رساله توضيح المسائل
با تجديد نظر و اضافات

آيت الله العظمی لطف‌الله صافی گلپايگانی (مد ظله العالى)

- ۸ -


احكام وقت نماز

(مساله 750) موقعى انسان مى تواند مشغول نماز شود كه يقين كند, يا اطمينان حاصل نمايد وقت داخـل شده است , يا اذان گوى وقت شناس مورد وثوق اذان بگويد, يا دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند.

(مـسـالـه 751) اگـر بـواسطه ابر يا غبار نتواند در اول وقت نماز, به داخل شدن وقت يقين كند, چـنانچه گمان داشته باشد كه وقت داخل شده , مى تواند مشغول نمازشود لكن احتياط مستحب آن اسـت كـه نـماز را تاخير بيندازد تا يقين كند وقت داخل شده است , ولى در مواقع غير عادى - مثل نابينايى و زندانى بودن - احتياط لازم اكتفا نكردن به ظن است .

(مـسـاله 752) اگر دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند, يا انسان يقين كندكه وقت نماز شـده ومـشـغـول نـماز شود و در بين نماز بفهمد كه هنوز وقت داخل نشده نماز او باطل است , و هـمچنين است اگر بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز راپيش از وقت خوانده .

ولى اگر در بين نماز بفهمد وقت داخل شده , يا بعد از نمازبفهمد كه در بين نماز وقت داخل شده , نماز او صحيح است .

(مـسـالـه 753) اگـر انـسان ملتفت نباشد كه بايد با يقين به داخل شدن وقت مشغول نماز شود, چنانچه بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را در وقت خوانده , نماز اوصحيح است , و اگر بفهمد تمام نـماز را پيش از وقت خوانده يا نفهمد كه در وقت خوانده يا پيش از وقت , نمازش باطل است .

بلكه اگر بعد از نماز بفهمد كه در بين نماز وقت داخل شده است احتياط واجب آن است كه دوباره آن نماز را بخواند.

(مساله 754) اگر يقين كند وقت داخل شده ومشغول نماز شود و در بين نمازشك كند كه وقت داخـل شده يا نه , نماز او باطل است , ولى اگر در بين نماز يقين داشته باشد كه وقت شده , وشك كند كه آنچه از نماز خوانده در وقت بوده يا نه نمازش صحيح است .

(مـساله 755) اگر وقت نماز بقدرى تنگ است , كه بواسطه بجا آوردن بعضى ازكارهاى مستحب نـمـاز مـقدارى از آن بعد از وقت خوانده مى شود بايد آن مستحب رابجا نياورد.

مثلا اگر بواسطه خواندن قنوت مقدارى از نماز بعد از وقت خوانده مى شود, بايد قنوت نخواند.

(مـساله 756) كسى كه به اندازه خواندن يك ركعت نماز وقت دارد, بايد نماز را به نيت ادا بخواند.

ولى نبايد عمدا نماز را تا اين وقت تاخير بيندازد.

(مـسـاله 757) كسى كه مسافر نيست , اگر تا مغرب به اندازه خواندن پنج ركعت نماز وقت دارد, بـايـد فقط نماز ظهر وعصر هر دو را بخواند و اگر كمتر وقت دارد,بايد نماز عصر را بخواند و بعدا نـمـاز ظـهر را قضا كند, و همچنين اگر تا نصف شب به اندازه خواندن پنج ركعت نماز وقت دارد بـايد نماز مغرب و عشا را بخواند و اگركمتر وقت دارد, بايد فقط عشا را بخواند وبعدا مغرب را به قصد ما فى الذمه بجاآورد وتا مقدار يك ركعت به فجر مانده قصد ادا و قضا نكند.

(مساله 758) كسى كه مسافر است , اگر تا مغرب به اندازه خواندن سه ركعت نمازوقت دارد, بايد نماز ظهر وعصر را بخواند و اگر كمتر وقت دارد, بايد فقط نماز عصررا بخواند و بعدا نماز ظهر را قضا كند و اگر تا نصف شب به اندازه خواندن چهارركعت نماز وقت دارد, بايد نماز مغرب و عشا را بـخـوانـد و اگر كمتر وقت دارد, بايدفقط عشا را بخواند, و بعدا مغرب را به قصد ما فى الذمه بجا آورد وچـنانچه بعد ازخواندن عشا, معلوم شود كه به مقدار يك ركعت يا بيشتر وقت به نصف شب مانده است بايد فورا نماز مغرب را به نيت ادا بجا آورد.

(مساله 759) مستحب است انسان نماز را در اول وقت آن بخواند و راجع به آن خيلى سفارش شده اسـت وهـر چه به اول وقت نزديكتر باشد بهتر است , مگر آن كه تاخير آن از جهتى بهتر باشد, مثلا صبر كند كه نماز را به جماعت بخواند.

(مساله 760) هر گاه انسان عذرى دارد كه اگر بخواهد در اول وقت نماز بخواند,ناچار است مثلا بـدون سـاتر يا با لباس نجس نماز بخواند, چنانچه بداند عذر او تاآخر وقت باقى است , مى تواند در اول وقـت نماز بخواند, ولى اگر احتمال دهد كه عذر او از بين مى رود, بايد صبر كند تا عذرش بر طـرف شـود وچـنانچه عذر او برطرف نشد, در آخر وقت مطابق وظيفه اش نماز بخواند واما اگر نـاچار است با تيمم نماز بخواند حكم آن در مساله 723 گذشت ولازم نيست بقدرى صبر كند كه فقطبتواندكارهاى واجب نماز را انجام دهد, بلكه اگر براى مستحبات نماز مانند اذان واقامه وقنوت هم وقت دارد, مى تواند تيمم كند و نماز را با آن مستحبات بجا آورد.

