در جست و جوى حق بر مى آيد.
امام صادق (عليه السلام ) از قول امام سجاد (عليه السلام ) فرمود:
ان المعرفه بكمال دين المسلم تركه الكلام فيما لا يعنيه و قله المراء(290).
شناخت كمال دين مسلمان در اين است كه كلام بيهوده نگويد و كمتر مراء داشته باشد.
لا يستكمل عبد حقيقه الايمان حتى يدع المراء و ان كان محقا(291).
هيچ بنده اى حقيقت ايمان را كامل (درك ) نمى كند، مگر اين كه مراء را رها سازد؛ اگر چه حق با او باشد.
5 - پاداش آخرتى : پاداش فراوان در آخرت نصيب كسى مى شود كه مراء را ترك كند.
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
من يضمن لى اربعه باربعه ابيات فى الجنه انفق و لا تخف فقرا و افش ‍ السلام فى العالم واترك المراء و ان كنت محقا و انصف الناس من نفسك (292).
چه كسى است كه براى من چهار چيز را به چهار خانه در بهشت تضمين كند؟ انفاق كن و از فقر نترس و در جهان آشكارا سلام كن و مراء را ترك كن ؛ اگر چه حق با تو باشد و انصاف را با مردم رعايت كن .
حضرت به نقل از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل فرمود:
انا زعيم ببيت فى اعلى الجنه و بيت فى وسط الجنه و بين فى رياض ‍ الجنه لمن ترك المراء و ان كان محقا(293).
من ضامن خانه اى در بالاى بهشت و خانه اى در وسط آن و خانه اى در باغ هاى بهشت هستم ، براى كسى كه مراء را ترك كند؛ اگر چه حق با او باشد.
امام على (عليه السلام ) به كميل بن زياد سفارش فرمود:
اياك و المراء فانك تغرى بنفسك السفهاء و تفسد الاخاء(294).
از مراء بپرهيز كه همانا انسانهاى نادان را فريب مى دهى و (با اين كار) برادران (دينى ) را فاسد مى كنى .

(5): راه هاى درمان مراء

مراء با به كار بستن دو شيوه ((علمى )) و ((عملى )) قابل درمان است .

درمان علمى

الف . گاه غفلت انسان از آثار زشت مراء سبب آلوده شدن او به اين عمل مى شود؛ بنابراين توجه به آثار زيان بار آن در ابعاد گوناگون ، روح را از مراء بيزار مى كند و تنفر و انزجار موجب دور شدن فرد از اين عمل مى شود.
ب .توجه به آثار زيباى ترك مراء، رغبتى بسيار جهت درمان اين بيمارى اخلاقى پديد مى آورد.

درمان عملى

شيوه ديگر درمان اين است كه بايد در عمل ، همواره بر ضد مراء رفتار كرد؛ يعنى گفتار خوش و سخن نيك داشت و مراقب بود تا اين رفتار نيك ، ملكه روح شده ، نقطه مقابل آن يعنى مراء، به كلى از بين برود.

فصل ششم : جدال

جدل در دين ، مايه فساد و نابودى يقين است (295).
امير مؤ منان على (عليه السلام )

مقدمه

دين مبين اسلام ، افزون بر مسائل فردى انسان ، به روابط اجتماعى او نيز توجهى ويژه دارد. چگونگى ارتباطهاى گفتارى و رفتارى بشر از اهميت فراوانى در اين مكتب برخوردار است . صداقت ، امانتدارى ، خوش خويى ، ...از فضايل اخلاقى هستند كه بسيار مورد توجه قرار گرفته اند و به آن ها امر شده است و در مقابل ، دروغ ، خيانت ، بهتان ، تهمت و... از رذايل اخلاقى هستند كه مورد نفرت و نهى اسلام واقع شده اند. جدال نيز يكى از موضوعات اخلاقى مربوط به ارتباط گفتارى انسان با ديگران است ؛ اين ارتباط گاه به شكل يكى از بيمارى هاى زبان نمودار مى شود كه بايد به شناسايى و درمان آن همت گماشت .
اين فصل مى كوشد تا ابعاد گوناگون اين رفتار را بررسى كند؛ موضوعات مورد بحث اين فصل عبارتند از:
1 -تعريف جدال
2 - اقسام جدال
3 - نكوهش و ستايش جدال از ديد شرع
4 - ريشه هاى درونى جدال
5 - پيامدهاى زشت جدال
6 - راه هاى درمان جدال .

