از بزرگداشت برادر دينى
اين است كه هديه اش را بپذيرد و از آنچه دارد نسبت به او مضايقه نكند و
به خاطر او خود را به تكلّف نيندازد.
سـيره عملى آن حضرت نيز روشهايى ديگر از احترام را مى آموزد؛ هنگامى كه
برادران دينى بر آن بـزرگـوار وارد مـى شـدند، به احترامشان از جا بر
مى خاست ، براى آنان جا باز مى كرد و زير انداز پهن مى نمود، حتى گاهى
عباى خود را از دوش كشيده براى ديگران مى انداخت ، براى تـكـيـه
دادنـشان بالش فراهم مى ساخت و اگر برادر دينى اش از راه دور مى آمد،
چند قدمى به استقبالش رفته و او را به آغوش مهر مى كشيد و پيشانى اش را
مى بوسيد.(42)
# امر به معروف و نهى از منكر
آيـيـن مـقـدس اسـلام ، در كـنـار ديـگر برنامه هاى سازنده فردى و
اجتماعى خود، از پيروانش مى خـواهـد، كـه نـسـبـت بـه آنـچه از ديگران
مى بينند، بى تفاوت نباشند، بلكه آنها را به سوى خـوبـيـهـا
فـراخـوانـده ، از بـديـهـا بـازدارنـد. اين دو وظيفه اساسى (دعوت مردم
به خوبيها و جلوگيرى از بديها)، (امر به معروف و نهى از منكر) نام
دارد.
(مـعـروف ) در لغـت به معناى شناخته شده و (منكر) به معناى ناشناخته
است و اسلام ، كارهاى خـوب را از ايـن جهت كه با فطرت الهى انسان آشنا
و سازگار است ، شناخته شده و كارهاى بد را نيز از اين جهت كه با فطرت
پاك وى بيگانه بوده و موجب سقوط و انحطاط اوست ، ناشناخته مـعـرفـى مـى
كـنـد. بـنـابـرايـن ، هـر عـمـلى كـه مـوجـب رشـد و كـمال انسان شود و
عقل و شرع ، آن را ارزش بداند، معروف و هر كارى كه باعث انحراف فرد و
جامعه از مسير كمال گردد، و ضدّ ارزش تلقّى شود، منكر خواهد بود.(43)
اهميّت امر به معروف و نهى از منكر
در اهـمـيـّت امـر بـه مـعـروف و نهى از
منكر، همين بس ، كه حفظ دين در همه ابعادش به اجراى آن بـسـتـگـى دارد.
جـوامـع انـسـانـى در پـرتو عمل به اين دو فريضه ، از پرتگاه سقوط،
نجات يـافـته و به اوج كمال ، پَر مى گشايند. اين دو به منزله ضمانت
اجرا و پشتوانه عملى ساير وظايف فردى و اجتماعى در ابعاد مختلف سياسى ،
اقتصادى ، فرهنگى و ...است .
قرآن كريم از امر به معروف و نهى از منكر به عنوان دو وظيفه مهمّ امّت
اسلامى ياد مى كند و مى فرمايد:
(وَلْتـَكـُنْ مـِنـْكـُمْ اُمَّةٌ يـَدْعـُونَ اِلىَ الْخـَيْرِ
يَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اوُلئِكَ
هُمُ الْمُفْلِحُونَ)(44)
بـايـد گـروهى از ميان شما به نيكى دعوت كنند و امر به معروف و نهى از
منكر نمايند و اينان همان رستگارانند.
در آيـه اى ديـگر، انجام امر به معروف و نهى از منكر را از مهمترين
اهداف و آرمانهاى مجاهدان راه خدا و يارى كنندگان دين او دانسته ، مى
فرمايد:
(اَلَّذيـنَ اِنْ مـَكَّنـّاهـُمْ فـِى الاَْرْضِ اَقـامـُوا الصَّلوةَ
وَ اتـَوُا الزَّكـوةَ وَ اَمَرُوا بِالْمَعْروُفِ وَ نَهَوْا عَنِ
الْمُنْكَرِ...)(45)
هـمـان كـسـانـى كه هرگاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم ، نماز را برپا
مى دارند، زكات مى پردازند، امر به معروف و نهى از منكر مى كنند... .
در مـتـون اسـلامـى هـيـچ يـك از عبادات و اعمال شايسته ، بجز امر به
معروف و نهى از منكر، به عـنـوان عامل برپايى دين و ضامن بقا و استمرار
شريعت معرفى نشده است . امير مؤ منان صلوات اللّه عليه در اين باره مى
فرمايد:
(قِوامُ الشَّريعَةِ الاَْمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْىُ عَنِ
الْمُنْكَرِ)(46)
ـ تضمين كننده ـ برپايى شريعت و نظام دين ، امر به معروف و نهى از منكر
است .
و نـيـز آن حـضـرت ، در مـقـايـسـه اى شـگـفـت انـگـيز، بين امر به
معروف و نهى از منكر و ساير اعمال شايسته ـ حتّى جهاد در راه خدا ـ مى
فرمايد:
(وَ مـا اءَعـْمـالُ الْبِرِّ كُلُّها وَالْجِهادُ فى سَبيلِ اللّهِ
عِنْدَ الاَْمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْىِ عَنِ الْمُنْكَرِ، اِلاّ
كَنَفْثَةٍ فى بَحْرٍ لُجِّي )(47)
تـمـامـى اعمال ارزشمند، حتّى جهاد در راه خدا، در مقايسه با امر به
معروف و نهى از منكر، چيزى افزون بر قطره در برابر دريايى عميق و موّاج
نيست .