(مـسـالـه 761) كسى كه مسائل نماز وشكيات وسهويات را نمى داند و احتمال مى دهد كه يكى از ايـنـهـا در نـمـاز پيش آيد, بايد براى ياد گرفتن اينها نماز را از اول وقت تاخير بيندازد, ولى اگر اطـمينان دارد كه نماز را بطور صحيح تمام مى كند,مى تواند در اول وقت مشغول نماز شود, پس اگـر در نماز مساله اى كه حكم آن رانمى داند پيش نيايد, نماز او صحيح است واگر مساله اى كه حكم آن را نمى داندپيش آيد, جايز است به يكى از دو طرفى كه احتمال مى دهد عمل نمايد ونماز راتمام كند, ولى بعد از نماز بايد مساله را بپرسد كه اگر نمازش باطل بوده , دوباره بخواند.

(مساله 762) اگر وقت نماز وسعت دارد وطلبكار هم طلب خود را مطالبه مى كند, در صورتى كه مـمكن است , بايد اول قرض خود را بدهد, بعد نماز بخواند وهمچنين است اگر كار واجب ديگرى كـه بايد فورا آن را بجا آورد پيش آمد كند, مثلاببيند مسجد نجس است , بايد اول مسجد را تطهير كند, بعد نماز بخواند و چنانچه اول نماز بخواند, معصيت كرده ولى نماز او صحيح است .

نمازهايى كه بايد به ترتيب خوانده شوند (مساله 763) انسان بايد نماز عصر را بعد از نماز ظهر ونماز عشا را بعد از نمازمغرب بخواند و اگر عمدا نماز عصر را پيش از نماز ظهر و يا نماز عشا را پيش از نمازمغرب بخواند باطل است .

(مـسـاله 764) اگر به نيت نماز ظهر مشغول نماز شود و در بين نماز يادش بيايد كه نماز ظهر را خـوانـده اسـت , نـمـى تـواند نيت را به نماز عصر برگرداند, بلكه بايد آن رارها كند ونماز عصر را بخواند, و همين طور است در نماز مغرب و عشا.

(مساله 765) اگر در بين نماز عصر يقين كند كه نماز ظهر را نخوانده است و نيت رابه نماز ظهر بر گرداند چنانچه يادش بيايد كه نماز ظهر را خوانده بوده , بنابر احتياطواجب بايد نيت را به نماز عصر بر گرداند و بعد از تمام كردن نماز, دوباره نماز عصررا بخواند مگر آن كه پيش از بجاآوردن جـزئى از اجزا به قصد ظهر يادش بيايد, كه دراين صورت نماز را به نيت عصر تمام مى كند واعاده لازم نيست .

(مساله 766) اگر در بين نماز عصر شك كند كه نماز ظهر را خوانده يا نه , بايد نيت را به نماز ظهر برگرداند, ولى اگر وقت بقدرى كم است كه بعد از تمام شدن نماز,مغرب مى شود بايد بنابگذارد كه ظهر را خوانده وبه نيت نماز عصر نماز را تمام كند.

(مـساله 767) اگر در نماز عشا, پيش از ركوع ركعت چهارم شك كند كه نماز مغرب را خوانده يا نـه , چـنـانچه وقت بقدرى كم است كه بعد از تمام شدن نماز نصف شب مى شود, بايد به نيت عشا نماز را تمام كند وبعد مغرب را به قصد ما فى الذمه بجاآورد و اگر بيشتر وقت دارد ويك ركعت از آن در وقت مشترك واقع شده باشد, بايدنيت را به نماز مغرب بر گرداند ونماز را سه ركعتى تمام كند, بعد نماز عشا رابخواند.

(مـسـاله 768) اگر در نماز عشا بعد از رسيدن به ركوع ركعت چهارم , شك كند كه نماز مغرب را خـوانـده يـا نـه , بـايد نماز را تمام كند, بعد نماز مغرب را بخواند وبعدعشا را نيز اعاده نمايد, بنابر احتياط لازم , مگر اين كه اين شك در وقت مخصوص نماز عشا باشد كه در اين صورت خواندن نماز مغرب لازم نيست .

(مـسـالـه 769) اگـرانسان نمازى را كه خوانده احتياطا دوباره بخواند و در بين نمازيادش بيايد نـمـازى را كـه بـايـد پيش از آن بخواند نخوانده است نمى تواند نيت را به آن نماز بر گرداند مثلا مـوقـعى كه نماز عصر را احتياطا مى خواند, اگر يادش بيايد نمازظهر را نخوانده است , نمى تواند نيت را به نماز ظهر بر گرداند.

(مساله 770) برگرداندن نيت از نماز قضا به نماز ادا, و از نماز مستحب به نمازواجب , جايز نيست .

(مـسـالـه 771) اگـر وقت نماز ادا وسعت داشته باشد مى تواند در بين نماز نيت را به نماز قضا بر گـرداند, ولى بايد برگرداندن نيت به نماز قضا ممكن باشد مثلا اگرمشغول نماز ظهر است , در صورتى مى تواند نيت را به قضاى صبح برگرداند كه داخل ركوع ركعت سوم نشده باشد, ولى اگر با علم وتذكر به قضا شروع به ادا كرده باشد عدول محل تامل است واحوط ترك آن است .