(1): تعريف جدال

كلمه جدال در معانى گوناگون به كار رفته است ؛ از جمله :
((جدل الحبله )): ريسمان را محكم كرد. ((جدل البناء)): ساختمان را محكم بنا كرد ((جدل )): زمين زد.

معناى جدال در علم اخلاق

يكى ديگر از معناى جدل كه مورد توجه و بحث دانشمندان علم اخلاق قرار گرفته ، پيكار لفظى و ستيزه در كلام جهت چيره شدن بر طرف مقابل و ساكت كردن او است ؛ بنابراين مقصود از جدال در دانش اخلاق ، رد و بدل كردن سخن ، جهت چيره شدن بر ديگرى است . بحث و پيكار در كلام ، چه در مسائل علمى ، چه اعتقادى و دينى ، با عنوان جدال مطرح مى شود.

تفاوت جدال و مراء

((مراء)) در مقايسه با جدال معنايى گسترده تر دارد. مراء در معناى پيكار كلامى و رد و بدل كردن سخن به كار مى رود؛ ولى فقط به امور اعتقادى و دينى محدود نمى شود؛ بلكه تمام امور را در بر مى گيرد. همچنين در مراء، شخصى سخنى را گفته و طرف مقابل به خرده گيرى و اعتراض لب مى گشايد؛ ولى در جدال نيازى به اين نيست كه شخص جدال شونده سخن آغاز كند؛ بلكه چه بسا دانستن عقايد او موجب آغاز جدال شود.
نكته ديگر اين كه در مراء، شخص قصد خودنمايى و انگيزه كوچك كردن طرف مقابل را دارد؛ از اين رو تا طرف مقابل سخن نگويد، او نمى تواند وارد مراء شود؛ اما در جدال ، شخص قصد دارد فساد مطلب علمى طرف مقابل را به او بفهماند؛ بنابراين نيازى نيست كه شخص مقابل ، سخن بگويد.

تفاوت جدال و خصومت

((جدال )) به پيكارهاى كلامى درباره مسائل دينى يا علمى گفته مى شود؛ در حالى كه ((خصومت )) بيش تر به ستيزه هاى لفظى در مسائل مالى و حقوقى اطلاق مى شود؛ البته گاه خصومت ، در همان معناى جدال به كار مى رود كه با توجه به قيود و نشانه ها مى توان آن را از موارد غالب و شايع جدا كرد.
((جدال )) ((مراء)) و ((خصومت )) اگر چه قريب المعنى (معانى نزديك به هم ) هستند و گاه در جايگاه يكديگر به كار رفته اند، تفاوت هايى نيز دارند كه آن ها را از هم جدا مى سازد.

(2): اقسام جدال

((جدل )) يكى از مباحث منطقى است كه دانشمندان منطق در بخش ‍ صناعات خمس (296)، به بحث و گفت وگوى از آن پرداخته اند. ايشان مواد قياس را به پنج نوع تقسيم كرده اند كه جدل يكى از آن ها است . جدل قياسى است كه از ((مسلمات )) و ((مشهورات )) تشكيل شده است .

مسلمات

آن دسته از قضايايى كه ميان جدل كننده و طرف مقابل او پذيرفته شده هستند، ((مسلمات )) ناميده مى شوند.

