رساله توضيح المسائل
با تجديد نظر و اضافات

آيت الله العظمی لطف‌الله صافی گلپايگانی (مد ظله العالى)

- ۵ -


(مـساله 477) اگر زن نماز را تاخير بيندازد و از اول وقت به اندازه خواندن يك نمازبا طهارت از حدث بگذرد و حايض شود, بنابر احتياط واجب بايد قضاى آن نماز رابجا آورد, ولى در تند خواندن وكـنـد خواندن و چيزهاى ديگر بايد ملاحظه حال خود را بكند, مثلا زنى كه مسافر نيست اگر در اول ظهر نماز نخواند, قضاى آن درصورتى واجب مى شود كه به مقدار خواندن چهار ركعت نماز از اول ظـهـر بـگذرد وحايض شود و براى كسى كه مسافر است گذشتن وقت به مقدار خواندن دو ركعت كافى است .

(مـسـالـه 478) اگر حايض در آخر وقت نماز از خون پاك شود و به اندازه غسل ووضو و مقدمات ديـگر نماز - مانند تهيه كردن لباس يا آب كشيدن آن وخواندن يك ركعت يا بيشتر از يك ركعت - وقـت داشـته باشد, بايد نماز را بخواند و اگر نخواند,بايد قضاى آن را بجا آورد , بلكه اگر فقط به انـدازه يـك ركعت نماز با طهارت ازحدث وقت داشته باشد, احتياط لازم خواندن نماز با طهارت است , اگرچه بقدرتهيه ساير مقدمات وقت نداشته باشد و اگر نخواند قضاى آن را بجا آورد.

(مـساله 479) اگر حايض بعد از پاك شدن به اندازه غسل و وضو وقت ندارد, ولى مى تواند با تيمم نـماز را در وقت بخواند, آن نماز بر او واجب نيست , اما اگر قطع نظراز تنگى وقت تكليفش تيمم است - مثل آن كه آب برايش ضرر دارد - بايد تيمم كند وآن نماز را بخواند.

(مـساله 480) اگر حايض - بعد از پاك شدن - شك كند كه براى نماز وقت دارد يانه , بايد نمازش را بخواند.

(مـسـاله 481) اگر بخيال اين كه به اندازه تهيه مقدمات نمازوخواندن يك ركعت وقت ندارد, نماز نخواند وبعد بفهمد وقت داشته , بايد قضاى آن نمازرا بجا آورد .

(مساله 482) مستحب است زن حايض در وقت نماز, خود را از خون پاك نمايد وپنبه و دستمال را عوض كند و وضو بگيرد و اگر نمى تواند وضو بگيرد, تيمم نمايد ودر جاى نماز رو به قبله بنشيند و مشغول ذكر و دعا و صلوات شود.

(مـساله 483) خواندن و همراه داشتن قرآن و رساندن جايى از بدن به ورق قرآن كه خط قرآن در آن نـبـاشد - مثل حاشيه و بين سطرها - و نيز خضاب كردن به حنا ومانند آن , براى حايض مكروه است .

اقسام زنهاى حايض (مساله 484) زنهاى حايض بر شش قسمند: اول - صـاحـب عـادت وقتيه و عدديه و آن زنى است كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين , خون حـيض ببيند و شماره روزهاى حيض او هم در آن دو ماه يك اندازه باشد, مثل آن كه دو ماه پشت سر هم از اول ماه تا هفتم خون ببيند.

دوم - صاحب عادت وقتيه و آن زنى است كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين ,خون حيض ببيند ولـى شـماره روزهاى حيض او در آن دو ماه يك اندازه نباشد, مثلادو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون ببيند ولى ماه اول روز هفتم و ماه دوم روزهشتم از خون پاك شود.

سـوم - صـاحب عادت عدديه وآن زنى است كه شماره روزهاى حيض او در دو ماه پشت سر هم به يـك انـدازه باشد, ولى وقت ديدن آن دو خون يكى نباشد مثل آن كه ماه اول از پنجم تا دهم و ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببيند.

چـهـارم - مضطربه و آن زنى است كه چند ماه خون ديده ولى عادت معينى پيدانكرده , يا عادتش بهم خورده و عادت تازه اى پيدا نكرده است .

