ترجمه و شرح تبصرة المتعلمين فى أحكام الدين
جلد اول

علامه حلّى‏ (قدس سره‏)
مترجم: ابو الحسن بن محمد شعرانى‏

- ۵ -


كتاب الحج‏

در آن چند باب است‏

باب اول- در اقسام حج‏

حج واجب چهار قسم است
1- حجة الاسلام يعنى بر هر مسلمان واجب است در عمر خود يك بار حج به جا آورد.
2- نذر و عهد و قسم
3- حج استيجارى.
4- فاسد كردن حج موجب حج ديگر است.

حج به اصل شرع واجب است بر زن و مرد و خنثى به شش شرط
1- بالغ بودن
2- عقل
3- آزادى
4 و 5 داشتن توشه و مركوب
6- باز بودن راه و امكان مسافرت.

كودك نابالغ حج گذارد براى حجة الاسلام كافى نيست يعنى پس از بلوغ واجب است باز بحج رود اما جائز است ولى طفل‏ او را حج برد و اعمال حج را بر او جارى سازد از احرام و طواف و سعى و بردن به موقف عرفات و مشعر و خود ولى نيت كند و اين عمل صحيح است و ثواب براى ولى است و توفيق براى آينده كودك هر چند طفل شيرخواره باشد مانند اذان و اقامه گفتن در گوش طفل كه در توفيق او تاثير دارد.

و اگر طفل نابالغ نزديك بلوغ نيت حج كرد و در موقف عرفات بالغ شد يا مشعر را دريافت حج او به جاى حجة الاسلام محسوب است هم چنين بنده كه در عرفات يا مشعر آزاد شود.

ديوانه در حكم كودك غير مميز است و ولى او مى‏تواند او را حج دهد و بنده باذن مولى حجش صحيح است اما كافى از حجة الاسلام نيست. كسى كه مستطيع نباشد يعنى خود مالك مصرف حج نباشد اما بحج رود حجش صحيح است و پس از مستطيع شدن بايد اعاده كند مثلا به قرض وسيله حج را فراهم آورد و پس از آن قرض خويش را ادا كند. مريض كه اميد بهبودى دارد نائب گرفتن او براى حج صحيح نيست و آن كه عاجز است و اميد توانائى ندارد بايد نائب گيرد.

حج واجب فورى است پس از جمع شرائط و اگر ترك آن كرد و پس از موسم درگذشت بايد از اصل مال وى نائب گيرند از نزديك ترين جائى كه ممكن باشد و بعضى گويند از شهر خود او بايد نائب گيرند هر چند ارث بيش از اندازه اجرت حج نگذاشته باشد.

هر كسى حج بر او واجب شود جائز نيست حج مستحب گذارد يا نائب ديگرى شود. چون بر زن حج واجب شود اذن شوهر و وجود محرم شرط نيست اما در حج مستحب اذن شوهر شرط است.

نائب حج- بايد مسلمان و عاقل باشد و حج بر خود او واجب نباشد و شرط نيست مرد باشد يا پيش از نيابت يك بار خود حج به جا آورده باشد. اگر كسى تبرعا از ميت حج به جا آورد ذمه ولى او برى مى‏شود. بايد دانست كسى كه عمدا واجبى از واجبات الهى را ترك كند مستحق عقاب است اگر چه پس از مرگ ولى او قضا كند و بخشش خداوند تفضل است نه استحقاق چنان كه اگر به عذرى حج يا واجب ديگر را ترك كند و وصيت كند به جا آورند خود ميت عقاب ندارد چه ولى و وصى او قضاى واجب را به جا آورند يا نياورند و اگر وى را ثوابى افزون دهند نيز تفضل است.

باب دوم- در أنواع حج‏

حج بر سه قسم است حج تمتع. حج قران. حج افراد ما در مناسك حج كه براى غرض ديگر نوشته‏ايم هميشه مراعات احتياط كرديم و اين كتاب براى علم است. اگر مخالف يكديگر باشند از اين جهت است.