نمازهاى مستحب (مـسـالـه 772) نـمازهاى مستحب زياد است و آنها را نافله گويند و از بين نمازهاى مستحبى به خـواندن نافله هاى شبانه روز بيشتر سفارش شده و آنها در غير روزجمعه سى و چهار ركعت است كـه هـشـت ركعت آن نافله ظهر و هشت ركعت نافله عصر و چهار ركعت نافله مغرب و دو ركعت نـافـله عشا و يازده ركعت نافله شب و دوركعت نافله صبح مى باشد و چون دو ركعت نافله عشا را بـنـابـر احـتياط واجب بايدنشسته خواند, يك ركعت حساب مى شود ولى در روز جمعه بر شانزده ركعت نافله ظهر وعصر, چهار ركعت اضافه مى شود, و بهتر اين است كه تمام بيست ركعت راپيش از ظهر بجا آورد.

(مـسـاله 773) از يازده ركعت نافله شب , هشت ركعت آن بايد به نيت نافله شب ودو ركعت آن به نـيت نماز شفع ويك ركعت آن , به نيت نماز وتر خوانده شود, وهشت ركعت نافله شب و همچنين نـافـلـه ظهر وعصر ومغرب را بايد مانند نماز صبح دو ركعتى بخوانند ودستور كامل نافله شب در كتابهاى دعا گفته شده است .

(مساله 774) نمازهاى نافله را مى شود نشسته خواند, ولى بهتر است دو ركعت نافله نشسته را يك ركـعـت حـساب كند.

مثلا كسى كه مى خواهد نافله ظهر را كه هشت ركعت است نشسته بخواند, بـهـتـر است شانزده ركعت بخواند و اگرمى خواهد نماز وتر را نشسته بخواند دو نماز يك ركعتى نشسته بخواند.

(مساله 775) نافله ظهر وعصر را در سفر نبايد خواند ولى نافله عشا را رجاامى توان خواند.

وقت نافله هاى يوميه (مساله 776) نافله نماز ظهر پيش از نماز ظهر خوانده مى شود و وقت فضيلت آن از اول ظهر است تا موقعى كه آن مقدار از سايه شاخص كه بعد از ظهر پيدا مى شودبه اندازه دو هفتم شاخص شود, مـثـلا اگـر درازى شـاخص هفت وجب باشد.

هروقت مقدار سايه آن به دو وجب رسيد, آخر وقت فضيلت نافله ظهر است وتا آخروقت فريضه هر گاه پيش از نماز عصر به قصد ادا بجا آورد صحيح است و همچنين وقت ادا نافله عصر تا وقت ادا فريضه عصر است .

(مـسـالـه 777) نافله عصر پيش از نماز عصر خوانده مى شود و وقت فضيلت آن تاموقعى است كه سايه شاخص به چهار هفتم آن برسد وچنانچه بخواهد نافله ظهر رابعد از نماز ظهر يا نافله عصر را بعد از نماز عصر بخواند بنا بر احتياط واجب نيت اداو قضا نكند و به قصد ما فى الذمه بجا آورد.

(مـساله 778) وقت نافله مغرب بعد از تمام شدن نماز مغرب است تا وقتى كه سرخى طرف مغرب كـه بعد از غروب كردن آفتاب در آسمان پيدا مى شود از بين برود اگرچه بعيد نيست امتداد وقت نافله مغرب به امتداد وقت آن فريضه باشد.

(مـسـاله 779) وقت نافله عشا بعد از تمام شدن نماز عشا تا نصف شب است وبهتر است بعد از نماز عشا بلا فاصله خوانده شود.

(مساله 780) نافله صبح پيش از نماز صبح خوانده مى شود و وقت آن بعد از فجراول است تا وقتى كـه سـرخـى طرف مشرق پيدا شود, و نشانه فجر اول در وقت نمازصبح گفته شد.

وممكن است نافله صبح را بعد از نافله شب بلا فاصله خواند.

(مساله 781) وقت نافله شب از نصف شب است تا اذان صبح و بهتر است نزديك اذان صبح خوانده شود.

(مساله 782) مسافر و كسى كه براى او سخت است , نافله شب را بعد از نصف شب بخواند, مى تواند آن را در اول شب بجا آورد.

نماز غفيله (مـسـالـه 783) يـكـى از نمازهاى مستحب نماز غفيله است و وقت آن بين نمازمغرب وعشااست ودرركعت اول آن , بعد از حمد بايدبجاى سوره اين آيه رابخوانند: (وذا النون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر عليه فنادى فى الظلمات ان لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين فاستجبنا له ونجيناه من الغم وكذلك ننجى المومنين ).

و در ركعت دوم بعد از حمد بجاى سوره اين آيه را بخوانند: (وعنده مفاتح الغيب لا يعلمها الا هو ويعلم ما فى البر والبحر وما تسقط من ورقه الايعلمها ولا حبه فى ظلمات الارض ولا رطب ولا يابس الا فى كتاب مبين ).

و در قنوت آن بگويند: (الـلـهم انى اسالك بمفاتح الغيب التى لا يعلمها الا انت ان تصلى على محمد وآل محمد وان تفعل بى كذا وكذا) وبجاى كلمه كذا وكذا حاجتهاى خود را بگويند وبعد بگويند: (الـلـهـم انـت ولـى نـعـمـتى والقادر على طلبتى تعلم حاجتى فاسئلك بحق محمد وآل محمد عليه وعليهم السلام لما قضيتها لى ).

احكام قبله

(مـسـالـه 784) خـانـه كـعبه كه در مكه معظمه مى باشد وجاى خانه تا منتهاى زمين وبالاى آن تـامـنـتـهاى آسمان قبله است , وبايد رو بروى آن نماز خواند ولى كسى كه دوراست , اگر طورى بـايستد كه بگويند: رو به قبله نماز مى خواند كافيست .

و همچنين است كارهاى ديگرى - مانند سر بريدن حيوانات - كه بايد رو به قبله انجام گيرد.