امر به معروف و نهى از منكر در معاشرتها
گـفـتـيـم كـه اسـلام بـى تـفـاوتـى انـسـان در بـرخـورد بـا
اعـمـال ديـگـران را نـمى پسندد و هركس را به فراخور توانايى و نفوذ
كلمه اش در ارتباط با آنچه از ديگران سرمى زند؛ مسؤ ول مى داند. اين
دستور و معيار كلّى ، بر آداب معاشرت اسلامى نيز حاكميّت دارد؛ به اين
معنا كه هر مسلمانى وظيفه دارد، از فرصتهاى به دست آمده در معاشرت و
همنشينى با ديگران ـ هر چند براى مدّتى كوتاه ـ در جهت انجام فريضه امر
به معروف و نهى از منكر، استفاده كند.
از آنـجـا كه معاشرت با ديگران ، ابتدا از محيط خانواده ـ كه كوچكترين
واحد اجتماعى است ـ آغاز مـى شـود و بـه واحـدهاى بزرگتر جامعه منتهى
مى گردد، انجام وظيفه امر به معروف و نهى از مـنـكـر نـيـز، ابـتـدا
بـايـد در جـمـع خـانـواده جـامـه عـمـل بـپـوشـد و بـا تـكـامـل
تـدريـجـى شـنـاخـت افـراد، از معروف و منكر و شيوه هاى صحيح امر و نهى
، مسؤ وليّت اجـتـمـاعـى آنان نيز آغاز شود. از اين رو، بررسى موضوع
امر به معروف و نهى از منكر را نيز به همين ترتيب ، در دو بخش ،
(خانواده ) و (اجتماع ) پى مى گيريم .
محيط خانواده
ضـرورت امـر بـه مـعـروف و نـهـى از مـنكر در محيط خانواده بر كسى
پوشيده نيست . افراد يك خـانـواده بايد نسبت به كارهاى هم نظارت
آگاهانه و دلسوزانه داشته باشند و يكديگر را در بهتر سازى زندگى مادّى
و معنوى ، يارى رسانند.
هر چند محيط خانواده ، نسبت به ساير محيطهاى اجتماعى ، كوچك و محدود
است ، ليكن بعكس ، زمينه امـر بـه مـعـروف و نهى از منكر، در اين محيط
بمراتب گسترده تر و مسؤ وليّت هر يك از افراد به مراتب سنگينتر است .
تـوضـيـح مـطـلب ايـنـكه ، انسان چون در سطح جامعه ، از زندگى خصوصى
افراد و چگونگى واكنشهاى آنان در برابر پديده هاى گوناگون ، اطّلاع
محدودترى دارد، تكليفش نيز نسبت به آنـان سـبـكـتـر خـواهـد بـود. او
تا زمانى كه توانايى و شرايط انجام معروف را در كسى احراز نـكـرده ،
مـوظـّف نـيـسـت ، او را امـر بـه مـعـروف كـنـد و نـيـز تـا كـسـى را
در حـال انـجام منكر نديده ، تكليف نهى ندارد و به دليل معاشرت محدود
چنين زمينه اى كمتر برايش پـيـش مـى آيـد؛ ولى در خـصـوص اعـضـاى
خـانـواده ، قـضـيـّه بـه اين صورت نيست ، زيرا به دليـل دائمـى
اعـضـاى خانواده با يكديگر، هر كدام بطور دقيق ، در جريان جزئى ترين
اقدامات مـثـبـت و مـنـفـى ديـگـرى قـرار مـى گـيـرد و نـسـبـت بـه آن
عـلم پـيـدا مـى كـنـد. حـصـول چـنـيـن عـلمـى مـوجـب بـروز تـكـليـف
مـى شـود و چـون عـلم در ابـعـاد مـخـتـلف از قـبـيل آداب زندگى ، نحوه
انجام واجبات دينى ، انتخاب دوست ، گزينش همسر، رشته تحصيلى ،
چـگـونـگى فعّاليّتهاى اقتصادى و ...حاصل مى شود، تكليف امر و نهى نيز
همه ابعاد و زواياى زنـدگى را مى پوشاند. به همين جهت ، در قرآن كريم و
روايات معصومين عليهم السلام ، علاوه بـر دستورهاى تاءكيدآميزى كه بطور
عمومى در مورد امر به معروف و نهى از منكر رسيده ، در مورد امر و نهى
در محيط خانواده نيز بطور خاصّ سفارش شده است .
قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:
(يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا قُوا اَنْفُسَكُمْ وَ اَهْليكُمْ ناراً
وَ قُودُهَا النّاسُ
(48)
وَالْحِجارَةُ....)
اى كـسـانـى كـه ايـمـان آورده ايـد! خود و خانواده تان را از آتشى كه
هيزم آن مردم و سنگها هستند، نگه داريد.