[1- حج تمتع‏]

طريقه حج تمتع اين است كه احرام بندد به نيت عمره با قصد اين كه چون عمره را تمام كرد و از احرام بيرون آمد احرام ديگر براى حج بندد و حج به جا آورد پس از نيت احرام عمره كه از ميقات بايد بست به مكه در آيد و هفت بار دور كعبه بگردد يعنى طواف كند و دو ركعت نماز در مقام ابراهيم بخواند و سعى بين صفا و مروه كند آن گاه تقصير كند يعنى از موى‏ شارب يا ناخن بگيرد و از احرام بيرون آيد و بار ديگر از مكه احرام بندد به نيت حج و روز نهم ذى الحجه به عرفات رود در عرفات اقامت كند تا غروب و از آن جا به مشعر الحرام آيد و پس از فجر آنجا بماند پس آن بمنى آيد و به جمرة عقبه هفت سنگ اندازد در روز عيد قربان آن گاه قربانى كند و سر تراشد پس از آن به مكه رود و طواف حج و دو ركعت نماز در مقام ابراهيم (عليه السلام) و سعى ميان صفا و مروه به جا آورد پس از آن طواف نساء و دو ركعت نماز طواف و شب يازدهم و دوازدهم در منى بماند و روز اين شبها بهر سه جمره ريگ اندازد و اگر روز سيزدهم در منى بماند هم چنين ريگ زدن واجب است و براى ضبط و حفظ اين اعمال گفته‏اند،

اطرست للعمرة اجعل نهج *** اوو ارنحط رس طر مر لحج‏

اطرست در مصرع اول پنج حرف است اشاره به احرام و طواف و ركعتين نماز و سعى و تقصير و حروف مصرع دوم الف اشاره به احرام و دو حرف واو اشاره به وقوفين و هم چنين تا آخر هر حرفى اشاره به عملى است.

ن اشاره به نحر و قربانى و ح اشاره به حلق و ط اشاره به طواف است ر كه بعد از ط باشد اشاره به دو ركعت نماز و بعد از ط نباشد رمى يعنى سنگ انداختن و س سعى و م اشاره به مبيت يعنى شب ماندن در منى حج تمتع وظيفه كسى است كه دوازده ميل از مكه دور باشد يعنى چهار فرسخ و هر كه از اين اندازه نزديكتر باشد حج او قران و افراد است و بعضى علماء گويند تا شانزده فرسخ حد تمتع است و در حاشيه وافى اين قول را ترجيح داديم.

[2 و 3] حج قران و افراد

. مانند حج تمتع مى‏كنند و چون حج تمام شود بايد عمره گذارد و فرق ميان قران و افراد آن است كه در قران قربانى همراه دارد از وقت احرام و در حج افراد قربانى نيست.

شرط حج تمتع آن است كه نيت كند و در ماه شوال يا ذى القعده يا نه روز اول ذى الحجه عمره به جا آورد و حج را در همان‏ سال بايد كرد كه عمره را به جا آورد و احرام حج تمتع از مكه بايد بست.

شرط حج قران و افراد است كه نيت كند و احرام حج در سه ماه مذكور بسته شود از منزل خودش يا از ميقات هر كدام به مكه نزديكتر باشد و جائز است طواف خانه خدا كند پيش از آن كه به عرفات رود و مستحب است پس از هر طواف تلبيه تجديد كند و در حج افراد و قران قربانى واجب نيست مگر همان كه در حج قران همراه آورده‏اند.

حج مستحب را مختار است تمتع يا قران يا افراد به جا آورد و تمتع افضل است و در مذهب ما جائز است كسى كه نيت حج افراد كرده در نيت عدول كند به عمره تمتع و اما حج قران جائز نيست و غالب اهل سنت عدول را جائز نمى‏دانند و گويند خليفه ثانى آن را حرام كرد.

باب سيم- در احرام‏

احرام آغاز شروع در مناسك است و بمعنى پرهيز از امورى چند براى آماده شدن عبادت پروردگار وقتى نزديك خانه او مى‏شوند و چند جاى كه براى احرام در شرع مقرر شده است ميقات مى‏نامند و بر سر راه مسافران واقع است چون بدان جا رسند واجب است احرام بندند. براى اهل عراق جائى به نام عقيق و افضل آن است از مسلخ احرام بندند كه اول ميقات است و وسط آن غمره نام دارد و آخر آن جائى است به نام ذات عرق كه اهالى آنجا مى‏شناسند و جائز نيست كسى از ذات عرق بگذرد احرام نبسته و ميقات براى اهل مدينه مسجد شجره است و اگر از مسجد شجره بگذرد و به علتى نتواند احرام بندد جائز است از جحفه احرام بندد و جحفه در حال اختيار ميقات مردم شام است.