مشهورات

آن دسته از قضايايى كه ميان مردم (كسانى كه از خرد بهره دارند)شهرت دارند و همه آن را تصديق مى كنند، مانند ((نيكو بودن عدالت و اكرام به ديگران ))، ((مشهورات )) ناميده مى شوند.
بحث و گفت وگو در مسائل اعتقادى يا علمى از سه جهت قابل بررسى و دقت است كه توجه به هر يك از اين جهات ، اقسامى را براى جدل پديد مى آورد:
الف .انگيزه جدل
ب .كيفيت جدل
ج .مواد و ابزار جدل .
الف .انگيزه جدل
هر گاه شخص يا طرف مقابل خود به جدال علمى يا اعتقادى مى پردازد، يا از اين كار قصد و غرضى الاهى دارد يا به دنبال اميال نفسانى خويش است ؛ بنابراين انگيزه او از جدال ، بيش از اين دو مورد نيست : 1 -انگيزه شيطانى 2 - انگيزه الاهى .
1 -انگيزه شيطانى : زمانى كه شخص مى كوشد برترى خود را با جدل به ديگران نشان دهد، انگيزه اى نفسانى و شيطانى را دنبال مى كند. اين انگيزه مى تواند حالات گوناگونى داشته باشد؛ براى نمونه ، گاه شخص فقط مى خواهد طرف مقابل خود را به ذلت كشانده ، او را خوار كند و گاه غرض ‍ او تحصيل مقام يا مال است ؛ يعنى مى خواهد با بحث و جدل ، طرف مقابل را مغلوب كند تا ديگران توجه بيش ترى به او كرده ، بتواند با اين روش از ماديات بهره مند شود. اين روش يكى از روش هاى فريب شيطان است .
روزى شخصى خدمت امام حسين (عليه السلام ) آمد و به امام گفت :
اجلس حتى نتناظر فى الدين فقال يا هذا انا بصير بدينى مكشوف على هداى فان كنت جاهلا بدينگ فاذهب فاطلبه مالى و للمماراه و ان الشيطان ليوسوس للرجل و يناجيه و يقول ناظر الناس فى الدين لئلا يظنوا بك العجز و الجهل (297).
بنشين تا با هم مناظره كنيم . امام فرمود: اى فلانى ! من از دينم آگاهم و اگر تو از دينت آگاهى ندارى ، برو جست وجو كن و آن را ياد بگيرد. من اهل مراء نيستم . همانا شيطان در اشخاص وسوسه مى اندازد و مى گويد: برو با مردم مناظره كن تا گمان نكنند ناتوان و نادان هستى .
روايت بيان مى كند كه تمام اين ها، جنبه شيطانى داشته ، ضايعات فراوانى را نيز به دنبال خواهد داشت .
2 - انگيزه الاهى : گروهى از افراد، براى خدا بحث و جدل مى كنند. آن ها يا مى خواهند شخص نادان را آگاه و ارشاد كنند كه به آن ((ارشاد الجاهل )) (راهنمايى نادان ) مى گويند يا مى خواهند شخص گمراهى را هدايت كرده ، راه درست را به او نشان دهند كه به آن ((ارشاد المضل )) يعنى ((راهنمايى گمراه )) گفته مى شود.
دانشمندان اخلاق مى گويند اين نوع جدل از ((اركان اعظم )) (بزرگ ترين پايه هاى ) دين است ؛ زيرا اين عمل ، روح انسان را زنده مى كند.
خداوند بزرگ در قرآن كريم مى فرمايد:
من احياها (نفسا) فكانما احيا الناس جميعا(298).
كسى كه نفسى را زنده كند، مثل اين است كه همه مردم را زنده كرده است ؛
البته در اين جا، منظور از احيا، سير كردن گرسنه و رهانيدن كسى از مرگ جسمانى نيست ؛ بلكه مرحله اى بالاتر و معنايى برتر است . زنده نگه داشتن انسان از مرگ جسمانى ، موقت و ناپايدار است و حيات معنوى و روحانى انسان ماندگار و جاودانه خواهد بود؛ پس جدل ممكن است با انگيزه اى نيكو و الاهى انجام شود كه آيات و روايات هم آن را ستوده و نيكو دانسته اند و هم مى شود با قصدى زشت و شيطانى صورت پذيرد كه آيات و روايات نيز آن را نكوهيده و از آن بازداشته اند.