امام صادق عليه السلام در تفسير آيه مزبور فرمود:
(آنـهـا (اعـضـاى خـانـواده خـود) را به آنچه خداوند دستور داده فرمان
دهيد و از آنچه او بر حذر داشـته ، نهى كنيد، پس اگر از تو فرمان
بردند، ايشان را از آتش نگه داشته و فرمان خدا را مـحـقـّق سـاخـتـه اى
، امـّا اگـر نـافـرمـانـى كـردنـد، تـو مـسـؤ وليـّت خـويـش را
انـجـام داده اى .)(49)
وقتى آيه شريفه بالا نازل شد و مضمون آن به اطّلاع مردم رسيد، يكى از
مسلمانان در گوشه اى نشست و بناى گريستن گذارد. عدّه اى علّت گريه اش
را جويا شدند، در پاسخ گفت :
(من از اصلاح خود ناتوانم و خوف آن دارم كه گرفتار دوزخ شوم .اينك
خداوند نجات خانواده ام از عذاب جهنّم را نيز از من خواسته است .)
گريه و سخن او را به رسول خد صلى اللّه عليه وآله گزارش دادند. حضرت به
او فرمود:
([اندوهگين مباش !] همين مقدار كه آنان را به آنچه خودت انجام مى دهى ،
امر كنى و از آنچه خودت تـرك مـى كـنـى ، بـازدارى ، كـفـايـت مـى
كـنـد [و رسـالت اسـلامـى خـويـش را انـجـام داده اى ].)(50)
محيط اجتماع
از ديدگاه اسلام ، سرنوشت فرد و جامعه ، از هم جدا نيست و صلاح و فساد
هر يك در ديگرى مؤ ثـر اسـت . از ايـن رو، هـيـچ كـس نـبـايـد بـه ايـن
دليـل كـه خـود بـه وظـايـفـش عـمـل مـى كـنـد، نـسـبت به كارها و
سرنوشت ديگران بى تفاوت باشد. بى توجّهى و اهانت به ارزشهاى الهى ،
حتّى اگر از سوى تعداد كمى از مردم صورت بگيرد، خواه ناخواه پس از مدتى
در جـامـعـه تـاءثـيـر مـى گذارد. از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در
اين مورد تشبيه جالبى نقل شده است . آن حضرت مى فرمايد:
(يـك گـنـهـكـار در مـيان مردم ، مانند كسى است كه با گروهى سوار كشتى
شده و در وسط دريا تصميم مى گيرد كه قسمتى از كشتى را كه خودش در آنجا
نشسته ، سوراخ كند. اگر ديگران او را از اين كار خطرناك باز ندارند و
با استناد به اينكه او جاى نشستن خودش را سوراخ مى كند و بـه محلّى كه
ما در آن نشسته ايم ، كارى ندارد، به او كارى نداشته باشند و او موفّق
شود، نـيـّت نـادرسـت خـود را عـمـلى سـازد، بـا نـفـوذ آب بـه داخل
كشتى ، همه غرق و نابود خواهند شد.)(51)
ارتـكـاب گـناه و انجام منكرات ، اگر بخواهد بطور علنى در سطح اجتماع
شيوع پيدا كند، به زيان همه مردم خواهد بود و زيان آنها دير يا زود،
دامنگير همه افراد خواهد شد.
در ايـنـجا وظيفه اسلامى ، انسانى همگان ايجاب مى كند كه با دقّت در
نحوه معاشرتها و برپا داشـتـن امـر به معروف و نهى از منكر، محيطى پاك
و سالم به وجود آورند كه در آن ، تمايلات نـاصـواب و هـوسهاى آلوده
شيطانى ، زمينه بروز و ظهور پيدا نكند و افرادى كه بطور عادى سرگرم
تحصيل و كار هستند، ناخواسته در معرض گناه و لغزش قرار نگيرند.
در روايات رسيده از پيشوايان بزرگوار اسلام نيز به اين حقيقت تصريح شده
است كه منكرات و گـنـاهـان اگـر بـطـور عـلنـى در سـطـح جـامـعـه
شـيـوع يـابـنـد و كـسـى در قبال آنها واكنش منفى نشان ندهد، فرايند
آنها گريبانگير عموم مردم خواهد شد.
امـام صـادق عـليـه السـلام ، در ايـن بـاره از قـول رسول خدا صلى
اللّه عليه وآله چنين نقل كرده است :
(اءِنَّ الْمَعْصِيَةَ اءِذا عَمِلَ بِهَا الْعَبْدُ سِرّاً لَمْ
تَضُرَّ اِلاّ عامِلَها، وَ اِذا عَمِلَ بِها عَلانِيَةً وَ لَمْ
يُغَيَّرْ عَلَيْهِ، اءَضَرَّتِ الْعامَّةَ)
هـر گـاه بـنـده بـطـور پـنـهـانـى معصيتى مرتكب شود، جز خودش از آنان
زيان نمى بيند، ولى هـرگاه آشكارا معصيت كند و با او برخوردى ـ از سوى
ديگران ـ صورت نگيرد، همه جامعه از آن زيان خواهند ديد.
آنگاه امام صادق عليه السلام ، در بيان علّت اين تفاوت فرمود:
(وَ ذلِكَ اءَنَّهُ يُذِلُّ بِعَمَلِهِ دينَ اللّهِ وَ يَقْتَدى بِهِ
اءَهْلُ عَداوَةِ اللّهِ)(52)
ايـن ، بـدان خـاطـر اسـت كـه او بـا انـجـام ايـن عـمـل (گـنـاه )
ديـن خـدا را ذليل مى كند و دشمنان خدا نيز (جسارت يافته ) به او اقتدا
مى كنند.
در امـر بـه معروف و نهى از منكر، آنچه بسيار مهمّ است ، اطّلاع و
توجّه به شيوه هاى امر و نهى اسـت ؛ زيـرا چـه بـسـا بـه كـارگيرى يك
شيوه نادرست موجب شود كه امر به معروف و نهى از منكر، بى نتيجه بماند،
يا خداى نخواسته ، در طرف ، اثر معكوس بر جاى گذارد.