و ميقات اهل يمن يلملم است و اهل طائف قرن المنازل و هر كس منزلش نزديكتر باشد به مكه از ميقات لازم نيست به ميقات رود و از آنجا احرام بندد بلكه جائز است از منزل خود محرم شود و كودكان را از فخ لباس احرام به پوشند كه نزديك يك فرسخى مكه است و آن كه حج تمتع مى‏گذارد از خود شهر مكه احرام حج بندد و اهل هر ناحيتى كه نه از راه خود به مكه روند بلكه از راه ناحيت ديگر عبور كنند بر ميقات آنان احرام بندند و لازم نيست به ميقات خود روند. احرام پيش از ميقات جائز نيست و احرام نبسته هم از ميقات نمى‏توان گذشت مگر نداند واجب است يا فراموش كند يا نتواند احرام بندد در اين صورت واجب است باز گردد به ميقات و اگر نتواند از هر جا كه ممكن است احرام بندد و آن كه عمدا از ميقات بگذرد بى‏احرام و نتواند باز گردد حجش باطل است و اگر اصلا احرام را فراموش كند تا آخر مناسك حج در روايتى آمده كه حج او صحيح است و بعضى گويند صحيح نيست‏

واجبات احرام-

واجب است نيت در آغاز آن و مستمر داشتن تا آخر و چهار تلبيه گفتن براى كسى كه حج تمتع يا افراد نيت كند و اشعار يا تقليد براى آن كه حج قران مى‏گذارد و معنى اشعار يا تقليد خواهد آمد إن شاء اللّه.

صورت تلبيه اين است: لبيك اللهم لبيك لبيك ان الحمد و النعمة لك و الملك لا شريك لا لبيك و به عبارات ديگر نيز نقل شده و صحيح است.

ديگر از واجبات احرام پوشيدن دو جامه است ندوخته از جنسى كه نماز در آن صحيح باشد مانند پشم و پنبه نه حرير براى مردان يعنى اگر بايد جامه به تن داشته باشد ندوخته باشد نه آن كه بى‏جامه بودن احرام را باطل كند.

مستحبات احرام-

مرد در عمره تمتع موى سر را بگذارد پيش از احرام تا بلند شود از اول ذى القعده و اصلا كوتاه نكند و نزديك وقت احرام تن را پاك كند و ناخن بگيرد و شارب بزند و موى عانه و زير بغل دور كند و پيش از احرام غسل كند و احرام پس از نماز ظهر بندد يا هر فريضه كه خواهد يا شش ركعت به نيت احرام و اگر شش ركعت دشوار باشد دو ركعت بخواند و آواز بلند كند در تلبيه گفتن وقتى مركوب او به بيداء برآيد در راه مدينه و دعاء وارد بخواند و نوع حجى كه نيت كرده است به زبان آورد و با خداى شرط كند در ترك احرام اگر عذرى پيش آيد و پيوسته تلبيه گويد تا وقتى خانه‏هاى مكه را مشاهده كرد تلبيه را قطع كند اين حكم عمره تمتع است اما آن كه حج گذارد هم چنان تلبيه گويد تا ظهر روز عرفه و هر كس عمره مفرده گذارد چون به حرم داخل شود تلبيه را قطع كند. مستحب است جامه احرام پنبه خالص باشد.

زن در همه احكام احرام مانند مرد است جز آن كه مرد نمى‏تواند جامه دوخته به پوشد و زن مى‏تواند. و حيض مانع احرام نيست.

باب چهارم- در تروك احرام‏

آن چه بايد در احرام از آن پرهيز كرد چهارده چيز است اول- شكار حيوان صحرايى و نگاهداشتن آن تا ديگرى بكشد و خوردن صيدى كه ديگرى كشته گر چه محرم نبوده است و اشاره به شكار براى راهنمايى كسى كه اراده شكار دارد و در بستن به روى شكار و كشتن آن كه ديگرى گرفته است.

دوم- زن از هر جهت حتى نگاه كردن به شهوت به حلال خود خود و عقد كردن زن براى خود يا ديگرى و شاهد نكاح شدن سيم- استمنا.

چهارم- بوى خوش. پنجم جامه دوخته براى مردان ششم- آن چه پشت پاى را به پوشد.

هفتم- دروغ گفتن.