پنجم - مبتدئه و آن زنى است كه دفعه اول خون ديدن او است .

شـشم - ناسيه و آن زنى است كه عادت خود را فراموش كرده است .

و هر كدام اينهااحكامى دارند كه در مسائل آينده گفته مى شود.

1 - صاحب عادت وقتيه و عدديه (مساله 485) زنانى كه عادت وقتيه وعدديه دارند سه دسته اند: اول - زنى كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين , خون حيض ببيند و در وقت معين هم پاك شود, مثلا دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون ببيند و روز هفتم پاك شود كه عادت حيض اين زن از اول ماه تا هفتم است .

دوم - زنـى كـه از خـون پاك نمى شود ولى دو ماه پشت سرهم چند روز معين - مثلااز اول ماه تا هـشـتم - خونى كه مى بيند, نشانه هاى حيض را دارد - يعنى غليظ وسياه و گرم است و با فشار و سوزش بيرون مى آيد - و بقيه نشانه هاى استحاضه رادارد, كه عادت او از اول ماه تا هشتم مى شود.

سوم - زنى كه دو ماه پشت سرهم در وقت معين خون حيض ببيند وبعد از آن كه سه روز يا بيشتر خون ديد, يك روز يا بيشتر پاك شود ودوباره خون ببيند و تمام روزهايى كه خون ديده با روزهايى كـه در وسـط پـاك بـوده , از ده روز بـيـشـتر نشود و درهر دو ماه همه روزهايى كه خون ديده با روزهـايى كه در وسط پاك بوده , روى هم يك اندازه باشد, عادت او همان روزهايى است كه بطور متفرق خون ديده و درپاكى در بين , بايد احتياطا عبادتهاى خود را بجا آورد وآنچه را بر حايض حرام اسـت ,ترك كند و اگر در روزهاى پاكى ماههاى پيش , اتفاقا خون ببيند, بايد در آن روزهااحتياطا جمع كند ميان كارهاى مستحاضه وتروك حايض .

(مـساله 486) زنى كه عادت وقتيه و عدديه دارد, اگر در وقت عادت دو روزجلوتر خون ببيند, - اگـر چـه آن خـون , نـشانه هاى حيض را نداشته باشد - بايد به احكامى كه براى حايض گفته شد عـمـل كـنـد وچـنـانـچـه بـعد بفهمد حيض نبوده - مثل اين كه پيش از سه روز پاك شود - بايد عبادتهايى را كه بجا نياورده , قضا نمايد.

(مساله 487) زنى كه عادت وقتيه وعدديه دارد, اگر به نشانه هاى حيض چند روزپيش از عادت و چـنـد روز بـعد از عادت , يا همه روزهاى عادت , خون ببيند و روى هم از ده روز بيشتر نشود همه حيض است .

و اگر از ده روز بيشتر شود, فقط خونى راكه در روزهاى عادت خود ديده حيض است وخونى كه پيش از آن وبعد از آن ديده , استحاضه مى باشد وبايد عبادتهايى را كه در روزهاى پيش از عـادت وبـعـد از عادت بجا نياورده , قضا نمايد و اگر همه روزهاى عادت را با چند روز پيش از عـادت , بـه نشانه حيض خون ببيند وروى هم از ده روز بيشتر نشود, همه حيض است و اگر ازده روز بيشتر شود, فقط روزهاى عادت , حيض است و خونى كه جلوتر از آن ديده ,استحاضه مى باشد وچنانچه در آن روزها عبادت نكرده بايد قضا نمايد و اگر همه روزهاى عادت را با چند روز بعد از عـادت بـه نـشـانـه هاى حيض خون ببيند وروى هم از ده روز بيشتر نشود, همه حيض است واگر بيشتر شود فقط روزهاى عادت حيض و باقى استحاضه است و اگر خونى كه پيش از عادت يا بعد از عـادت مـى بـيـنـدنـشـانـه هـاى حيض نداشته باشد و با عادت روى هم رفته بيشتر از ده روز نباشداحتياط در آن دو خون جمع بين تروك حايض و اعمال مستحاضه است .