شـنـاخـت معروف و منكر و اطّلاع از شيوه هاى امر و نهى و ضرورت به كار
بستن اين شيوه ها به اندازه اى مهمّ است كه پيشوايان بزرگوار اسلام از
انجام اين دو فريضه بزرگ توسّط افراد ناآگاه از معروف و منكر منع كرده
اند.
رسول خدا صلى اللّه عليه و آله در اين باره مى فرمايد:
(مَنْ عَمِلَ عَلى غَيْرِ عِلْمٍ كانَ ما يُفْسِدُ اءَكْثَرَ مِمّا
يُصْلِحُ)(53)
كـسـى كـه جـاهـلانـه ، دسـت بـه اقـدامـى بـزنـد، مـفـاسـد كـارش
بـيـشـتـر از مـصـالح آن خـواهد بود.(54)
بـنـابراين ،شايسته است قدرى درباره شيوه هاى صحيح امر به معروف ونهى
از منكر توضيح دهيم ، بويژه اينكه رعايت اين شيوه ها خود از مهمترين
آداب معاشرت اسلامى نيز هست .
شيوه هاى صحيح امر و نهى
بـهـتـريـن روشها در امر به معروف و نهى از منكر، روشهايى است
كه اولياى الهى در ارشاد و راهنمايى ملّتها به كار گرفته و به وسيله آن
توانسته اند از مردمى با بدترين خصوصيّات اخلاقى و اجتماعى ، انسانهايى
ارزشمند و با فضيلت بسازند. اهم اين روشها عبارتند از:
هماهنگى در گفتار و عمل
يـكـى از بـديـهـى تـريـن اصـولى كـه بـايـسـتـى در امـر بـه مـعـروف و
نـهـى از مـنـكـر مـورد كـمـال دقّت و توجّه قرار گيرد، اين است كه شخص
آمر و ناهى بايد ابتدا خود به آنچه امر مى كـنـد، عـمـل كـنـد و از
آنـچـه نـهـى مـى كـنـد، بـپـرهـيـزد. كـسـى كـه خـودش رغـبـتـى بـه
كـسـب فضايل ندارد و از رذايل نيز كم و بيش روى گردان نيست ، چگونه مى
تواند از ديگران توقّع داشته باشد كه به امر او، فضيلت كسب كنند و با
نهى او از رذيلت پرهيز نمايند؟
ذات نايافته از هستى بخش
كى تواند كه شود هستى بخش ؟
براى اينكه كلام و نصيحت انسان در شنونده مؤ ثّر واقع شود و او سخن
آدمى را به گوش جان بـشـنـود و آن را بـه كـار بـنـدد، شـايـسـتـه اسـت
قـول و فـعل آمر و ناهى با هم هماهنگى داشته باشد. به همين جهت قرآن
كريم ، در آيه اى نخبگان بنى اسرائيل را مورد نكوهش قرار مى دهد كه :
(اءَتـَاءْمـُرُونَ النـّاسَ بـِالْبـِرِّ وَ تـَنـْسـَوْنَ
اءَنـْفـُسـَكـُمْ وَ اءَنـْتـُمْ تـَتـْلُونَ الْكـِتـابَ اءَفـَلا
تَعْقِلُونَ)(55)
آيـا مـردم را بـه نـيـكـى دعـوت مـى كـنـيـد و خودتان را فراموش مى
نماييد؛ با اينكه شما كتاب آسمانى (تورات ) را مى خوانيد؟ چرا نمى
انديشيد؟
تـو گـويـى كـه دعـوت مـردم بـه كـار نـيـك و مـنـع آنـان از كـار زشـت
، اگـر بـا عـمل آمر و ناهى هماهنگ نباشد، نه تنها با ايمان به كتب
آسمانى نمى سازد، بلكه عاقلانه نيز نيست . و نيز در آيه اى عتاب آميز
برخى از مؤ منان ساده انديش را مخاطب ساخته ، مى فرمايد:
(يـا اءَيُّهـَا الَّذيـنَ امـَنـوُا لِمَ تـَقـُولُونَ مـا لا
تـَفـْعـَلوُنََ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّهِ اءَنْ تَقُولُوا ما لا
تَفْعَلُونَ)(56)
اى كـسـانـى كـه ايـمـان آورده ايـد! چـرا سـخـنـى مـى گـويـيـد كـه
عـمـل نـمـى كـنـيـد؟ نـزد خـدا بـسـيـار مـوجـب خـشـم اسـت سـخـنـى
بـگـويـيـد كـه عمل نمى كنيد.
پـيـشـوايان بزرگوار اسلام نيز در اين مقام همواره به پيروانشان تذكّر
مى دادند كه به جاى دعـوت مـردم بـا زبـان و سـخـن ، بـكـوشـنـد تـا
بـيـشـتـر بـا عمل خود الگوى مردم باشند، چرا كه (دو صد گفته چون نيم
كردار نيست .)
امام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايد:
(كُونُوا دُعاةَ النّاسِ بِغَيْرِ اءَلْسِنَتِكُمْ)(57)
با غير زبانتان ، مردم را به سوى نيكيها فرا خوانيد.