هشتم- جدال و منازعه كردن و اقل آن لا و اللَّه و بلى و اللَّه گفتن است در مقام انكار دعوى ديگران تا جدال صادق آيد و اگر جدال بى‏سوگند باشد هم حرام است.

نهم- كشتن جانوران تن خود. دهم- موى ستردن مگر در ضرورت و ناخن گرفتن.

يازدهم- روغن ماليدن براى زينت بسر و تن.

دوازدهم- پوشيدن سر براى مردان. سيزدهم- زير سايه راه رفتن و مقصود سايه چيزى است كه با انسان حركت كند مانند چتر و سقف كجاوه و پرده آن نه سايه چيزى كه ثابت باشد مانند سقف خانه و بازار و خيمه و ديوار.

چهاردهم- كندن و بريدن درخت و گياه كه در غير ملك خود روييده است اما چيدن ميوه و اذخر و خرما و هر چه در ملك خود او روييده ضرر ندارد مكروه است در حال احرام سرمه كشيدن و در آينه نگاه كردن و انگشترى براى زينت در دست كردن و حجامت و مشت و مال و كيسه كشيدن و اسلحه همراه داشتن و بعضى همه اينها را حرام مى‏دانند. ديگر مكروه است براى زن چيزى بر وى به بندد كه به آن بچسبد و قديم آن را نقاب مى‏گفتند و نقاب زمان ما كه به روى نمى‏چسبد بلكه حائل و مانع ديدن نامحرم است و بلند مى‏ايستد مكروه نيست چنانكه پوشيدن سر مردان ممنوع است اگر بسر بچسبد نه آن كه بلند نگاهدارند احرام در جامه چركين و نقش‏دار و حنا بستن براى زينت و به حمام رفتن و لبيك گفتن در جواب مردم و گل و گياه خوشبو در دست گرفتن و استعمال كردن همه مكروه است.

خاراندن بدن و مسواك تا خون نيايد مكروه نيست.

و در كتاب مختصر مناسك كه بنا بر عمل و احتياط داشتيم بسيارى از مكروهات را ممنوع شمرديم.

باب پنجم- در كفارات احرام در آن دو فصل است‏

فصل اول- در كفاره صيد

. يعنى صيد حيوان برى كه رام انسان نباشد يا از او نگريزد.

و در احرام شكار حيوان دريايى جائز است يعنى آن كه تخم و جوجه در دريا گذارد و هم چنين كشتن مرغ حبشى جائز است چون رام است و اهلى، كسى كه شتر مرغى بكشد در حال احرام يك شتر فديه دهد و اگر شتر ممكن نشود بهاى آن را گندم بخرد و به شصت فقير بدهد هر فقيرى دو مد و اگر بهاى شتر باين اندازه گندم وافى نباشد هر چه رسد كافى است و اگر بيش از بهاى گندم باشد زيادتى براى صاحب مال است و اگر از بهاى شتر نيز عاجز باشد بدل هر دو مد گندم يك روز روزه بدارد و اگر نتواند هيجده روز روزه دارد و كسى كه گاو وحشى يا گورخر شكار كند گاوى فديه دهد و اگر نيايد بهاى آن را گندم بخرد و سى فقير را هر يك دو مد بدهد و چنان كه در شتر گفتيم اگر بهاى گاو به سى فقير كافى نباشد اتمام آن بر او واجب نيست و اگر زياده بود مال صاحب مال‏ است و اگر از بهاى گاو هم عاجز باشد به جاى هر دو مد يك روز روزه دارد و اگر نتواند نه روز اگر آهو و روباه و خرگوش بكشد گوسفندى فديه كند و اگر عاجز شود قيمت گوسفند را گندم بخرد براى ده فقير و ده روز روزه يا سه روز روزه به تفصيلى كه نظير آن در گاو و شتر گذشت اگر محرم تخم شترمرغ را بشكند و جوجه در آن باشد براى هر تخم كره شترى فديه كند و اگر جوجه در آن به حركت نيامده به شماره تخمهائى كه شكسته است ماده شتر مهيا كند و نر بر آنها فرستد هر يك بچه آورد هديه بيت اللَّه است و اگر از اين كارها عاجز باشد به جاى هر تخم شترمرغ گوسفندى بكشد و اگر نتواند ده مسكين طعام دهد بهمان تفصيل كه در نظائر آن گفتيم از بهاى گوسفند و اگر نتواند سه روز روزه گيرد.