(مـساله 785) كسى كه نماز واجب را ايستاده مى خواند, بايد صورت و سينه وشكم و جلوى پاهاى او رو بـه قـبـله باشد واحتياط مستحب آن است كه انگشتان پاى او هم رو به قبله باشد بطورى كه بگويند: پاى او رو به قبله است .

(مـسـالـه 786) كسى كه بايد نشسته نماز بخواند, اگر نمى تواند بطور معمول بنشيندو در موقع نـشستن كف پاها را به زمين مى گذارد, بايد در موقع نماز صورت و سينه وشكم و ساق پاى او رو به قبله باشد.

(مـسـالـه 787) كسى كه نمى تواند نشسته نماز بخواند, بايد در حال نماز به پهلوى راست طورى بخوابد كه جلوى بدن او رو به قبله باشد و اگر ممكن نيست , بايد به پهلوى چپ طورى بخوابد كه جلوى بدن او رو به قبله باشد و اگر اين را هم نتواند,بايد به پشت بخوابد بطورى كه كف پاهاى او رو به قبله باشد.

(مساله 788) نماز احتياط و سجده و تشهد فراموش شده را بايد رو به قبله خواند, و سجده سهو را نيز بنابر احتياط لازم بايد رو به قبله بجا آورد.

(مـسـاله 789) نماز مستحبى را مى شود در حال راه رفتن و سوارى خواند و اگرانسان در اين دو حال , نماز مستحب بخواند, لازم نيست رو به قبله باشد.

(مساله 790) كسى كه مى خواهد نماز بخواند, بايد براى پيدا كردن قبله كوشش نمايد, تا يقين كند قبله كدام طرف است و اگر نتواند يقين پيدا كند, بايد به گمانى كه از محراب مسجد مسلمانان يا قـبـرهـاى آنـان يا از راههاى ديگر پيدا مى شود عمل نمايد, حتى اگر از گفته فاسق يا كافرى كه بواسطه قواعد علمى قبله را مى شناسدگمان به قبله پيدا كند كافيست .

(مـسـالـه 791) كـسـى كـه گـمان به قبله دارد, اگر بتواند گمان قوى ترى پيدا كندنمى تواند بـه گـمـان خود عمل نمايد, مثلا اگر ميهمان ازگفته صاحب خانه گمان به قبله پيدا كند ولى بتواند ازراه ديگرى گمان قويترى پيدا كند نبايدبه حرف او عمل نمايد.

(مساله 792) اگر براى پيداكردن قبله وسيله اى ندارد, يا با اين كه كوشش كرده ,گمانش بطرفى نمى رود, چنانچه وقت نماز وسعت دارد, بايد چهار نماز به چهارطرف بخواند و اگر به اندازه چهار نماز وقت ندارد, بايد به اندازه اى كه وقت دارد,نماز بخواند, مثلا اگر فقط به اندازه يك نماز وقت دارد, بـايد يك نماز بهر طرفى كه مى خواهد بخواند وبعد از وقت با علم به قبله بنا بر احتياط لازم نـمـاز را قـضا كند وبايد نمازها را طورى بخواند كه يقين كند يكى از آنها رو به قبله واقع شده , يا اگر روبه قبله نبوده , به سمت راست و يا سمت چپ قبله نرسيده است .

(مـساله 793) اگر يقين يا گمان كند كه قبله در يكى از دو طرف است , بايد به هر دوطرف نماز بخواند ولى احتياط مستحب آن است كه در صورت گمان , به چهار طرف نماز بخواند.

(مـسـاله 794) كسى كه بايد به چند طرف نماز بخواند, اگر بخواهد دو نماز بخواندكه مثل نماز ظـهـر وعـصر بايد يكى بعد از ديگرى خوانده شود, مى تواند نماز اول رابه آن چندطرف كه واجب است بخواند, بعد نماز دوم را شروع كند و مى تواند هردورا پشت سر هم به يك طرف بجا آورد وبعد به طرف ديگر شروع كند.

(مساله 795) كسى كه يقين به قبله ندارد, اگر بخواهد غير از نماز, كارى كند كه بايد آن را رو به قـبله انجام داد - مثلا بخواهد سر حيوانى را ببرد - بايد به گمان عمل نمايد و اگر گمان ممكن نيست به هر طرف كه انجام دهد صحيح است .

پوشانيدن بدن در نماز (مساله 796) مرد بايد در حال نماز - اگر چه كسى او را نمى بيند - عورتين خود رابپوشاند وبهتر است از ناف تا زانو را بپوشاند.

(مساله 797) زن بايد در موقع نماز تمام بدن حتى سر وموى خود را بپوشاند ولى پوشاندن صورت به مقدارى كه در وضو شسته مى شود ودستها تا مچ وپاها تا مچ پالازم نيست , اما براى آن كه يقين كـند كه مقدار واجب را پوشانده است , بايد مقدارى از اطراف صورت وقدرى پايين تر از مچ را هم بپوشاند.

(مـساله 798) موقعى كه انسان قضاى سجده فراموش شده يا تشهد فراموش شده را بجا مى آورد, بلكه بنا بر احتياط واجب در موقع سجده سهو هم بايد خود را مثل موقع نماز بپوشاند.

(مساله 799) اگر انسان عمدا يا از روى ندانستن مساله در نماز عورتش را نپوشاند, نمازش باطل است .

(مـساله 800) اگر در بين نماز بفهمد كه عورتش پيدا است , بايد آن را بپوشاندواحتياط واجب آن اسـت كـه نـماز را تمام كند ودوباره بخواند, ولى اگر بعد از نمازبفهمد كه در نماز عورت او پيدا بوده نمازش صحيح است .