استاد شهيد، مطهرى در اين باره مى گويد:
(هـر مـصـلحـى اوّل بـايـد صـالح بـاشـد، تـا بـتـواند مصلح باشد. او
بايد برود پيش و به ديـگـران بـگـويـد، پشت سر من بياييد! خيلى فرق است
ميان كسى كه ايستاده و به سربازانش فـرمـان مـى دهـد: بـرو پـيش ! من
اينجا ايستاده ام ! و كسى كه خودش جلو مى رود و مى گويد: من رفـتـم ،
تـو هـم پـشـت سر من بيا. انبيا و اولياى الهى هميشه مى گويند: (ما
رفتيم ). پيغمبر اسـلام اگـر در آنـچـه دسـتـور مـى داد، اوّل خـود
پـيـشـقـدم نـبـود، مـحـال بـود ديـگـران پـيـروى كـنند؛ اگر مى گفت
نماز و نماز شب ، خودش بيش از هر كس ديگر عـبـادت مـى كـرد... . اگـر
مـى گـفـت انـفـاق در راه خـدا و گـذشـت و ايـثـار، اوّل كـسـى كـه
ايـثـار مـى كـرد، خـودش بـود...اگـر مـى گـفـت جـهـاد فـى سبيل اللّه
، در جنگها اوّل خود جلو مى رفت ....)(58)
احترام به شخصيّت افراد
خـود دوسـتـى ريـشه در فطرت آدمى دارد و هر كس به مقتضاى اين غريزه
فطرى ، براى خودش احترام ، شخصيّت و ارزش ويژه اى قائل است . انسان ،
در وهله نخست ، همه برخوردها، معاشرتها و امـر و نـهـى هـاى ديـگـران
را بـا ايـن مـعـيـار ارزيـابـى مـى كـنـد كـه بـبـيـنـد، طـرف مقابل
چه جايگاه و شخصيّتى به او داده است . وانگهى ، بازداشتن فرد از بديها
و فراخواندن او بـه سـوى نيكيها كه خود نوعى مقابله با اميال غريزى و
خواسته هاى شهوانى اوست ، بسان خـورانـدن داروى شـفـابخش ولى تلخ و
شورى است كه به مذاق بيمار چندان خوشايند نيست . از ايـن رو، لازم است
، نصايح حكيمانه و امر و نهى هاى مشفقانه همواره آميخته با ادب و
احترام بوده و با الفاظى شيرين و محبّت آميز ادا گردد؛ تا نه تنها موجب
تمرّد، لجاجت و واكنش منفى شنونده نشود. بلكه همچون باران دلپذير بهارى
، روح او را از انواع پليديها شستشو دهد و غنچه هاى عطرآگين فضيلت را
در سرزمين جانش شكوفا سازد.
شايسته است انسان قبل از امر به معروف و نهى از منكر به فراخور موقعيّت
اجتماعى شنونده ، قـدرى از او تـمجيد كند و روى نكات مثبت اخلاقى ،
ملّى ، خانوادگى ، علمى ، انقلابى ، شغلى و ... او تـاءكـيـد ورزد؛ بـه
عـنـوان مـثـال ، بـا جـمـلاتـى از قـبـيـل : (شـمـا فرد متعهّدى
هستيد)، (شما از سرمايه هاى اين مملكت هستيد)، (شما دانش آموز يا
دانشجوى درسخوان و موفّقى هستيد)، (شما فرزند يا برادر يك شهيد هستيد و
بر گردن همه مـا حـق داريـد.)، (شـمـا بـه خـانـواده اى اصـيـل و نـجيب
وابسته ايد)، (شما يك بسيجى و مايه افتخار ماييد)، (شما كارمند منظّم و
پرتلاشى هستيد) و ... . بكوشد تا به او كرامت ببخشد و جايگاه او را در
نقطه بلندى از عزّتها و ارزشها تثبيت كند، آنگاه با لحنى ملايم و
دلنشين او را از منكر باز دارد و به معروف دعوت كند.
فردى از ياران امام صادق عليه السلام ، گاهى مرتكب لغزشى مى شد. زمانى
به كمك حضرت نـيـازمند شد. خدمت امام رسيد و تقاضايش را مطرح كرد. امام
عليه السلام به او كمك كرده ، از او دلجويى نمود، سپس به او چنين
فرمود:
(اِنَّ الْحـَسـَنَ مـِنْ كُلِّ اءَحَدٍ حَسَنٌ وَ اِنَّهُ مِنْكَ
اءَحْسَنُ لِمَكانِكَ مِنّا وَ اِنَّ الْقَبيحَ مِنْ كُلِّ اَحَدٍ
قَبيحٌ و اِنَّهُ مِنْكَ اَقْبَحُ)(59)
كار خوب ، از هر كس سر بزند خوب است و از تو خوبتر است ؛ زيرا تو به ما
وابسته اى ! و كار بد از از هر كس صادر شود بد است و از تو بدتر است .
چـنـان كـه مـى بـينيد امام عليه السلام در اينجا با سه اقدام هماهنگ
كه عبارتند از (دلجويى )، (احـسـان ) و (تـاءكـيد بر وابستگى او به
خودشان ) زمينه اى مناسب ايجاد كرده ، سپس او را نصيحت كرد.
