اخلاق عبادی

سيدعلامعباس طاهرزاده، علي اصغرالهامي نيا

- ۵ -


درس سيزدهم

تفكر

(تـفـكـّر) كـه در لغـت بـه مـعـنـاى انـديـشـيـدن اسـت ،(230) بـا تـاءمـّل و تـدبـّر، هـم مـعـنـاسـت .(231) و در اصـطـلاح عـبـارت اسـت از تـشـكـيـل دو مـقـدّمـه (صـغـرى و كـبـرى ) بـراى دسـتـيـابـى بـه يـك نـتـيـجـه . مثال :1ـ آنچه پايدار است بر ناپايدار رجحان دارد.
2ـ آخرت پايدار و دنيا ناپايدار است .
پس : آخرت بر دنيا رجحان دارد.(232)

رابطه عبادت و تفكّر

طرح بحث (تفكّر) در (اخلاق عبادى ) به دو جهت است :
نـخـسـت ايـنـكـه تفكّر، خود، عبادتى بزرگ ، بلكه از بهترين عبادتهاست ، تا آنجا كه حضرت صادق (ع ) فرمود:
(تَفَكُّرُ ساعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبادَةِ سَنَةٍ إِنَّما يَتَذَكَّرُ اوُلُوا الاَْلْبابِ)(233)
ساعتى انديشه از سالى عبادت بهتر است . همانا تنها خردمندان درك مى كنند.
امير مؤ منان (ع ) فرمود:
(اَلتَّفَكُّرُ فى مَلَكُوتِ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ عِبادَةُ الُْمخْلِصينَ)(234)
انديشيدن در حقيقت آسمانها و زمين ، پرستش مخلصان است .
دوّم آن كـه عـبـادت واقـعـى و ارزشمند، با تاءمّل وانديشيدن تواءم است و زيباترين پرستش را انسانهاى انديشمند و خردمند انجام مى دهند، چنانكه قرآن مجيد مى فرمايد:
(إِنَّ فـى خـَلْقِ السَّمـواتِ وَ الاَْرْضِ وَ اخـْتـِلافِ الَّيـْلِ وَ النَّهـارِ لاَ يـاتٍ لاِ وُلِى الاَْلْبـابِ الَّذيـنـَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِياماً وَقُعوُداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فى خَلْقِ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ رَبَّناما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النّارِ)(235)
هـمـانـا در آفرينش آسمانها و زمين و آمد و شد شب و روز، براى خردمندان نشانه هايى است . آنان كه خدا را (در حالتهاى ) ايستاده ونشسته و به پهلو خفته ، ياد مى كنند و در آفرينش آسمانها و زمـيـن مى انديشند (و گويند:) اى پروردگار ما ! اينها را بيهوده نيافريده ـ اى ، تو منزّهى ، ما را از عذاب آتش ‍ نگهدار.
شـب زنـده داران عـاشق در قيام و قعود خويش با (تفكّر) به (ذكر) و (تسبيح ) خدا پرداخته ، اين حـقـيـقـت را در پـهـنـه هـسـتـى بـه اثـبات رساندند كه انديشمندان خردمند، عابد و ذاكر خدايند و پرستشگران ، متفكّرند و با خرد.
شـبـى ، رسـول اكـرم (ص ) آن قـدر گـريـسـتـه بـود كـه مـحـاسـن و جـاى سـجـده اش خيس ‍ شده بـود،بـامـداد كـه بـراى بـرپـا نـمـودن نـمـاز از مـنـزل خـارج شـد، بلال پرسيد: اى رسول خدا ! چرا اين قدر گريسته اى ؟ فرمود:
(امـشـب آيـه (إِنَّ فـى خـَلْقِ السَّمـواتِ...) بـر مـن نـازل شـد، واى بر كسى كه آن را قرائت كند و پيرامونش ‍ نينديشد.)(236)