(مـسـاله 801) اگر در حال ايستاده لباسش عورت او را مى پوشاند ولى ممكن است در حال ديگر, مـثـلا در حـال ركـوع و سـجود نپوشاند, چنانچه موقعى كه عورت او پيدامى شود, بوسيله اى كه پـوشاندن به آن در حال اختيار جايز است آن را بپوشاند نمازاو صحيح است , ولى احتياط مستحب آن است كه با آن لباس نماز نخواند.

(مساله 802) انسان مى تواند در نماز خود را با علف وبرگ درخت بپوشاند, ولى احتياط مستحب آن است كه موقعى خود را با اينها بپوشاند كه چيز ديگرى نداشته باشد.

(مـسـاله 803) انسان درحال نماز اگر ناچار باشد كه خود را با گل بپوشاند و نمازبخواند احتياط لازم آن است كه يك مرتبه ديگر مثل برهنه نماز بخواند, يعنى با ايماو اشاره .

(مـسـالـه 804) اگـر چيزى ندارد كه در نماز خود را با آن بپوشاند, چنانچه احتمال دهد كه پيدا مى كند, بنا بر احتياط واجب بايد نماز را تاخير بيندازد و اگر چيزى پيدانكرد, در آخر وقت مطابق وظيفه اش نماز بخواند.

(مـسـاله 805) كسى كه مى خواهد نماز بخواند, اگر براى پوشاندن خود حتى برگ درخت و علف نداشته باشد و يا گودالى هم كه در آن بايستد پيدا نكند واحتمال ندهد كه تا آخر وقت چيزى پيدا كـنـد كه خود را با آن بپوشاند, در صورتى كه احتمال بدهد كه ناظر محترم او را مى بيند, نشسته نماز بخواند وبراى ركوع وسجود بقدرى خم شود كه عورتش پيدا نباشد و براى سجود كمى بيشتر از ركوع خم شود ومهر رابالا بياورد و پيشانى را بر آن بگذارد و اگر اطمينان دارد كه ناظر محترم او را نمى بيند, احتياط آن است كه دو نماز ايستاده بخواند وموقعى كه ايستاده است قبل خود رابا دست بپوشاند و در يكى از آن دو نماز, ركوع و سجود را بجا آورد و در ديگرى بجاى ركوع وسجود با سر اشاره نمايد و اگر گودالى هست كه بتواند در آن بايستدبايد نماز مختار بخواند.

شرايط لباس نمازگزار (مساله 806) لباس نمازگزار شش شرط دارد: اول - آن كه پاك باشد.

دوم - آن كه مباح باشد.

سوم - آن كه از اجزا مردار نباشد.

چهارم - آن كه از حيوان حرام گوشت نباشد.

پـنجم و ششم - آن كه اگر نمازگزار مرد است لباس او ابريشم خالص وطلا بافت نباشد وتفصيل اينها در مسائل آينده گفته مى شود.

شرط اول (مـساله 807) لباس نمازگزار بايد پاك باشد, و اگر كسى عمدا با بدن يا لباس نجس نماز بخواند, نمازش باطل است .

(مـسـاله 808) كسى كه نمى داند با بدن ولباس نجس نماز باطل است , اگر با بدن يالباس نجس نماز بخواند, بنا بر احتياط لازم نمازش باطل مى باشد.

(مـسـالـه 809) اگربواسطه ندانستن مساله , چيزنجسى را نداندنجس است , مثلانداند عرق كافر نجس است وبا آن نماز بخواند نمازش باطل است بنا بر احتياط لازم .

(مساله 810) اگر نداند كه بدن يا لباسش نجس شده است وبعد از نماز بفهمد,نماز او صحيح است ولى احتياط مستحب آن است كه اگر وقت دارد, دوباره آن نمازرا بخواند.

(مـسـالـه 811) اگـر فراموش كند كه بدن يا لباسش نجس است و در بين نماز يا بعد ازآن يادش بيايد, بايد نماز را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نمايد.

(مـساله 812) كسى كه در وسعت وقت مشغول نماز است , اگر در بين نماز بدن يالباس او نجس شود وپيش از آن كه چيزى از نماز را با نجاست بخواند, ملتفت شودكه نجس شده , يا بفهمد بدن يا لباس او نجس است وشك كند كه همان وقت نجس شده يا از پيش نجس بوده , در صورتى كه آب كـشيدن بدن يا لباس , يا عوض كردن لباس , يا بيرون آوردن آن , نماز را بهم نمى زند, بايد در بين نـمـاز بـدن يـا لباس را آب بكشد, يا لباس را عوض نمايد, يا اگر چيز ديگرى عورت او را پوشانده , لـباس رابيرون آورد, ولى چنانچه طورى باشد كه اگر بدن يا لباس را آب بكشد, يا لباس راعوض كند, يا بيرون آورد, نماز بهم مى خورد و يا اگر لباس را بيرون آورد برهنه مى ماند, بايد نماز را رها كند وبا بدن ولباس پاك نماز بخواند.

(مساله 813) كسى كه در تنگى وقت مشغول نماز است , اگر دربين نماز لباس اونجس شود وپيش از آن كه چيزى از نماز را با نجاست بخواند, بفهمد كه نجس شده , يا بفهمد كه لباس او نجس است وشـك كـنـد كه همان وقت نجس شده يا از پيش نجس بوده , در صورتى كه آب كشيدن يا عوض كـردن يـا بيرون آوردن لباس , نماز رابهم نمى زند ومى تواند لباس را بيرون آورد, بايد لباس را آب بـكشد يا عوض كند, يااگر چيز ديگرى عورت او را پوشانده لباس را بيرون آورد ونماز را تمام كند امـا اگـرچـيـز ديگرى عورت او را نپوشانده ولباس را هم نمى تواند آب بكشد يا عوض كندوبقدر تبديل يا تطهير و درك يك ركعت وقت ندارد در همان لباس نماز بخواند.