پرهيز از افراط در خشونت و بدزبانى
گـرچه كار نهى از منكر، ممكن است به نقطه اى برسد كه ناهى ، ناچار شود،
براى بازداشتن فرد از گناه ، به زور توسّل جويد، ليكن ابراز خشونت در
اغلب موارد، از شؤ ون مربوط به حـكـومـت بـوده و ربـطى به آداب معاشرت
ندارد. در مواردى هم كه ضرورت و شرايط، اقتضاى بـرخـورد خشن داشته
باشد، آمر و ناهى بايد به اين مهم توجّه كنند كه از داروى تلخ خشونت ،
تـنـهـا بـه مـقـدار ضرورت مى توان استفاده كرد. همواره خشن بودن و
چهره عبوس داشتن با آداب معاشرت اسلامى سازگار نيست و در اغلب موارد،
ابراز خشونت ، بدزبانى ، سرزنش و توهين ، مـوجـب خـُردشـدن شخصيّت ، از
بين رفتن حرمت و آبرو و در نتيجه برافروخته شدن آتش لجاجت فـرد
مـقـابـل شـده و نـه تـنـهـا در او اثـر مثبتى نمى گذارد، بلكه چه بسا
او را در پيمودن راه خلافى كه در پيش گرفته ، جسورتر سازد.
حـضـرت عـلى عـليـه السـلام در وصـيـّت بـه فـرزند بزرگوارش امام مجتبى
عليه السلام مى فرمايد:
(...وَ الاِْفْراطُ فِى الْمَلامَةِ يَشُبُّ نيرانَ اللَّجاجَةِ)(60)
زياده روى در سرزنش ، آتش لجاجت را بر مى افروزد.
بدزبانى نه تنها موجب هدايت گمراهان نمى شود كه از ايشان افرادى كينه
توز و خودخواه مى سـازد. بـديـهـى است چنين افرادى ، چون در برابر حق ،
موضع گرفته اند، ديگر به آسانى هدايت نخواهند شد و اميدى به اصلاح
ايشان نخواهد بود.
آن حضرت در بخش ديگرى از همين وصيّت مى فرمايد:
(...وَ لا تُكْثِرِ الْعِتابَ فَاِنَّهُ يُورِثُ الضَّغينَةَ)(61)
در سرزنش و نكوهش زياده روى مكن كه موجب كينه توزى مى شود.
ايـن لجـاجـت و كـيـنـه تـوزى بـدان سـبـب در ايـشـان بـه وجـود آمـده
كـه آنـهـا را بـرخـلاف تمايل فطرى خودشان ـ كه هر چند مجرم باشند،
علاقه مند محبّت و تشنه احترام هستند ـ مورد بى مـهـرى و اهـانـت قـرار
داده و از جـايـگـاهـى كـه بـايـد داشـتـه باشند، پايين آورده اند. در
نتيجه بـاورشـان شـده كـه افـراد بدى هستند و اصلاح نخواهند شد. در اين
صورت ، نه تنها خطاهاى گذشته خود را تكرار مى كنند، بلكه بر مقدار لغزش
و انحراف خويش نيز مى افزايند.
حضرت على عليه السلام درباره آنان مى فرمايد:
(مَنْ هانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فَلا تَرْجُ خَيْرَهُ)(62)
كسى كه خود را بى ارزش و سبك مى شمارد، اميدى به اصلاح او نداشته باش !
جلب اعتماد
يـكـى از شـيوه هاى مؤ ثر در امر به معروف و نهى از منكر، جلب اعتماد
افراد است و تا شنونده بـه نـاصـح اعـتـماد نداشته باشد، سخن ناصح در
او اثر نمى گذارد. كسى كه در صدد امر و نهى ديگرى است ، بايد به هر
قيمتى شده ، به او بباوراند كه خيرخواه اوست ، مصلحت او را مى جـويـد و
آنچه مى گويد، از سر خيرخواهى و دلسوزى است . يكى از رموز موفقيّت
انبياى الهى نيز همين نكته بود، كه مردم يقين داشتند، اين بزرگواران
درصدد منافع شخصى و مطامع دنيوى و مادّى نيستند و منظورى جز اصلاح
پيروان خويش ندارند.
قرآن كريم همين واقعيّت را با تاءكيد به مردم گوشزد مى كند:
(لَقـَدْ جـائَكـُمْ رَسـُولٌ مـِنْ اءَنـْفـُسـِكـُمْ عـَزيـزٌ
عـَلَيـْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ
رَحيمٌ)(63)
به يقين ، رسولى از خود شما به سويتان آمد، كه رنجهاى شما بر او سخت
است و اصرار بر هدايت شما دارد و نسبت به مؤ منان رؤ وف و مهربان است .
حضرت على عليه السلام نيز مى فرمايد:
(قُلُوبُ الرِّجالِ وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَاءَلَّفَها اءَقْبَلَتْ
عَلَيْهِ)(64)
دلهاى مردم وحشى است ، و هر كس كه با آنها انس بگيرد به او روى مى
آورند.
احترام به عقايد ديگران
گـاهـى افـراد، اعـمـال خـلاف را نـه بـه عـنـوان خـلاف ، بـلكـه بـه
ايـن عـنـوان كـه آن را عـمـل صـحـيـحـى مـى دانـنـد، انـجـام مـى
دهـنـد و چـه بـسـا بـراى آن نـوعـى ارزش و قـداسـت هـم قـائل
هـسـتـنـد. بـه عـنـوان مـثـال ، جـوانـى كـه بـا لبـاسـى جـلف و
مـبـتـذل در جـامـعـه ظـاهـر مى شود يا زنى كه در آرايش مو و لباسش از
الگوهاى اجنبى الهام مى گـيـرد يـا مـردى كه موهاى شاربش را آنقدر
كوتاه نمى كند كه روى دهانش را مى پوشاند، چه بـسـا هـيـچ كـدام در
انـجـام اين امور بناى ناسازگارى با دين و اهانت به مقدّسات دينى
نداشته باشد، بلكه آن را نشانه شخصيت و حيثيت اجتماعى بدانند و به آن
افتخار كنند.