اگر تخم كبگ و با قرقره (سياه سينه) را بشكند و جوجه در آن به جنبش‏ آمده باشد بره گوسفند كوچك و اگر به جنبش نيامده به شماره تخمها كه شكسته است ميش نر و ماده مهيا كند به طريقى كه در شتر گفتيم و هر بره كه بيايد هدى خانه خداست و اگر نتواند همان كند كه در تخم شترمرغ گفتيم و اگر كبوترى بكشد گوسفندى بدهد و براى جوجه كبوتر بره و تخم كبوتر يك درهم و اگر محرم نباشد اما در حرم كبوترى بكشد يك درهم و جوجه آن نيم درهم و تخم آن ربع درهم و اگر محرم در حرم بكشد هر دو بر او جمع شود.

اگر كسى سوسمار يا جوجه تيغى و موش خرما بكشد يك بزغاله فديه دارد و با قرقره و دراج و امثال آن بره از شير گرفته و گنجشك و مرغ كاكلى و دم جنبانك يك مد گندم و در ملخ و شپش كه از بدن افكند يك مشت گندم و اگر ملخ بسيار كشد يك گوسفند و اگر نتواند پرهيز كند باكى بر او نيست.

اگر از آن چه كشته است بخورد دو فدا بر وى است و اگر ديگرى كشته او بخورد يك فديه و اگر جماعتى در كشتن شكار هم‏كارى كنند بر هر يك فدائى است و هر كس پيش از احرام بستن شكارى گرفته و مالك شده باشد چون احرام بندد اگر شكار همراه او باشد بايد رها كند و ديگر مالك آن نيست و ديگرى كه آن را صيد كند مالك مى‏شود.

چند مسأله در صيد

1- كسى كه محرم باشد و بيرون حرم صيد كند فدا دهد چنانكه گذشت و اگر محرم نباشد اما در حرم شكار كند قيمت آن بر او است اگر هم محرم باشد و هم در حرم شكار كند هم فديه دهد و هم قيمت. مگر آن كه فديه شتر باشد كه همان كافى است.

2- آن كه صيد را بكشد ضامن قيمت آن است بعمد باشد يا سهو يا ندانسته و اگر مكرر خطا كند قيمت هم مكرر مى‏شود و كفاره صيد هم در عمد واجب است و هم در خطا و بر محرم واجب است چون تير مى‏افكند جائى بيفكند كه مطمئن باشد به خطا نيز حيوانى را نخواهد كشت و اگر چنين يقين ندارد از تير افكندن پرهيز كند بلكه اگر خطاى وى مكرر شود كفاره نيز مكرر مى‏شود.

اما عمد اگر مكرر شود خلاف است علامه فرمود در آن هم كفاره تكرار مى‏شود و بعضى گفتند كفاره ندارد چون گناه آن چنان بزرگ است كه كفاره آن را نمى‏پوشد.

3- اگر اضطرار بدان جا كشد محرم را كه بايد گوشت شكار بخورد يا مردار اگر او را ممكن باشد فديه دهد و گوشت شكار اختيار كند و اگر نتواند از مردار بخورد مگر آن كه ممكن نباشد مثلا مردار گنديده است و ضرر دارد.

4- گوشت كفاره كه براى شكار مى‏كشند شتر باشد يا گاو يا گوسفند بايد صدقه دهد و اگر حيوان شكار شده مالك دارد بايد آن را به مالك دهد و اگر كبوتر حرم را بكشد بهاى آن را دانه بخرد براى كبوتران حرم.

5- فداى صيد را در احرام عمره بايد در مكه كشت جائى كه معروف است به حزوره (بر وزن قسوره) و در احرام حج در منى.

6- حرم مكه چهار فرسخ در چهار فرسخ است و در داخل اين حد هيچ شكار نبايد كرد و هر كس شكار كند ضامن است اگر چه در احرام نباشد و حدود آن در محل معلوم است.

فصل دوم- در كفاره ساير محرمات احرام‏

و در آن چند مسأله است.