ارزش تفكّر

با توجّه به آنچه گذشت ، بروشنى در مى يابيم كه چرا اسلام اين گونه براى تفكّر ارزش ‍ قائل شده و رهبر آن فرموده است :
(اءَوَّلُ ما خَلَقَ اللّهُ الْعَقْلُ)(237)
نخستين آفريده خدا عقل است .
شهيد مطهرى در اين باره مى نويسد:
(ديـن اسـلام ركن اساسى و پايه اصلى خود را توحيد قرار داده است ، توحيد بالاترين و عظيم ترين انديشه اى است كه به دماغ بشر رسيده ، بسيار دقت و نازك كارى مى خواهد، و از طرفى در اصـول ايـن ديـن و بـالاخص در اصل اصول آن يعنى و توحيد، تقليد محكوم شده و تحقيق لازم شـمـرده شـده ، ناچار بايد اين دين ، (تفكّر) و (تدبّر) و (تحقيق و جستجو) را فرض بشمارد، و قـسـمـت مـهـمـّى از آيـات (كـتـاب ) خـود را به اين موضوع اختصاص بدهد و همين كار را كرده است .)(238)

منابع تفكّر

ديـن مـقـدّس اسـلام عـلاوه بـر ارج نـهادن به فكر و انديشه ، راه تفكّر صحيح را نيز به بشر نـشـان داده اسـت ، تـاپـيـروان خـويـش را از آلودگـى بـه افـكار پليد و بيهوده باز دارد. متفكّر بزرگ اسلام خواجه نصير الدين طوسى در اين باره مى نويسد:
(تـفـكـّر، سـيـر درونـى از مـبـادى بـه مـقـاصـد اسـت و هـيـچ كـس از كـاسـتـى بـه كـمـال نمى رسد، مگر به اين سير درونى . مبادى تفكّر (آفاق ) و (انفس ) است به اين بيان كه در اجـزا و ذرّات عـالم از قـبـيـل كـرات آسـمـانـى ، ستارگان ، حالات و حركات و تاءثير و هدف آنـهـاانـديـشـه كـنـد. هـمـچـنـيـن در مـوجـودات زمـيـنـى بويژه در اجزا و اعضاى انسان و غير آن كه قـابـل شـمـارش نـيـسـت ، بـيـنـديـشـد آن گـاه بـا تـفـكـّر دربـاره مـنـافـع و مـصـالح ايـنـها بر كـمـال ، عـظـمـت ، عـلم و قـدرت آفـريـنـنـده و نـاپـايـدارى غـيـر خـدا استدلال كند ... و از همين قبيل است ، تاءمّل در تاريخ گذشتگان و كوتاه شدن دست آنها از دنيا و رهـسـپـار شـدن بـه ديـار آخـرت . چـنـيـن تـفـكـّرى سـبـب قـطـع مـحـبـّت از غـيـر خـدا، وابـسـتـگـى كـامـل بـه آفـريـنـنـده ، تـقـويت تقوى و اطاعت پذيرى مى گردد. همچنين مى توان دامنه تفكّر را گـسـتـرده تـر كـرد تـا شـامـل تـفـكـّر در آيـات ، روايـات ، احـكـام و مسايل دينى نيز بشود.)(239)
قـرآن مـا را به تفكّر در آفرينش آسمانها و زمين و آمد و شد شب و روز(240) و آفرينش روح و جسم انسان (241) و بسيارى ديگر از مظاهر قدرت و حكمت خدا تشويق مى كند تا به عظمت خدا و هدف از آفرينش اشياء توجه كنيم و از اين راه پرده غفلت را از جلو چشم خود كنار زنيم .
در تـاريـخ آمـده اسـت كـه روزى رسـول اكـرم (ص ) بـر عـده اى گـذشـت كـه در حال انديشه بودند، فرمود: چرا ساكتيد و سخن نمى گوييد؟ پاسخ دادند: درباره مخلوقات خدا انديشه مى كنيم . فرمود:
(چنين كنيد و پيرامون مخلوقات بينديشيد نه پيرامون خالق ).(242)

آثار تفكّر

تـفكّر و انديشيدن ، آثار پربارى براى انديشمند دارد و همان گونه كه منابع تفكّر، فراوان و بـى شـمـار اسـت ، آثار و فوايد آن را نيز نمى توان شماره كرد. در اينجا به چند نمونه آن بگونه اى گذرا اشاره مى كنيم :

الف ـ راءى صائب

اوّلين اثر نيكوى تفكّر، به دست آوردن راءى پخته و درست پيرامون كار مورد نظر است ؛ زيرا متفكّر عجولانه عمل نمى كند و به قول معروف (بى گدار به آب نمى زند) بلكه با انديشيدن پيرامون موضوع ، راه حل صحيحى براى آن مى يابد. به تعبير اميرمؤ منان على (ع )
(مَنْ طالَ فِكْرُهُ حَسُنَ نَظَرُهُ)(243)
هر كس زياد انديشه كند راءيش نيكو گردد.