بـه عبارت روشنتر، همان گونه كه ما به مقتضاى اعتقاد اسلامى مان آنها
را گمراه و منحرف مى دانـيـم ، آنـهـا نـيـز خـود را بـر حـق و مـا را
بـر بـاطـل مـى شـمـارنـد و بـه اصـطـلاح در جهل مركّب به سر مى برند.
كـسـى كـه در مـعـاشـرت با چنين افرادى قصد امر به معروف و نهى از منكر
دارد، بايد به اين نـكـتـه تـوجـّه داشـتـه بـاشـد، كـه در بـرخـورد
بـا كـسـانـى كـه اعمال خلاف و باطل را از روى اعتقاد و تقدّس انجام مى
دهند، تنها بايد با سلاح حكمت و منطق وارد شد و با ملايمت و شفقت آنها
را متوجّه اشتباهشان كرد. قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:
(اُدْعُ اِلى سـَبـيـلِ رَبِّكَ بـِالْحـِكـْمـَةِ وَالْمـَوْعـِظـَةِ
الْحـَسـَنـَةِ وَ جـادِلْهـُمْ بـِالَّتـى هـِىَ اءَحْسَنُ...)(65)
بـا حـكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى
كه نيكوتر است ، استدلال و مناظره كن !... .
زيـرا بـديـهـى اسـت كـه عـقـايـد هـر كـس براى خودش محترم است و او
توهين به آداب و رسوم و عـقـايدش را توهين به خودش تلقّى مى كند و از
خود واكنش نشان مى دهد. در اين صورت ما اگر به معتقدات و آداب و رسوم
غلط و بى محتواى او اهانت كنيم ، در واقع كار چندان مهمّى انجام نداده
ايـم ، ولى او بـر اثـر حـمـيـّت جـاهـلانـه اش ـ كـه مـا آن را
تـحـريـك كـرده ايـم ـ عـقـايـد و اعمال صحيح ما را مورد هتك و بى
حرمتى قرار مى دهد. در نتيجه به جاى آنكه سبب نجات و هدايت او شده
باشيم ، او را بيشتر در اعماق جهل ، ظلمت ، كفر و گناه فرو برده ايم .
رهنمود قرآن كريم در اين خصوص چه زيبا و هشدار دهنده است :
(وَ لا تـَسـُبُّوا الَّذيـنَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّوا
اللّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنّا لِكُلِّ اُمَّةٍ
عَمَلَهُمْ...)(66)
بـه مـعـبـود كـسـانـى كـه غـيـر خـدا را مـى خـوانـنـد، دشـنـام
نـدهـيـد! مـبـادا آنـان نيز از روى (ظلم ياجهل )به خدا دشنام دهند!
اين چنين ما عمل هر قومى را در نظرشان زينت داده ايم ... .
# سـلام و احوالپرسى
هـر مـلّتـى كـه از تـمـدّن و فرهنگى اصيل و ريشه دار برخوردار است ،
در برخوردهاى اجتماعى خـود، شـعـارهـاى خـاصـى دارد. از مفهوم آيات
(67) و روايات اسلامى
(68) چنين بـرمـى آيـد كـه (سـلام ) تـحـيـّت مـخـصـوص
و شـعـار شـريـعـت اسـلامـى اسـت . خـداونـد متعال ، پيامبر اسلام
صلى الله عليه و آله را به اين سنّت پسنديده موظف كرده ، مى فرمايد:
(وَ اِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِاياتِنا فَقُلْ سَلامٌ
عَلَيْكُمْ...)(69)
هرگاه كسانى كه به آيات ما ايمان دارند، نزد تو آيند، [به آنها] بگو:
(سلام بر شما).
پـيـامـبـر اسـلام (ص ) نيز در سيره عملى خود، مروّج اين سنت پسنديده و
انسانى بود و در سلام كردن به مسلمانان پيشدستى مى كرد، تا آنجا كه از
سلام كردن به كودكان نيز خوددارى نمى ورزيـد و مى فرمود: پنج چيز است
كه آنها را انجام مى دهم تا پس از من در ميان امتم ، سنّت شود كه يكى
از آنها سلام به كودكان است .(70)
در ايـن زمـيـنـه ، شـايـسـتـه اسـت كه مسلمانان نيز اين شعار اسلامى
را پاس دارند و هنگام ديدار بـرادران ديـنـى ، بـا سـلامى آرامش بخش و
شادى آفرين ، آنان را شاد و مسرور سازند و بدين تـرتـيـب ، روابـط
اجـتـمـاعـى خـود را تـحـكـيـم بـخـشـنـد؛ چـنـان كـه رسول خدا(ص ) به
پيروانش سفارش مى كند:
(اِذا تَلاقَيْتُمْ فَتَلاقُوا بِالتَّسْليمِ...)(71)
هنگام ملاقات ، با سلام گفتن ، همديگر را ديدار كنيد.