(مـسـالـه 488) زنى كه عادت وقتيه و عدديه دارد, اگر مقدارى از روزهاى عادت رابا چند روز پيش از عادت , به نشانه هاى حيض خون ببيند و روى هم از ده روز بيشترنشود, همه حيض است و اگر از ده روز بيشتر شود روزهايى كه در عادت , خون ديده با چند روز پيش از آن كه روى هم به مقدار عادت او شود, حيض , و روزهاى اول را استحاضه قرار دهد و اگر مقدارى از روزهاى عادت را بـا چند روز بعد ازعادت , به نشانه هاى حيض خون ببيند وروى هم از ده روز بيشتر نشود, همه حيض است و اگر بيشتر شود, بايد روزهايى كه در عادت , خون ديده با چند روز بعد از آن كه روى هم به مقدار عادت او شود, حيض وبقيه را استحاضه قرار دهد .

(مساله 489) زنى كه عادت وقتيه و عدديه دارد, اگر بعد از آن كه سه روز يا بيشترخون ديد, پاك شود و دوباره خون ببيند و فاصله بين دو خون كمتر از ده روز باشد وهمه روزهايى كه خون ديده با روزهايى كه در وسط پاك بوده از ده روز بيشتر باشد -مثل آن كه پنج روز خون ببيند و پنج روز پاك شود, و دوباره پنج روز خون ببيند -چند صورت دارد: 1 - آن كـه تمام خونى كه دفعه اول ديده , يا مقدارى از آن , در روزهاى عادت باشد وخون دوم كه بـعـد از پاك شدن مى بيند در روزهاى عادت نباشد كه بايد همه خون اول را حيض , وخون دوم را استحاضه قرار دهد.

2 - آن كـه خون اول در روزهاى عادت نباشد, وتمام خون دوم يا مقدارى از آن درروزهاى عادت باشد, كه بايد همه خون دوم را حيض , و خون اول را استحاضه قراردهد.

3 - آن كـه مـقدارى از خون اول و دوم در روزهاى عادت باشد و خون اولى كه درروزهاى عادت بـوده , از سـه روز كـمتر نباشد وبا پاكى وسط و مقدارى از خون دوم كه آن هم در روزهاى عادت بـوده از ده روز بـيـشـتر نباشد كه در اين صورت , اگر يك روزيا دو روز خون زود تر ديده باشد, احتياط آن است كه دراين دو روز آنچه را كه برحايض حرام است ترك كند و كارهاى مستحاضه را بـجـا آورد و همچنين به مقدار آن از ايام عادت را در آخر ده روز, احتياط بنمايد ومقدارى از خون اول را كه در عادت بوده بامقدارى از خون دوم را كه در عادت بوده , حيض قرار دهد و در پاكى در بين ,احتياط كند به ترك آنچه بر حايض حرام است وعبادتهاى خود را بجا آورد, مثلا -اگر عادتش از سوم ماه تا دهم بوده - در صورتى كه يك ماه از اول تا ششم , خون ببيند و يك روز پاك شود وبعد تا چهاردهم , خون ببيند در روز اول و دوم ماه و نهم و دهم , بايد چنانچه گفته شد احتياط نمايد و روز سـوم تـا شـشـم وهـشتم را حيض قراردهد و در هفتم كه پاكى در بين است نيز به نحوى كه گفته شد, احتياط كند به ترك آنچه بر حايض حرام است و بجا آوردن عبادتها.

4 - آن كـه مـقدارى از خون اول و دوم در روزهاى عادت باشد, ولى هر يك از خون اولى و دومى , كه در روزهاى عادت بوده , از سه روز كمتر باشد, كه بايد در تمام دوخون كارهايى را كه بر حايض حـرام اسـت , ترك كند وكارهاى مستحاضه را بجا آوردو در پاكى در بين , كارهايى را كه بر حايض حرام است , ترك كند و عبادتهاى خود راانجام دهد.

(مساله 490) زنى كه عادت وقتيه و عدديه دارد, اگر در وقت عادت , خون نبيند ودر غير آن وقت بـه شـماره روزهاى حيضش با صفات حيض خون ببيند, بايد همان را حيض قرار دهد, چه پيش از وقت عادت ديده باشد چه بعد از آن .