ب ـ مصونيّت از لغزشها

شـخـص خـردمند پيش از انجام هر كارى به فرجام آن مى انديشد، آراى ديگران را جويا مى شود، تجربيات پيشينيان را به كار مى بندد و پس از يك جمعبندى انديشمندانه به كار اقدام مى كند، از ايـن رو، احـتـمـال خـطـا و خـسران در چنين كارى بشدّت كاهش مى يابد و در برابر، بازدهى آن زياد مى شود. به فرموده (ع )
(مَنْ فَكَّرَ قَبْلَ الْعَمَلِ كَثُرَ صَوابُهُ)(244)
هر كس پيش از اقدام به كار بينديشد درستى كارش فزونى مى يابد.
امام صادق (ع ) فرمود:
مردى نزد رسول خدا (ص ) آمد و اندرز خواست رسول اكرم (ص ) سه بار فرمود: اگر اندرزى گويم به كار مى بندى ؟ آن مرد، در هر بار جواب مثبت داد، آن گاه فرمود:
(إِذا اءَنـْتَ هـــَمـَمـْتَ بـِاَمـْرٍ فـَتـَدَبَّرْ عـاقـِبـَتـَهُ فـَإِنْ يـَكُ رُشـْداً فـَامـْضـِهِ وَ إِنْ يَكُ غَيّاً فَاَنْتَهِ عَنْهُ)(245)
هـر گـاه قـصـد كـارى كـردى در فرجامش بينديش ، اگر صحيح بود انجامش بده و گرنه از آن صرف نظر كن .

ج ـ دعوت به نيكيها

فـكـر و انـديـشـه صـحيح ، انسان را به بسيارى از نيكيها سوق مى دهد و بسان محرّكى قوى ، چرخ نيكوكارى را به گردش مى اندازد. حضرت على (ع ) فرموده است :
(إِنَّ التَّفَكُّرَ يَدْعُو إِلىَ الْبِرِّ وَ الْعَمَلِ بِهِ)(246)
انديشيدن (انسان را) به نيكى و انجام آن فرا مى خواند.
حضرت صادق (ع ) نيز ضمن تجليل و ارج نهادن به تفكّر و انديشه ، هشت اثر ارزنده براى آن بيان كرده ، مى فرمايد:
(اَلْفِكْرَةُ مِرْاةُ الْحَسَناتِ وَ كَفّارَةُ السَّيِّئاتِ وَ ضِياءُ الْقُلُوبِ وَ فُسْحَةُ الْخُلْقِ وَ إِصابَةٌ فى صـَلاحِ الْمـَعـادِ، وَ اطِّلاعٌ عـَلَى الْعـَواقـِبِ وَ اسـْتـِزادَةٌ فـِى الْعـِلْمِ وَ هـِىَ خـَصـْلَةٌ لا يـُعـْبَدُ اللّهُ بِمِثْلِها)(247)

تفكّر وانديشه :

1ـ آيينه نيكيهاست . 2ـ كفّاره گناهان است .
3ـ فروغ دلهاست . 4ـ گشاده رويى است .
5ـ موفقيت در آبادى آخرت است . 6ـ آگاهى به فرجام كارهاست .
7ـ افزايش دانش است . 8ـ خصلتى است كه خداوند به (چيزى ) مانند آن پرستيده نمى شود.