اهمّيت سلام كردن
سـلام كـردن در فـرهـنـگ اسـلامـى از نشانه هاى تواضع شمرده شده
است . سلام دهنده خود را در سـطـح هـمـكـيشان خود مى بيند، براى خويشتن
، شخصيّت كاذب و دروغين نمى سازد و خود را يك سـر و گـردن بـالاتـر از
ديـگـران نـمـى بـيـنـد، بـه آسانى با آنان انس مى گيرد، با صفاو
صميميت آنها را ديدارمى كند و بدين وسيله به تكبر و خودبزرگ بينى دچار
نمى شود.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
(مِنَ التَّواضُعِ اَنْ تُسَلِّمَ عَلى مَنْ لَقيتَ)(72)
از نشانه هاى تواضع اين است كه هر كس را كه ملاقات كردى ، به او سلام
كنى .
سلام ، روح اخوّت و برادرى را در جامعه اسلامى حكمفرما مى كند. از اين
رو، بيشترين پاداش ، از آنِ كسى است كه ابتدا به ديگرى سلام كند، زيرا
سلام ارتباط دوستانه و پرمهر ايجاد كرده و بذر محبّت را در جامعه مى
كارد. سرور شهيدان امام حسين عليه السلام مى فرمايد:
(لِلسَّلامِ سَبْعُونَ حَسَنَةً تِسْعٌ وَ سِتُّونَ لِلْمُبْتَدِى ءِ
وَ واحِدَةٌ لِلرّادِّ)(73)
سـلام كـردن ، هـفـتاد حسنه دارد كه شصت و نُه تا براى سلام كننده و
يكى براى پاسخ دهنده آن است .
پـس سـلام كـنـنده به رحمت الهى نزديكتر و از عنايت بيشترى برخوردار
است ، زيرا تكبر را در خـود شـكـسـته است و با فروتنى در مقابل برادر
خود، به خدا تقرّب جسته و مورد آمرزش الهى قرار مى گيرد. رسول خدا صلى
الله عليه وآله مى فرمايد:
(اِنَّ مِنْ مُوجِباتِ الْمَغْفِرَةِ بَذْلُ السَّلامِ وَ حُسْنُ
الْكَلامِ)(74)
اداى سلام و گفتار نيكو، از عوامل آمرزش گناهان است .
امام صادق (ع ) نيز مى فرمايد:
(اَلْبادى بِالسَّلامِ اَوْلى بِاللّهِ وَ بِرَسُولِهِ)(75)
شروع كننده سلام ، به خدا و رسولش نزديكتر است .
مـسـلمـانـان بـر اسـاس تـعـاليـم اسـلامـى ، مـوظـفـنـد در ديـدار بـا
بـرادران ديـنـى ، قـبـل از شـروع بـه سـخـن ، بـه آنـان سـلام
كـنـنـد. بـر ايـن اسـاس ، كـسـى كـه قـبـل از سـلام ، شـروع بـه سـخـن
كـنـد، شـايـسـتـه پـاسـخ نـيـسـت . رسول خدا(ص ) مى فرمايد:
(مَنْ بَدَاءَ بِالْكَلامِ قَبْلَ السَّلامِ فَلا تُجيبُوهُ)(76)
هر كس قبل از سلام ، شروع به سخن كرد، پاسخ او را ندهيد.
بـطـور كـلى ، سـلام كـردن ، كمترين ابراز احترام و محبّتى است كه هر
مسلمان ، مى تواند نسبت بـه ديـگـران انـجـام دهـد و كـارى بـى دردسـر
تـر و بـى زحـمـت تـر از آن نـيـسـت . حال اگر كسى آنقدر نسبت به
برادران دينى خود بى اعتنا و بى توجه باشد كه حتّى از سلام كـردن هـم
دريـغ ورزد، آيـا مـى تـوان بـراى ايـن حـالت او نـامـى جـز بُخل گذاشت
؟ رسول خدا(ص ) مى فرمايد:
(...اِنَّ اَبْخَلَ النّاسِ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلامِ)(77)
بخيل ترين مردم ، كسى است كه از سلام كردن ، خوددارى كند.
آداب سـلام
سـلام كـردن مـانـند هر سنّت اسلامى ، داراى آدابى است كه رعايت
آنها، تاءثير آن را بيشتر مى كند. برخى از آنها عبارتند از:
سلام كوچكتر به بزرگتر و ...
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
(يُسَلِّمُ الصَّغيرُ عَلَى الْكَبيرِ وَ الْمارُّ عَلَى الْقاعِدِ
وَالْقَليلُ عَلَى الْكَثيرِ)(78)
كوچك به بزرگ سلام كند و رهگذر به نشسته و گروه اندك به گروه بسيار،
سلام كند.
افشاى سلام
از آنجا كه سلام كردن از شعارهاى اسلامى است و مسلمانان بدان شناخته مى
شوند، افشاى سلام اهميّت خاصى پيدا مى كند.
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
(اَلا اُخـْبـِرُكـُمْ بـِخـَيـْرِ اَخـْلاقِ اَهـْلِ الدُّنـْيـا وَ
الاْ خِرَةِ؟ قالُوا: بَلى يا رَسُولَ اللّهِ، فَقالَ(ص ) اِفْشاءُ
السَّلامِ فِى الْعالَمِ)(79)
آيـا بـه شـمـا خـبـر نـدهـم كـه بـهـتـريـن اخـلاق مـردم دنـيا و آخرت
چيست ؟ عرض كردند: آرى اى رسول خدا(ص )، فرمود: سلام را (كه شعار و
تحيّت بهشتيان است ) در گيتى منتشر كردن .