ب .كيفيت بحث و جدل
براى اين جهت سه صورت فرض مى شود:
1 - خشونت و توهين در جدال : گاه جدال كننده در سخن گفتن و بحث با ديگران به خشونت و درشتى دست زده ، رفتارش با اهانت و تحقير آميخته مى شود. در اين صورت ، حتى اگر طرف مقابل جاهل هم بوده و دچار شبهه باشد و جدل كننده نيز با انگيزه الاهى بخواهد آن شبهه را از ذهن او بزدايد، با اين برخورد، باعث نرسيدن طرف مقابل به حقيقت و فرو رفتن او در گرداب باطل گرفته نخواهد شد؛ زيرا راهى كه او براى بحث و گفت وگو برگزيده ، نتيجه مطلوب نخواهد داشت . اين جدال ، ((جدال قبيح )) ناميده مى شود.
2 - نرمجويى و ملاطفت در جدال : گاه شخص جدال كننده در سخن گفتن بسيار آرام و نرم است و با وفق و مدارا مى كوشد تا طرف مقابل را قانع و از راه و عقيده باطل دور كند. او به شكل كامل به سخنان طرف مقابل گوش ‍ داده ، با صبر و حوصله او را به مواضع خود نزديك مى سازد. اين جدال ، ((جدال احسن )) ناميده مى شود.
خداوند متعالى در قرآن فرموده است :
ادع الى سبيل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتى هى احسن (299).
[مردم را] با حكمت [و برهان ] و پند نيكو به راه پروردگارت فراخوان و با ايشان به نيكوترين شكل مناظره [و مجادله ] كن .
خداوند در اين آيه ، پيامبر را به جدال احسن امر مى كند.
3 - حالت معمولى و عادى در جدال : جدل كننده در اين حالت ، به مخاطب خود توهين نمى كند و او را از خود نمى رنجاند، و با نرمى و حوصله بسيار نيز با او جدل نمى كند؛ بلكه مطلب حق را به شكل متعارف و عادى بيان مى كند. به اين نوع گفت وگو، ((جدال حسن )) مى گويند؛ زيرا از لحاظ كيفيت ، نيكو و پسنديده است و مخاطب را به خشم نمى آورد؛ البته به جدالى ((حسن )) و ((احسن )) گويند كه افزون بر نحوه برخورد مذكور، با انگيزه الاهى صورت پذيرد.
ج .مواد بحث و جدل
گاه ، جدل از جهت مواد بررسى مى شود كه اين مواد دوگونه اند:
1 -مواد درست : شخص بايد براى اثبات حق و ابطال كلام و عقيده باطل ، از مواد درست (حق ) استفاده كند تا پيكار او جدال نيكو باشد؛ براى نمونه از مسلمات كه شخص مقابل هم آن را قبول دارد، استفاده ، و باطل بودن عقيده آن شخص را اثبات كند.
2 - مواد نادرست و باطل : ممكن است شخص بر اثبات حق و قانع كردن طرف مقابل ، از ماده اى باطل استفاده كند. اين حالت خود دو صورت دارد:
صورت نخست اين كه شخص براى اثبات حق ، از سخن باطل طرف مقابل بهره برد؛ يعنى براى اثبات حق به سخن باطلى كه شخص مقابل مى گويد، تمسك جويد تا شايد او را با سخن خودش محكوم و براى پذيرش حق قانع كند.
صورت دوم اين كه براى ابطال سخنان باطل شخص مقابل ، منكر ادله حقى شود كه شخص مقابل براى اثبات باطل خود، به ناحق از آن ها استفاده كرده است . او به حق اعتراف مى كند تا شايد بتواند باطل خود را اثبات كند و شخص جدل كننده نيز براى اين كه راه او را ببندد، در مقابل او، منكر حق مى شود تا طرف مقابل نتواند باطل خود را به اثبات برساند. اين گونه جدل در جايى پيش مى آيد كه شخص ، توان بحث با مواد درست را ندارد و در بحث ضعيف است ؛ از اين رو آن را جدل ((غيرحسن )) مى نامند.
جدال و بحث نيك علمى و دينى ، آن است كه انسان از مواد درست و حق بهره گيرد و طرف مقابل را قانع كند.