د ـ سلامت و نيك فرجامى

اثـر مـهـمّ ديگر انديشه ، سلامت و خوش عاقبتى در كارهاست ، چرا كه شخص خردمند با تدبّر و تـاءمـّل پـيـرامـون كـارهـا و بـرنـامـه هـاى خـويـش تلاش مى كند تا آفتها وپيامدهاى ناهنجار را شـنـاسـايـى و دفـع نـمايد، از اين ، رو كمتر دچار زيانهاى مادى و معنوى مى گردد و به ندرت گرفتار لغزش و اشتباه مى شود. حضرت على (ع ) اين راستا فرمود:
(اءَصْلُ السَّلامَةِ مِنَ الزَّلَلِ، اَلْفِكْرُ قَبْلَ الْفِعْلِ...)(248)
اساس سالم ماندن از اشتباهات ، انديشيدن پيش از انجام كار است .

پرهيز از انديشه هاى هوس آلود

نـكـتـه ديـگـرى كه اسلام در زمينه تفكّر با ديد منفى به آن نگريسته و پيروان خويش را از آن بـاز داشـتـه اسـت ، انـديـشـه هـاى هـوس آلود اسـت كـه علاوه بر بى ثمر بودن ، انسان را به واديهاى خطرناك نيز سوق مى دهند.
امـيـرمـؤ مـنـان صـلوات اللّه عـليـه ، انـديـشه غير منطقى و دور از حكمت را هوا و هوس و بى معنى دانسته ، فرمود:
(اَلْفِكْرُ فى غَيْرِ الْحِكْمَةِ هَوَسٌ)(249)
انديشه در (چيزى ) جز حكمت ، هوس است .
نسبت به چنين انديشه هايى هشدار داده مى فرمايد:
(فِكْرُكَ فِى الْمَعْصِيَةِ يَحْدُوكَ عَلَى الْوُقُوعِ فيها)(250)
انديشه ات پيرامون گناه تو را به انجام آن مى كشاند.
بـنـابـرايـن ، مـؤ مـن خـردمـنـد بـايـد ازنـظـر تـجـزيـه و تـحـليـل ورزيـده شـود و عـقـل و انـديـشـه خـود را كـنـتـرل كـرده ، تـنـهـا در مـسـائل جـدّى و سـودآور بـه كـار اندازد، تا به سعادت مادّى و معنوى دست يابد. از سوى ديگر بايد فكر خويش را از هر گونه انديشه ناشايست باز دارد و به تعبير امام على عليه السلام ، همان گونه كه روزه بدنى مى گيرد، روزه فكرى هم بگيرد:
(صِيامُ الْقَلْبِ عَنِ الْفِكْرِ فىِ الاْ ثامِ اءَفْضَلُ مِنْ صِيامِ الْبَطْنِ عَنِ الطَّعامِ)(251)
روزه دل از فكر گناه آلود، برتر از روزه شكم از خوردنيهاست .

خلاصه درس

انـديـشـيـدن يـكـى از عـبادتهاى بزرگ شمرده شده و هر عبادتى كه با تفكّر انجام گيرد از ارزش ‍ بـيـشـتـرى بـرخـوردار اسـت . ديـن مـقـدّس اسـلام ، زيـربـنـاى اصـول خـويـش را بـر پـايـه تـفـكـّر نـهـاده و انـسـان را از تـقـليـد در اصول دين منع كرده است .
هـمـه پـديـده هـا، اوامـر الهـى ، سـخـنـان مـعـصـومـيـن : كـتـاب آفـريـنش ، تاريخ گذشتگان و امثال آن موضوع تفكّر است ، تا انسان به عظمت ، قدرت و علم الهى بيشتر پى ببرد و از غير او دل بكند.
تـفـكّر آثاربى شمارى دارد كه به عنوان نمونه : راءى صائب ، مصونيت از لغزشها، دعوت به نيكيها، سلامت و نيك فرجامى را مى توان نام برد.
اسـلام بـا همه عنايتى كه به آزادى فكر و انديشه دارد، پيروان خويش را ملزم كرده است كه عـقـل و انـديـشـه خـود را از افـكـار هـوس آلود و غـيـر حـكـيـمـانـه حـفـظ كـرده ، هـمـواره پـيـرامون مسائل بطور منطقى بينديشند.