(مـساله 491) زنى كه عادت وقتيه وعدديه دارد, اگر در وقت عادت خود خون ببيند ولى شماره روزهـاى آن كـمتر يا بيشتر از روزهاى عادت او باشد وبعد از پاك شدن , دوباره به شماره روزهاى عـادتـى كه داشته خون ببيند, بايد آنچه را در وقت ديده , حيض قرار دهد و اگر شماره روزهايش كمتر باشد, اگر ممكن است كسرى عدد را از آنچه بعد از عادت ديده , تمام نمايد و در ما بقى عمل مستحاضه نمايد اگراز ده روز تجاوز كند, و اگر تجاوز نكند تمام روزهايى را كه خون ديده حيض قراردهد و در پاكى در بين , احتياط كند به ترك آنچه بر حايض حرام است و انجام عبادتهاى خود.

(مـسـالـه 492) زنى كه عادت وقتيه وعدديه دارد, اگر بيشتر از ده روز خون ببيند,خونى كه در روزهـاى عـادت ديـده - اگر چه نشانه هاى حيض را نداشته باشد -حيض است , وخونى كه بعد از روزهاى عادت ديده - اگر چه نشانه هاى حيض راداشته باشد - استحاضه است مثلا زنى كه عادت حيض او از اول ماه تا هفتم است ,اگر از اول تا دوازدهم خون ببيند, هفت روز اول آن , حيض وپنج روز بعد, استحاضه مى باشد.

2 - صاحب عادت وقتيه (مساله 493) زنانى كه عادت وقتيه دارند, سه دسته اند: اول - زنى كه دو ماه پشت سرهم در وقت معين , خون حيض ببيند وبعد از چند روزپاك شود ولى شـمـاره روزهـاى آن در ايـن دو ماه يك اندازه نباشد, مثلا دو ماه پشت سر هم روز اول ماه , خون ببيند ولى ماه اول هفتم و ماه دوم روز هشتم از خون پاك شود, كه اين زن بايد روز اول ماه را روز اول عادت خود قرار دهد.

دوم - زنـى كـه از خـون پاك نمى شود ولى دو ماه پشت سر هم در وقت معين , خون او نشانه هاى حـيـض را دارد, يـعـنـى - غـلـيظ وسياه و گرم است و با فشار و سوزش مى آيد - وبقيه آن نشانه اسـتحاضه را دارد و شماره روزهايى كه خون او نشانه حيض دارد, در اين دو ماه يك اندازه نيست مثلا در ماه اول از اول ماه تا هفتم و در ماه دوم از اول ماه تا هشتم , خون او نشانه هاى حيض وبقيه نـشـانه استحاضه را داشته باشد,كه اين زن هم بايد روز اول ماه را روز اول عادت حيض خود قرار دهد.

سوم - زنى كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين سه روز يا بيشتر, خون حيض ببيند بعد پاك شود ودو مـرتـبه خون ببيند وتمام روزهايى كه خون ديده با روزهايى كه در وسط پاك بوده , از ده روز بيشتر نشود ولى ماه دوم كمتر يا بيشتر از ماه اول باشد, مثلا در ماه اول هشت روز و در ماه دوم نه روز باشد كه اين زن هم بايد روزاول ماه را روز اول عادت حيض خود قرار دهد.

(مساله 494) زنى كه عادت وقتيه دارد, اگر در وقت عادت خود دو روز پيش ازعادت خون ببيند - اگـرچـه آن خون , نشانه هاى حيض را نداشته باشد - بايد به احكامى كه براى حايض گفته شد, عمل نمايد و اگر بعد بفهمد حيض نبوده , مثل آن كه پيش از سه روز پاك شود, بايد عبادتهايى را كه بجا نياورده قضا نمايد.

(مساله 495) زنى كه عادت وقتيه دارد, اگر بيشتر از ده روز خون ببيند و نتواندحيض رابواسطه نـشانه هاى آن تشخيص دهد, بايد شماره عادت خويشان خود راحيض قرار دهد - چه پدرى باشند چـه مـادرى , زنده باشند يا مرده - ولى درصورتى مى تواند عادت آنان را حيض خود قرار دهد كه شماره روزهاى حيض همه آنان يك اندازه باشد و اگر شماره روزهاى حيض آنان يك اندازه نباشد - مثلا عادت بعضى پنج روز وعادت بعضى ديگر هفت روز باشد - نمى تواند عادت آنان را حيض خود قـرار دهد, مگر اين كه كسانى كه عادتشان با ديگران فرق دارد بقدرى كم باشند كه در مقابل آنان هيچ حساب شوند كه در اين صورت بايد عادت بيشتر آنان را حيض خودقرار دهد.