1- كسى كه در احرام حج با زن خود نزديكى كند پيش‏ از آن كه از وقوف به مشعر فارغ شود با علم و عمد حج او باطل است اما آن را تمام كند و شترى قربان كند و سال ديگر حجى به جا آورد هر چند حج اول او مستحب بوده، زن نيز اگر در احرام بود و به رضاى خود اطاعت شوهر كرد حكم همين است و چون سال ديگر با هم به قضاى حج آيند بايد از هم جدا باشند يعنى در جاى خلوت با هم نباشند از جاى پارساله تا از اعمال فارغ شوند و اگر شوهر از اول به قهر او را مجبور كرده بود حج زن باطل نمى‏شود و كفاره بر عهده مرد است و اگر نزديكى پس از فراغ از مشعر الحرام باشد پيش از آن كه طواف كند باز شترى بايد فدا دهد اما حج او باطل نمى‏شود و قضاى آن واجب نيست و اگر طواف زيارت كرده است اما طواف نساء نكرده حكم همين است مگر آن كه پنج دور يا چهار دور از طواف نساء كرده باشد كفاره بر او نيست.

كسى كه در احرام عمره نزديكى كند پيش از آن كه سعى صفا و مروه را تمام كرده باشد با علم و عمد عمره او باطل است و شترى فدا دهد و اين عمره را تمام كند و عمره ديگر همان سال به جا آورد.

نزديكى با زن بيگانه بحرام يا با جوان امر دهمين حكم دارد.

اگر نظر كند با جنبى و از او منى بيرون آيد شترى فدا دهد و اگر نتواند گاو و اگر از گاو نيز عاجز باشد گوسفند و اگر نظر بزن خود كند بى‏قصد التذاذ و جنب شود چيزى بر او نيست و اگر با زن خود ملاعبه كند يا براى لذت نگاه كند و منى آيد شترى بكشد و اگر محرمى براى محرم ديگر زن عقد كند هر يك جداگانه كفاره دهند.

2- كسى كه بوى خوش بكار برد او را گوسفندى لازم شود چه بر خويش بمالد يا بخور كند يا بخورد اما خلوق كعبه يعنى عطرى كه بر پرده كعبه و ديوار آن مى‏مالند باكى نيست چه استشمام بوى آن كند يا بدست و جامه‏اش ماليده شود و نيز ميوه‏هاى خوشبوى و گياه يا گل خوشبوى ضرر ندارد. 3- در ناخن گرفتن اگر همه ناخنهاى دست و پا را در يك مجلس بگيرد يك گوسفند است و در دو مجلس دو گوسفند اما اگر همه ناخنها را با هم نگيرد براى هر يك ناخن يك مد طعام بدهد هر كس فتوى دهد محرم را به ناخن گرفتن و شنونده ناخن گيرد و خون آيد بر فتوى دهنده گوسفندى واجب مى‏شود.

4- در جامه دوخته پوشيدن گوسفندى واجب مى‏شود هر چند ضرورت باشد.

5- براى سر تراشيدن هر چند ضرورت باشد هم گوسفندى واجب است و مى‏تواند به جاى آن ده مسكين طعام دهد يا سه روز روزه گيرد.

6- اگر موى زير هر دو بغل را بسترد گوسفندى بدهد و و در يك بغل سه مسكين طعام دهد و اگر بدست كشيدن بر سر و ريش مويى جدا شود يك مشت گندم صدقه دهد مگر در حال وضو كه كفاره ندارد.

7- زير سايه راه رفتن موجب يك گوسفند است هم چنين در پوشيدن سر اگر چه ناچار باشد.

8- در جدال اگر سه بار مجادله كند و در گفتار دروغ نگفته باشد گوسفندى بدهد و اگر دروغ گفته باشد نيز گوسفندى دهد هر چند يك بار جدال كرده باشد و اگر دو بار دروغ گفته باشد گاوى و اگر سه بار شترى فدا دهد.

9- اگر روغن خوشبوى بر خود بمالد گوسفندى فدا دهد و هم چنين اگر دندان بكشد.

10- هر گاه درخت بزرگى بركند گاوى فديه دهد و اگر درخت خرد باشد گوسفند و اگر شاخى جدا كند قيمت آن را.

11- اگر مكرر جماع كند كفاره مكرر مى‏شود و هم چنين اگر مكرر جامه دوخته به پوشد يا مكرر عطر بزند در دو مجلس 12- آن كه فراموش كرده يا نداند چيزى مخل احرام است كفاره ندارد مگر در صيد.