پرسش

1ـ معناى لغوى و اصطلاحى تفكّر چيست ؟
2ـ منابع تفكّر را بنويسيد.
3ـ برخى از آثار تفكّر را ذكر كنيد.
4ـ امير مؤ منان (ع ) در مورد فكر آلوده چه فرموده است ؟

درس چهاردهم

عبادت و خدمت

واژه (خدمت )، مفهوم گسترده اى دارد و همه امور اجتماعى ، اقتصادى ، سياسى و فرهنگى را در بر مـى گـيـرد و بـه گـذشـت ، فـداكـارى ، ايـثـار و تـحـمـّل رنج و سختى در همه اين امور، خدمت و خدمتگزارى ، صدق مى كند.
كارى كه شكل آن مفيد و برخوردار از روح معنويت بوده و وسيله تقرّب به خدا باشد، در فرهنگ اسلامى خدمت ناميده مى شود.
بنابراين خدمتى كه مقدمه قرب الهى و در راستاى رضاى خدا نباشد، عبادت نيست و از اجر الهى سهمى ندارد.
خدمت عبادى علاوه بر انگيزه الهى و تقرّب به خدا، داراى شرايط زير است :
در راه خدا باشد.
مخلصانه انجام گيرد.
خير خواهانه بوده و فاعلش ، نيّت و هدف خير داشته باشد.
داد و ستد و به منظور به دست آوردن مال و منال و شهرت و مقام نباشد.
اعانت بر اثم و گناه نباشد.
از منّت و آزار مبرّا باشد.
خدمت شوندگان ، افراد شايسته خدمت باشند، گرچه متوجه خدمتِ خدمتگزار نباشند و... .
چنين خدمتى از ارزش و اهميت بسزايى برخوردار است و حضرت على (ع ) در اين باره مى فرمايد:
(اَحْسَنُ الصَّنائِعِ ما وافَقَ الشَّرايِعَ)(252)
بهترين احسانها و خدمات ، آن است كه موافق با شريعت ها (و طبق شرايط و موازين دينى ) باشد.