(مساله 814) كسى كه در تنگى وقت مشغول نماز است , اگر دربين نماز بدن اونجس شود و پيش از آن كه چيزى از نماز را با نجاست بخواند ملتفت شود كه نجس شده , يا بفهمد بدن او نجس است وشك كند كه همان وقت نجس شده يا از پيش نجس بوده , در صورتى كه آب كشيدن بدن نماز را بهم نمى زند, بايد آب بكشد و اگرنماز را بهم مى زند وبقدر تطهير و درك يك ركعت وقت ندارد, بايد باهمان حال نمازرا تمام كند ونماز او صحيح است .

(مساله 815) كسى كه در پاك بودن بدن يا لباس خود شك دارد, چنانچه نمازبخواند وبعد از نماز بفهمد كه بدن يا لباسش نجس بوده , نماز او صحيح است .

(مساله 816) اگر لباس را آب بكشد ويقين كند كه پاك شده است وبا آن نمازبخواند وبعد از نماز بفهمد پاك نشده نمازى را كه خوانده صحيح است .

(مساله 817) اگر خونى در بدن يا لباس خود به بيند ويقين كند كه از خونهاى نجس نيست , مثلا يـقـين كند كه خون پشه است , چنانچه بعد از نماز بفهمد ازخونهايى بوده كه نمى شود با آن نماز خواند, نماز او صحيح است .

(مساله 818) اگر يقين كند خونى كه در بدن يا لباس اوست خون نجسى است كه نماز با آن صحيح اسـت مـثلا يقين كند خون زخم و دمل است , چنانچه بعد از نمازبفهمد خونى بوده كه نماز با آن باطل است , احتياط واجب آن است كه نماز رادوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نمايد.

(مـسـالـه 819) اگر نجس بودن چيزى را فراموش كندوبدن يا لباسش با رطوبت به آن برسد و در حال فراموشى نماز بخواند وبعد از نماز يادش بيايد, نماز او صحيح است .

ولى اگر بدنش با رطوبت بـه چـيـزى كه نجس بودن آن را فراموش كرده برسد وبدون اين كه خود را آب بكشد, غسل كند ونـماز بخواند, غسل و نمازش باطل است و نيز اگر اعضا وضو با رطوبت به چيزى كه نجس بودن آن را فـرامـوش كـرده بـرسـد وپـيش از آن كه آنجا را آب بكشد وضو بگيرد ونماز بخواند, وضو و نمازش باطل مى باشد.

(مـساله 820) كسى كه يك لباس دارد, اگر بدن ولباس نجس شود و به اندازه آب كشيدن يكى از آنها آب داشته باشد, بهتر اين استكه بدن را آب بكشد و با همان لباس نماز بخواند و احتياطا هم به دسـتورى كه براى برهنگان است نماز را اعاده نمايد ولى اگر مثلا نجاست يكى بول است كه اگر بـخـواهـد بـا آب قليل آب بكشد بايددو مرتبه آب روى آن بريزد وديگرى خون است كه يك مرتبه ريختن آب روى آن كافيست بايد آن را كه به بول نجس شده آب بكشد.

(مـسـالـه 821) كـسى كه غيراز لباس نجس لباس ديگرى ندارد, با همان لباس نمازبخواند وبنابر احتياط مستحب هم نماز را به دستورى كه براى برهنگان گفته شد بجاآورد.

(مـساله 822) كسى كه دو لباس دارد, اگر بداند يكى از آنها نجس است ونداندكدام يك آنهاست , چنانچه وقت دارد, بايد با هر دو لباس نماز بخواند مثلا اگرمى خواهد نماز ظهر وعصر بخواند بايد بـا هـر كدام يك نماز ظهر ويك نماز عصربخواند, ولى اگر وقت تنگ است , با يكى از آن دو لباس نماز بخواند كافى است .

شرط دوم (مساله 823) لباس نمازگزار بايد مباح باشد و كسى كه مى داند پوشيدن لباس غصبى حرام است , اگـر عـمـدا در لـباس غصبى يا در لباسى كه نخ يا تكمه يا چيز ديگرآن غصبى است نماز بخواند, باطل است .

(مـسـالـه 824) كـسـى كـه مـى داند پوشيدن لباس غصبى حرام است , ولى نمى داندنماز را باطل مى كند, اگر عمدا با لباس غصبى نماز بخواند نمازش باطل است .

(مساله 725) اگر نداند يا فراموش كند كه لباس او غصبى است و با آن نمازبخواند, نمازش صحيح اسـت ولى اگر كسى خودش لباسى را غصب نمايد و فراموش كند كه غصب كرده است و با آن نماز بخواند, نمازش باطل است بنابر احتياط لازم .

(مساله 826) اگر نداند يا فراموش كند كه لباس او غصبى است و در بين نمازبفهمد, چنانچه چيز ديـگـرى عورت او را پوشانده است و مى تواند فورا يا بدون اين كه موالات - يعنى پى در پى بودن - نـماز بهم بخورد, لباس غصبى را بيرون آورد,بايد آن را بيرون آورد و نمازش صحيح است ولى در صـورت نسيان اگر خودش لباس را غصب كرده باشد گذشت كه بنابر احتياط لازم نماز را اعاده كـنـد, و اگـر چـيـزديگرى عورت او را نپوشانده , يا نمى تواند لباس غصبى را فورا بيرون آورد, يا اگـربـيـرون آورد, پى در پى بودن نماز بهم مى خورد در صورتى كه به مقدار يك ركعت هم وقت داشـته باشد, بايد نماز را رها كند وبا لباس غير غصبى نماز بخواند و اگر به اين مقدار وقت ندارد, بايد در حال نماز لباس را بيرون آورد و به دستور نمازبرهنگان نماز را تمام نمايد.