مخاطب جدال

جدال را از جهت قابليت پذيرش مخاطب هم مى توان به دو قسم تقسيم كرد:
1 -مخاطب آماده : گاه طرف مقابل بحث ، مخاطبى است كه آمادگى پذيرش عقيده حق را دارد و با همين انگيزه به جدال مى پردازد تا حقيقت آشكار شود. براى او حق از عقيده اش مهم تر است ؛ از اين رو اگر با گفت وگو، به حقانيت جدل كننده پى ببرد، از عقيده خويش دست خواهد كشيد.
2 - مخاطب لجوج : گاه طرف جدل ، مخاطبى لجوج است كه هيچ عقيده اى را نمى پذيرد و فقط بر عقيده خويش پا مى فشرد. چنين كسى اگر به حقانيت جدال كننده هم پى ببرد، تسليم نشده ،بر عقيده خويش پابرجا و استوار خواهد ماند.

موضوع جدال

جدال را از جهت ميزان ارزش مساءله مورد بحث نيز مى توان به اقسامى تقسيم كرد:
1 -موضوع مفيد: گاه جدال بر سر موضوعى است كه ارزش گفت وگو را دارد، مانند بحث درباره بسيارى از مسائل اعتقادى يا علمى كه براى جدال كنندگان و نظارت كنندگان بر جدال بهره هاى فراوان خواهد داشت .
2 - موضوع بى فايده : گاه بحث درباره مساءله اى است كه روشن شدن آن هيچ گونه سود عقلانى براى جدال كنندگان نخواهد داشت .

تقسيم ديگر جدال از جهت موضوع گفت وگو

1 -جدال در موضوع قابل فهم : بسيارى از امور كه مورد گفت وگوى بشر واقع مى شود، در محدوده فهم و درك او قرار دارد. بحث هاى علمى از امور طبيعى يا انسانى و گفت وگوهاى دينى درباره اصل توحيد و ساير اصول و فروع دين ، مباحثى هستند كه دست يافتن به حقيقت آن ها براى بشر ميسر است و انسان مى تواند با تحقيق و پرسش از دانايان و... به آن ها دست يابد.
2 - جدال در موضوع غير قابل فهم : برخى امور در محدوده درك و فهم بشر نمى گنجد و عقل آدمى را به آن راهى نيست . ذات الاهى از جمله امورى است كه به تصور انسان در نمى آيد و تامل و انديشه در آن راه به جايى نمى برد.
اصول اعتقادى ، يا از جمله موضوع هاى قابل فهم هستند؛ مانند توحيد كه از اصول مهم دين است يا از آن دسته موضوع هايى به شمار مى روند كه مانند ذات الاهى قابل فهم و درك نيستند.
دانشمندان علم كلام مى گويند: انسان به كنه و ذات خداوند پى نمى برد و فقط به طور اجمالى از او آگاه مى شود. دست يافتن به ذات او به صورت تفصيلى ممكن نيست : ((عنقا شكار كس نشود، دام باز گير.))
امير مؤ منان على (عليه السلام ) در مسجد كوفه خطبه مى خواند كه شخصى به نام ((ذعلب )) به پا خاست و از حضرت پرسيد: آيا تو خدا را مى بينى ؟ امام (عليه السلام ) فرمود: چگونه خدايى را كه نمى بينم مى پرستم ؛ البته او را با چشم دل مى بينم ، نه با چشم سر؛ آن گاه به تفصيل درباره مسائل غامض و دشوار اعتقادى سخن گفت و ابياتى سرود كه از جمله آن ها است :

فاترك اخا جدل فى الدين منعمقا   قد باشر الشك فيه الراى ماووفا(300)

پس ترك كن برادر جدل در دين را به ژرفا...