محدوده خدمت

همانطور كه ذكر شد، يكى از شرايط خدمت آن است كه افراد خدمت شونده ، شايسته خدمت باشند، در ايـنـجـا ايـن سـؤ ال مطرح است كه آيا دايره خدمتگزارى آنقدر وسعت دارد كه غير مسلمان را نيز شـامـل مـى شـود، يـا اخـتصاص به مسلمانان و مؤ منان دارد؟ به عبارت ديگر، آيا از نظر اسلام ، خـدمـت در هـر جـا و بـه هـر كـس ، پـسـنـديـده و مورد ستايش ‍ است ؟ يا خدمت مسلمانان و مؤ منان به يكديگر و در جامعه اسلامى داراى ارزش و اهمّيّت است ؟
از نظر اسلام ، خدمت به همه مردم و نوع بشر عملى شايسته است و غرض اولياى گرامى اسلام در خـدمـتـگـزارى ، تـنـهـا مـؤ مـن يـا مـسـلمـان نـيـسـت ؛ بـلكـه نـوع بـشـر را شامل مى شود. چنانكه رسول خدا صلى الله عليه وآله مى فرمايد:
(رَاءْسُ الْعـَقـْلِ بـَعـْدَ الدّيـنِ التَّوَدُّدُ اِلَى النـّاسِ وَ اصـْطـِنـاعُ الْمـَعـْرُوفِ اِلى كـُلِّ بـِرٍّ وَ فاجِرٍ)(253)
پـس از ديـن (و ايـمـان بـه خـداوند)، بشر دوستى و نيكى به مردم ، اعم از درستكار و گناهكار، سرآمد تمام كارهاى عاقلانه است .
اميرمؤ منان (ع ) نيز مى فرمايد:
(اُبـْذُلْ مـَعـْرُوفـَكَ لِلنـّاسِ كـافَّةً فـَاِنَّ فـَضـيـلَةَ فـِعـْلِ الْمـَعْرُوفِ لا يَعْدِلُها عِنْدَ اللّهِ سُبْحانَهُ شَىْءٌ)(254)
كـارهـاى نـيـك خـود را براى همه مردم به كار بر و براستى كه هيچ چيز نزد خداى سبحان ، با فضيلت كارهاى نيك ، برابرى نمى كند.
بر اساس اينگونه روايات ،خدمت كردن محدوديتى ندارد.
در بـرخـى ديگر از روايات ،خدمت كردن با قيد (مؤ من يا مسلم ) ذكر شده است . به عنوان نمونه ،رسول خدا صلى الله عليه وآله مى فرمايد:
(اَيُّما مُسْلِمٍ خَدَمَ قَوْماً مِنَ الْمُسْلِمينَ اِلاّ اَعْطاهُ اللّهُ مِثْلَ عَدَدِهِمْ خُدّاماً فِى الْجَنَّةِ)(255)
هر مسلمانى كه به جماعتى از مسلمانان ، خدمت كند، خدا به شماره آنها در بهشت برايش خدمتگزار مى گمارد.
شخصى به نام جميل گويد: از امام صادق (ع ) شنيدم كه مى فرمود:
(اَلْمـُؤْمـِنـُونَ خـَدَمٌ بـَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ. قُلْتُ: وَ كَيْفَ يَكُونُونَ خَدَماً بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ؟ قالَ: يُفيدُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً...)(256)
مـؤ مـنـان خـدمـتگزار يكديگرند. عرض كردم : چگونه خدمتگزار يكديگرند؟ فرمود: به يكديگر فايده ميرسانند.
از مـجموع اين دو دسته روايات ،چنين بر مى آيد كه خدمت ، ارزش ذاتى دارد وخدمتگزارى به همه مـردم ـ اعـم از مـسـلمـان و كـافـر (بـا شـرايطش ) امرى پسنديده است ؛ ليكن خدمت به مسلمانان از اهمّيّت بيشترى برخوردار است .
خـدمت به غير مسلمانان به جهت تاءليف قلوب و جذب آنها به اسلام ، اهميت بسزايى دارد.چنانكه در بعضى ابواب فقهى مانند زكات به آن اشاره شده و سهمى از زكات در اين جهت ،مصرف مى شود.
در سياست خارجى كشور اسلامى گاهى مى بينيم دولت جمهورى اسلامى به بعضى از كشورهاى غـيـر اسـلامـى كـمـك بـلاعـوض مـى كـنـد و گـاه در حـوادث نـاگـوار هـمـچـون سـيـل ، زلزله ، قـحـطـى و... كـمـكـهـاى مـالى فراوانى به نامسلمانان مى شود. چنين كارى يكى ازمـصـاديـق خـدمـت اسـت و بـا انـگـيـزه الهى انجام مى گيرد؛ بله ، اگر به غير مسلمانان ، خدمت ، صـورت گـيـرد؛ امـّا انـگـيـزه الهـى بـر آن مترتّب نباشد، باعث تقويت ، شوكت و عزّت آنان در بـرابـر اسـلام و مـسـلمـانـان شـود، سـبيل و راه سلطه آنان بر مسلمانان باشد و مسلمانان را به استخدام خود درآورند و ... چنين امرى خدمت نيست ؛ بلكه خيانت به اسلام و مسلمانان است .
بـنـابـرايـن در خـدمـت كـردن ، سـه مـسـاءله ـ مـوارد، انگيزه و آثار خدمت ـ بايد مدّ نظر خدمتگزار باشد، تا از محدوده جلب رضا و تقرّب به درگاه خداوند، خارج نشود.