(مـسـالـه 827) اگر كسى براى حفظ جانش با لباس غصبى نماز بخواند, يا مثلا براى اين كه دزد لباس غصبى را نبرد با آن نماز بخواند, نمازش صحيح است .

(مـساله 828) اگر با عين پولى كه خمس يا زكات آن را نداده لباس بخرد چنانچه درحال نماز به غـصـب بـودن آن ملتفت باشد نماز خواندن درآن لباس باطل است , و درصورت عدم التفات نماز صحيح است , و اگر جاهل مقصر بحكم مساله است بنا براحتياط لازم بايد نماز را اعاده كند.

شرط سوم (مـساله 829) لباس نمازگزار بايد از اجزا حيوان مرده اى كه خون جهنده دارد يعنى , حيوانى كه اگر رگش را ببرند خون از آن جستن مى كند, نباشد, بلكه اگر از حيوان مرده اى كه مانند ماهى ومار خون جهنده ندارد لباس تهيه كنند, احتياط واجب آن است كه با آن نماز نخواند.

(مـسـالـه 830) هرگاه چيزى از مردار مانند گوشت و پوست آن كه روح داشته همراه نمازگزار باشد, اگر چه لباس او نباشد بنابر احتياط نمازش باطل است .

(مـسـالـه 831) اگر چيزى از مردار حلال گوشت مانند مو و پشم كه روح نداردهمراه نمازگزار باشد, يا بالباسى كه ازآنها تهيه كرده اند, نمازبخواندنمازش صحيح است .

شرط چهارم (مـسـالـه 832) لباس نمازگزار بايد از حيوان حرام گوشت نباشد و اگر مويى از آن هم همراه او باشد, نمازش باطل است .

(مـساله 833) اگر آب دهان يا بينى يا رطوبت ديگرى از حيوان حرام گوشت مانندگربه بر بدن يا لباس نمازگزار باشد, چنانچه تر باشد نماز باطل و اگر خشك شده وعين آن بر طرف شده باشد نماز صحيح است .

(مـسـالـه 834) اگـر مـو و عرق و آب دهان كسى بر بدن يا لباس نمازگزار باشد,اشكال ندارد و همچنين است اگر مرواريد وموم و عسل همراه او باشد.

(مـساله 835) اگر شك داشته باشد كه لباسى از حيوان حلال گوشت است يا حرام گوشت , چه در داخله تهيه شده باشد چه در خارجه , جايز است با آن نماز بخواند.

(مساله 836) تكمه صدفى ومانند آن كه معلوم نيست از حيوان حرام گوشت است , نماز خواندن با آن مانعى ندارد.

(مـسـالـه 837) پـوشـيـدن خز خالص در نماز اشكال ندارد, واحتياط واجب آن است كه با پوست سنجاب نماز نخوانند.

(مـسـالـه 838) اگر با لباسى كه نمى داند يا فراموش كرده كه از حيوان حرام گوشت است , نماز بخواند نماز او صحيح است .

شرط پنجم (مساله 839) پوشيدن لباس طلا بافت در هر حال براى مرد حرام و نماز با آن باطل است , ولى براى زن در نماز وغير نماز اشكال ندارد.

(مساله 840) زينت كردن به طلا - مثل آويختن زنجير طلا به سينه و انگشتر طلابدست كردن و بستن ساعت مچى طلا - براى مرد حرام و نماز خواندن با آنها باطل است و احتياط واجب آن است كه از استعمال عينك طلا هم خوددارى كند, ولى زينت كردن به طلا, براى زن در نماز وغير نماز اشكال ندارد.

(مساله 841) اگر مردى نداند يا فراموش كند كه انگشتر يا لباس او از طلا است ياشك داشته باشد و با آن نماز بخواند, نمازش صحيح است .

شرط ششم (مساله 842) لباس مرد نمازگزارحتى عرقچين وبند شلوار او نيز بنابر احتياط بايدابريشم خالص نباشد و در غير نماز هم پوشيدن آن براى مرد حرام است .

(مـسـالـه 843) اگر تمام آستر لباس يا مقدارى از آن كه زيادتر از چهار انگشت بسته است ابريشم خالص باشد, پوشيدن آن براى مرد حرام ونماز در آن باطل است .

(مـسـاله 844) پوشيدن لباسى را كه نمى داند از ابريشم خالص است يا چيز ديگر,جايز است و نماز در آن اشكال ندارد.

(مـسـاله 845) دستمال ابريشمى و مانند آن اگر در جيب مرد باشد, اشكال ندارد ونماز را باطل نمى كند.

(مساله 846) پوشيدن لباس ابريشمى براى زن , در نماز وغير نماز اشكال ندارد.

(مـساله 847) پوشيدن لباس غصبى و ابريشمى خالص و طلا بافت و لباسى كه ازمردار تهيه شده در حـال نـاچـارى مـانعى ندارد و نيز كسى كه ناچار است لباس بپوشدو لباس ديگرى غير از اينها ندارد, مى تواند با اين لباسها نماز بخواند.

(مـسـاله 848) اگر غير از لباس غصبى ولباسى كه از مردار تهيه شده , لباس ديگرى ندارد وناچار نيست لباس بپوشد, بايد به دستورى كه براى برهنگان گفته شد نمازبخواند.