باب ششم- طواف‏

طواف در عمره تمتع يك بار واجب است و در عمره مفرده و در هر سه قسم حج دو بار واجب است يكى طواف زيارت و ديگر طواف نساء و در طواف شرط است طهارت و ازاله نجاست از جامه و بدن و آن كه مرد ختنه شده باشد و واجب است نيت و هفت دور گشتن گرد خانه خدا و ابتدا كردن از حجر الاسود و ختم به آن و بايد خانه را بدست چپ قرار دهد و حجر اسماعيل را داخل طواف كند و چون محاذى مقام ابراهيم رسد از بين خانه و مقام ابراهيم (عليه السلام) عبور كند نه از بيرون مقام و دو ركعت نماز طواف گذارد در مقام ابراهيم و مستحب است دعا وقت داخل شدن‏ بشهر مكه و بمسجد الحرام و اين كه اذخر بجود و اذخر چوبى است نرم خوشبوى كه عفونت دهان را مى‏برد و چون خواهد داخل مكه شود از جانب شمال آن در آيد با پاى برهنه با آرامش و وقار و از چاه ميمون يا فخ غسل كند و در هر دور سنگ حجر الاسود را مس كند و ببوسد يا به آن اشاره كند و دعا بخواند در وقت دست زدن و اشاره كردن و در طواف نيز دعا بخواند و به مستجار كه قسمتى از ديوار جنوبى خانه كعبه است بچسبد و شكم و روى بر آن نهد و به ركن يمانى كه متصل به مستجار است دست بكشد بلكه همه چهار ركن كعبه را و اگر بتواند در مدت اقامه در مكه سيصد و شصت طواف كند كه دو هزار و پانصد و بيست دور مى‏شود و اگر ممكن نشود سيصد و شصت بار گرد خانه بگردد و چون طواف از هفت دور كمتر نمى‏شود و پنجاه و يك طواف سيصد و پنجاه و هفت دور مى‏شود طواف پنجاه و دويم را بايد به چهار كامل كرده تا مجموع سيصد و شصت و چهار دور گردد و بايد دانست كه هر يك دور را يك شوط گويند طواف ركن است در حج و عمره مانند ساير اركان حج اگر عمدا ترك كند حج باطل مى‏شود و اگر فراموش كند تا از حج يا عمره فارغ شود بايد تدارك كند هر وقت به يادش آيد و اگر ممكن نشود و از مكه دور شده باشد كسى را نايب گيرد. اگر پس از فراغ از عمل شك كند در شماره طواف اعتنا نكند و اگر در اثناى آن شك كند باطل است و بايد از سر گيرد مگر آن كه بداند هفت دور كامل كرده و در زيادتى شك كند عملش صحيح است و اعتنا به شك نكند.

اگر در طواف واجب بخاطر آورد كه پاك نبوده از سر گيرد با طهارت و اگر طواف واجب را به طواف ديگر متصل كند باطل است و در طواف مستحب مكروه است و اگر در طواف مستحب سهوا از هفت زياده كرد هفت دوم را تمام كند.

نماز طواف واجب را بايد پس از طواف به جا آورد پيش از آن كه سعى ميان صفا و مروه كند اما در طواف مستحب مى‏تواند نماز را تا بعد از سعى تاخير ندارد.

اگر به خاطرش آيد كه هفت دور طواف را تمام نكرده است اما از نصف گذشته جائز است بنا بر آن گذارد و هفت دور را تمام كند و اگر از نصف نگذشته بايد از سر گيرد و اگر به وطن خود باز گشته و بتواند به مكه بر گردد بايد برگردد و اگر ممكن نباشد نائب گيرد.

كسى كه طواف را پس از آن كه از نصف گذشته است براى حاجتى ضرورى يا نماز نافله ترك كند جائز است همان را تمام كند و اگر از نصف نگذشته اعاده بايد كرد.

در حج تمتع بايد طواف و سعى را پس از وقوف به عرفات و مشعر الحرام به جا آورد و پيش از آن صحيح نيست مگر زنى كه بيم داشته باشد پس از عرفات و مشعر حائض شود و نتواند تا پاك شدن در مكه بماند و طواف از او فوت شود در اين صورت بايد طواف‏ و سعى را پيش اندازد و اگر پيش از عرفات حائض شود و هنوز طواف عمره را تمام نكرده و تا وقت عرفات پاك نمى‏شود عمره تمتع را بدل به حج افراد كند و با همان احرام عمره كه بحج مبدل شده به عرفات رود و اعمال حج را تمام كند و چون از احرام بيرون آيد عمره مفرده به جا آورد.