خدمتگزارى در نظام اسلامى

در نـظـام اسـلامى مديريتها و مسؤ وليتهاى سياسى ـ اجتماعى ، امانت سنگينى بر دوش ‍ صاحبان آنـهـاسـت ، نـه ايـنـكه طعمه و لقمه چرب و نرمى باشد، چنانكه امير مؤ منان (ع ) به فرماندار آذربايجان نوشت :
(...اِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَ لكِنَّهُ فى عُنُقِكَ اَمانَةٌ)(257)
عمل (و حكمرانى )، طعمه و شكار تو نيست ؛ بلكه امانت و سپرده اى در گردن توست .
هـمـه كـسانى كه در جمهورى اسلامى ، مسؤ وليت دارند، بايد خود را مديون مردم دانسته ، بلكه آنـان را در مـرتـبـه بـالاتـر و (ولى نـعـمـت ) خـود حـسـاب كـنـنـد و آزادى ، اسـتـقـلال و مـقام خويش را مرهون كوشش آنان بدانند و همچون رهبر و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران ، حضرت امام خمينى (ره ) خود را خادم ملّت بدانند، چنان كه فرمود:
(مـن خـادم شـمـا هستم ، من خادم ملّت شما هستم . من آمده ام كه بزرگوارى شما را حفظ كنم . من آمده ام كـه دشـمـنـهـاى شـمـا را زمـيـن بـزنـم . مـن آمـده ام كـه مـلّت را يـك مـلّت مستقل كنم ....)(258)
در جاى ديگر فرمود:
(... به من اگر خدمتگزار بگويند، بهتر از اين است كه رهبر.)(259)
و نيز فرمود:
(...حـكـومـت اسـلامى ، حكومت خدمت است . پيغمبر اكرم (ص ) با اينكه مقامش آن بود، ولى خدمتگزار بود، خدمت مى كرد.)(260)
مـسـؤ ولان مـمـلكـتـى ، ارگـانـهـا و نـهـادهـاى انـقـلابـى و هـمـه كـسـانـى كـه در ايـن راسـتـا مـشـغول خدمتند، بايد خود را موظف به انجام وظيفه و رفع گرفتاريهاى امت شهيد پرور و مظلوم دانسته ، از دل و جان ، به اصلاح امور آنان همّت گمارند، امكان ملاقات براى مطرح كردن دردها ومحروميتها و مشكلات را به آنان بدهند، با نهايت تواضع و خوشرويى با آنها برخورد نمايند و از صـمـيـم قـلب بـخـواهـنـد، كـارشـان را انـجـام دهـنـد و از انداختن آنها به پيچ و خمها و كاغذ بـازيـهـاى ادارى و مـعـطـّل كـردن ، ردّ كـردن ، جـواب نـدادن ، سـرگـردان كـردن و مشكل درست كردن براى آنان ، سخت بپرهيزند و هرگز از خدمتگزارى به آنان خسته نشود.
امـام حـسين عليه السلام ، افراد خدمتگزار را تشويق كرده و توفيق رفع نيازهاى مردم را از جمله نعمتهاى الهى شمرده ، مى فرمايد:
(اِنَّ حَوائِجَ النّاسِ اِلَيْكُمْ مِنْ نِعَمِ اللّهِ عَلَيْكُمْ فَلا تَمُلُّوا النِّعَمَ)(261)
همانانيازمنديهاى مردم به شما ازنعمتهاى خدابر شماست ، بنابراين ، ازاين نعمتهاخسته نشويد.
لازم به ذكر است كه امروز در جامعه ما، اسلام و جمهورى اسلامى ، حاكم است و همه كسانى كه در اين نظام ، مشغول خدمت هستند، شغل ، لباس و مسؤ وليت آنان از نام اسلام و انقلاب اسلامى ، مايه مـى گـيـرد و مـردم ، اعـمـال ، رفتار و برخوردهاى آنان را به پاى اسلام و جمهورى اسلامى مى گذارند. به همين جهت ، همواره و بويژه در هنگام خدمت ، بايد هوشيار و بيدار بوده ، از رفتار و برخورد مغاير با اخلاق اسلامى بپرهيزند و در خدمتگزارى ، موازين اخلاقى را مراعات نمايند.

آفات خدمتگزارى

خـدمـتـگـزارى آفـاتـى دارد كـه شـخـص خـدمـتـگـزار گـاهـى در حـيـن عـمـل ، دچـارش مـى شـود، مـثـل اينكه انگيزه خدمت رسانى او، الهى نباشد، بلكه براى جلب منفعت شـخصى خدمت كند؛ قدمى بر مى دارد، تا قدمى برايش برداشته شود، خدمت مى كند، تا به نام و نـانـى بـرسد و شهرت و مقامى بدست آورد. يا به اهلش خدمت نمى كند و يا در حين خدمتگزارى موازين اخلاق اسلامى را زير پا مى گذارد.
گـاهـى نـيـز شـخـص خدمتگزار بعد از عمل ، آسيب مى بيند و خدمت خود را با به رخ كشيدن ، منّت نهادن ، اذيت و آزار كردن و ... تباه مى سازد.
اينك به عنوان نمونه به دو آفت مهمّ خدمتگزارى اشاره مى كنيم :