(مـساله 849) اگرغيراز لباسى كه از حيوان حرام گوشت تهيه شده لباس ديگرى ندارد, چنانچه در پوشيدن لباس ناچار باشد, مى تواند با همان لباس نماز بخواند واگر ناچار نباشد, بايد به دستورى كه براى برهنگان گفته شد نماز را بجا آورد.

(مـسـالـه 850) اگـر مـرد غـير از لباس ابريشمى خالص يا طلا بافت , لباس ديگرى نداشته باشد, چـنـانـچه در پوشيدن لباس ناچار نباشد, بايد به دستورى كه براى برهنگان گفته شد نماز را بجا آورد.

(مـسـالـه 851) اگر چيزى ندارد كه در نماز عورت خود را با آن بپوشاند, واجب است اگر چه به كـرايه يا خريدارى باشد, تهيه نمايد ولى اگر تهيه آن بقدرى پول لازم دارد كه نسبت به دارايى او زيـاد اسـت , يا طوريست كه اگر پول را به مصرف لباس برساند, بحال او ضرر دارد مختار است به دستورى كه براى برهنگان گفته شد نمازبخواند, يا تحمل ضرر كند وبا لباس نماز بخواند.

(مساله 852) كسى كه لباس ندارد اگر ديگرى لباس باو ببخشد يا عاريه دهد,چنانچه قبول كردن آن بـراى او مـشـقـت نـداشته باشد, بايد قبول كند بلكه اگر عاريه كردن يا طلب بخشش براى او سخت نيست , بايد از كسى كه لباس دارد, طلب بخشش يا عاريه نمايد.

(مـساله 853) پوشيدن لباسى كه پارچه يا رنگ يا دوخت آن براى كسى كه مى خواهد آن را بپوشد مـعـمـول نيست وموجب توهين يا شهرت او مى شود حرام است , ولى اگر با آن لباس نماز بخواند اشكال ندارد.

(مساله 854) احتياط واجب آن است كه مرد لباس زنانه و زن لباس مردانه نپوشد, ولى اگر با آن لباس نماز بخواند اشكال ندارد.

(مساله 855) كسى كه بايد خوابيده نماز بخواند, اگر برهنه باشد و لحاف او نجس يا ابريشم خالص يا از اجزا حيوان حرام گوشت باشد, احتياط واجب آن است كه درنماز, خود را با آن نپوشاند.

مواردى كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد (مساله 856) در سه صورت اگر بدن يا لباس نمازگزار نجس باشد, نماز او صحيح است : اول - آن كه بواسطه زخم يا جراحت يا دملى كه در بدن او است , لباس يا بدنش به خون آلوده شده باشد.

دوم - آن كـه بـدن يا لباس او به مقدار كمتر از درهم - كه تقريبا به اندازه يك اشرفى مى شود - به خون آلوده باشد.

سـوم - آن كـه نـاچـار بـاشـد بـا بـدن يا لباس نجس نماز بخواند.

و در دو صورت اگر فقطلباس نمازگزار نجس باشد, نماز او صحيح است : اول - آن كه لباسهاى كوچك او مانند جوراب و عرقچين نجس باشد.

دوم - آن كـه لـبـاس زنى كه پرستار بچه است نجس شده باشد واحكام اين پنج صورت مفصلا در مسائل بعد گفته مى شود.

(مـسـالـه 857) اگر در بدن يا لباس نمازگزار, خون زخم يا جراحت يا دمل باشدچنانچه طورى اسـت كه آب كشيدن بدن يا لباس يا عوض كردن لباس براى بيشترمردم سخت است , تا وقتى كه زخم يا جراحت يا دمل خوب نشده مى تواند با آن خون نماز بخواند.

و همچنين است اگر چركى كه با خون بيرون آمده يا دوايى كه روى زخم گذاشته اند ونجس شده , در بدن يا لباس او باشد.

(مساله 858) اگر خون بريدگى يا زخمى كه به زودى خوب مى شود و شستن آن آسان است , واز درهم زياد تر است در بدن يا لباس نمازگزار باشد, نماز او باطل است .

(مـسـاله 859) اگر جايى از بدن يا لباس كه بازخم فاصله دارد, به رطوبت زخم نجس شود, جايز نـيـسـت بـا آن نـمـاز بـخواند.

ولى اگر مقدارى از بدن يا لباس كه معمولا به رطوبت زخم آلوده مى شود, به رطوبت آن نجس شود, نماز خواندن با آن مانعى ندارد.

(مساله 860) اگر از زخمى كه توى دهان وبينى ومانند اينها است , خونى به بدن يالباس برسد در صورتى كه زياد تر از متعارف تجاوز به اطراف نكرده باشد نماز با آن صحيح است , اگر چه احتياط آن است كه با آن نماز نخواند و همچنين است خون بواسير در صورتى كه دانه هايش بيرون نباشد, وامـا بـا خـون بواسيرى كه دانه هاى آن بيرون است مى شود نماز خواند و مراعات اين احتياط لازم نيست .

(مـساله 861) كسى كه بدنش زخم است , اگر در بدن يا لباس خود خونى كه بيشتراز درهم است ببيند و نداند از زخم است يا خون ديگر احتياط اين است كه با آن نماز نخواند.

(مـسـالـه 862) اگرچند زخم در بدن باشد وبطورى نزديك هم باشند كه يك زخم حساب شود, تا وقتى همه خوب نشده اند, نماز خواندن با خون آنها اشكال نداردولى اگر بقدرى از هم دور باشند كـه هركدام يك زخم حساب شود, هر كدام كه خوب شد, بايد براى نماز, بدن ولباس را از خون آن آب بكشد اگر مجموع زيادتر از درهم باشد.