اگر زن بيش از نصف طواف را به جا آورده حايض شود بايد بشتاب از مسجد بيرون رود و چون در عمره تمتع باشد سعى را تمام كند و از احرام عمره بيرون آيد و احرام حج بندد و به عرفات رود و پس از تمام شدن حج باقى مانده طواف عمره را با نماز آن به جا آورد.

مستحاضه چون وظائف خود را انجام دهد در حكم پاك است.

باب هفتم- در سعى‏

در هر احرام يك بار سعى كردن واجب است خواه احرام‏ حج يا احرام عمره و واجب است در سعى نيت كردن و آغاز سعى از صفا كند تا مروه به پايان رسد باز از مروه به صفا آيد و رفتن و بر گشتن دو بار محسوب مى‏شود و بايد سعى هفت بار باشد و آخر هفتم به مروه ختم مى‏گردد.

مستحب است پيش از آن كه براى سعى از مسجد الحرام بيرون رود دست به حجر الاسود رساند و از آب زمزم بنوشد و از دلوى كه برابر مقام ابراهيم نهاده است در صورت امكان غسل كند و گر نه وضو بسازد هر جا خواهد يا غسل كند و هنگام بيرون رفتن از مسجد الحرام از باب صفا بيرون رود (يكى از درهاى شرقى مسجد الحرام) مستحب است هم از كوه صفا بالا رود و روى به ركن كعبه كه حجر الاسود در آن نصب است بايستد و هفت بار لا اله الا اللَّه بگويد و دعاى وارد بخواند و مستحب است در قسمتى از سعى كه دنباله وادى محسر است هروله كند يعنى شتاب بگذرد و ندود و پيش از آن قسمت و پس از آن به عادت خود راه رود و براى توضيح گوييم كه وادى محسر دره‏ايست در اول منى و تا مكه متصل است چنانكه اگر سيل از وادى محسر سرازير شود به آن قسمت از محل سعى مى‏رسد كه بايد هروله كرد و علامه فرموده است حد آن از مناره است تا كوى عطاران و البته در عهد وى چنين بود.

مستحب است سعى پياده و دعا خواندن هنگام سعى.

و بايد دانست سعى ركن است اگر عمدا ترك كنند حج يا عمره باطل مى‏شود و سهوا باطل نمى‏شود بلكه بايد براى قضاى آن به مكه باز گردد و اگر نتواند نائب گيرد چنانكه در طواف گفتيم.

اگر سعى از هفت بار زياده كند عمدا باطل است و اگر سهوا زياده كند باكى نيست و سعى را قطع بايد كرد چون سعى مستحب ثابت نشده و بعضى گويند هفت شوط تمام كند جائز است است و اگر شك كند چند بار رفته و برگشته از سر گيرد و اگر در بين سعى براى حاجتى آن را ترك كند يا براى نماز واجب قطع نمايد باكى نيست باقى مانده آن را از همان جا كه قطع كرده است به جاى آورد.

اگر سعى را سهوا تمام نكرده از احرام بيرون آيد و مقاربت كند آن‏گاه به ياد آورد كه سعى تمام نكرده بود ناقص را تمام كند و يك گاو به كفاره نقض احرام فدا دهد و به قاعده بايد معذور باشد چون در نقض احرام به فراموشى كفاره نيست مگر در روايتى كه كفاره را در ناخن گرفتن نيز ثابت كرده است و آن عجيب‏تر است و بحث در آن خارج از وضع اين كتاب كسى كه از سعى عمره تمتع فارغ مى‏شود جائز نيست همه سر را بتراشد بلكه بايد ناخن بگيرد تا از احرام بيرون آيد يا اندكى از موى سر يا شارب بگيرد و اگر سر تراشد بايد فديه دهد و اقلا گوسفند بكشد.

اگر كسى از احرام عمره بيرون نيامده سهوا احرام حج ببندد نيز بايد فديه دهد كسى كه از عمره تمتع فارغ گشت و از احرام بيرون آمد همه چيز بر او حلال است مگر صيد و بهتر است با همان لباس احرام باشد و لباس دوخته نپوشد تا احرام براى حج بندد.