الف ـ ريا

ريـا يـكـى از آفـتـهـاى عـبـادت اسـت (262) و خدمتى هم كه در راستاى رضا و خشنودى و تـقـرّب بـه خـدا بـاشـد، نـيـز عـبـادت است . بنابراين ريا و نمايش خدمت ، از آفات خدمتگزارى محسوب مى شود. امير مؤ منان (ع ) مى فرمايد:
(كـُلُّ حـَسـَنـَةٍ لا يـُرادُبـِهـا وَجـْهُ اللّهِ تـَعـالى فـَعـَلَيـْهـا قـُبـْحُ الرِّيـاءِ وَ ثـَمـَرُتـُهـا قـُبـْحـُ الْجَزاءِ)(263)
هـر نـيكى و خدمتى كه بدان خوشنودى خدا اراده نشود، زشتى ريا بر چهره آن مانده و نتيجه اش ‍ پاداشى زشت است .

ب ـ منّت و آزار

يـكـى از نـشـانـه هـاى خـدمـت عـبادى ، آن است كه شخص خدمتگزار كارهاى نيك خود را به رخِ خدمت شـونـدگـان نـكـشـد، بـرآنـان مـنـّت نـنـهـد و اذّيـت و آزارشـان نـرسـانـد و گـرنـه عمل خويش را پايمال كرده است . حضرت على (ع ) مى فرمايد:
(مَنْ مَنَّ بِمَعْرُوفِهِ اَفْسَدَهُ)(264)
هر كس با كارهاى نيك خود (بر ديگران ) منّت نهد، تباهش مى سازد.
و در جـاى ديـگـر خطاب به مالك اشتر و همه دولتمردان ، هشدار مى دهد كه مبادا خدمات عمومى و فعاليتهاى مردم را با منّت و ... آلوده سازند:
(اِيّاكَ وَ الْمَنَّ عَلى رَعِيَّتِكَ بِاِحْسانِكَ ... فَاِنَّ الْمَنَّ يُبْطِلُ الاِْحْسانَ)(265)
مـبـادا بـا نـيـكـى خـود بـر رعـيـّت ، مـنـّت بـگـذارى ... كـه مـنـّت نـهـادن نـيـكـى را باطل مى كند.

خلاصه درس

(خـدمـت ) مـفـهوم گسترده اى دارد و همه امور اجتماعى ، اقتصادى ، سياسى و فرهنگى را در بر مى گيرد. كارى كه ضمن مفيد بودن شكل عمل ، روح معنويت نيز بر آن حاكم باشد و مايه تقرّب بـه خـدا بـاشـد، شـايـسـتـه نامگذارى به (خدمت ) است و چنين خدمتى از ديدگاه جهان بينى الهى عبادت شمرده مى شود.
خـدمـتـگـزارى ، ارزش ذاتـى دارد و دايـره اش هـمـه مـردم را شامل مى شود گرچه خدمت كردن به مسلمانان از اهميت بيشترى برخوردار است .
خـدمت به غير مسلمانان به جهت تاءليف قلوب و جذب آنها به اسلام نيز عملى پسنديده است و در بـرخـى از ابواب فقهى مانند زكات به آن اشاره شده و سهمى از زكات در اين جهت ، مصرف مى شود.
خـدمـتـگـزارى آفـاتـى دارد كـه گـاهـى در حـيـن عـمـل و گـاهـى نـيـز بـعـد از عـمـل گـردنـگـيـر شـخـص ‍ خـدمتگزار مى شود و عملش را تباه مى سازد. رياكارى و انگيزه الهى نـداشـتـن در خـدمت رسانى ، منّت نهادن و آزار رساندن و ... از جمله آفتهاى خدمتگزارى شمرده مى شوند.

پرسش

1ـ خدمتگزارى با چه شرايطى ، عبادت محسوب مى شود؟
2ـ آيا خدمتگزارى شامل غير مسلمانان هم مى شود؟ توضيح دهيد.
3ـ خدمت به غير مسلمانان درچه صورتى خيانت به اسلام ومسلمانان است ؟
4ـ خدمتگزارى در نظام اسلامى چگونه است ؟
5ـ آفتهاى خدمتگزارى را بيان كنيد.