مع ذلك احتياط واجـب اين است كه اين زن كه به عادت خويشان رجوع مى كند, اگر عادت آنها از هفت روز كمتر است , پس از پايان مدت عادت خويشانش تاهفت روز هم آنچه را حايض بايد ترك كند, ترك نمايد و هـم آنـچـه را مستحاضه بايدانجام دهد, انجام دهد و همچنين اگر عادت خويشانش از هفت روز بيشتر است درفاصله بين هفت روز تا پايان عادت آنها احتياط مذكور را مراعات نمايد.

(مـسـالـه 496) زنى كه عادت وقتيه دارد وشماره عادت خويشان خود را حيض قرارمى دهد, بايد روزى را كـه در هر ماه اول عادت او بوده , اول حيض خود قرار دهد - مثلازنى كه هر ماه , روز اول ماه خون مى ديده و گاهى روز هفتم و گاهى روز هشتم , پاك مى شده - چنانچه يك ماه , دوازده روز, خـون بـبـيـنـد وعـادت خويشانش هفت روز باشد,بايد هفت روز اول ماه را, حيض وباقى را استحاضه قرار دهد.

(مـسـالـه 497) زنى كه بايد شماره عادت خويشان خود را حيض قرار دهد چنانچه خويش نداشته بـاشـد, يـا شماره عادت آنان مثل هم نباشد, بايد در هر ماه از روزى كه خون مى بيند, شش روز يا هـفـت روز را, حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد,واحوط آن است كه آنچه را ماه اول , حيض قرار داده , در مـاهـهـاى بـعـد هـم همان مقدار را حيض قرار دهد ولى اگر صاحب عادت وقتيه باشد وعـادت او در روزهـاى وسـط يـا آخـر خون باشد, بايد شش روز يا هفت روز وسط يا آخر را كه در عادت است , حيض قرار دهد.

3 - صاحب عادت عدديه (مساله 498) زنانى كه عادت عدديه دارند سه دسته اند: اول - زنـى كـه شـماره روزهاى حيض او, در دو ماه پشت سر هم , يك اندازه باشد,ولى وقت خون ديـدن او يـكى نباشد, كه در اين صورت هر چند روزى كه خون ديده , عادت او مى شود, مثلا اگر ماه اول از روز اول تا پنجم وماه دوم از يازدهم تاپانزدهم خون ببيند, عادت او پنج روز مى شود.

دوم - زنـى كه از خون پاك نمى شود ولى دو ماه پشت سر هم , چند روز از خونى كه مى بيند نشانه حيض وبقيه نشانه استحاضه را دارد وشماره روزهايى كه خون نشانه حيض دارد در هر دو ماه يك انـدازه اسـت , امـا وقت آن يكى نيست , كه در اين صورت هر چند روزى كه خون او نشانه حيض را دارد, عـادت او مـى شود مثلا اگريك ماه از اول ماه تا پنجم وماه بعد از يازدهم تا پانزدهم خون او نشانه حيض وبقيه نشانه استحاضه را داشته باشد, شماره روزهاى عادت او پنج روز مى شود.

سـوم - زنى كه دو ماه پشت سر هم سه روز يا بيشتر, خون ببيند و يك روز يا بيشتر, پاك شود و دو مرتبه خون ببيند و وقت ديدن خون , در ماه اول با ماه دوم فرق داشته باشد كه اگر تمام روزهايى كـه خـون ديده وروزهايى كه در وسط پاك بوده از ده روز بيشتر نشودوشماره روزهاى آن هم به يـك انـدازه بـاشـد, تمام روزهايى كه بطور متفرق خون ديده عادت او مى شود و در پاكى در بين , احـتـياط كند به ترك آنچه بر حايض حرام است وبجاآوردن عبادتهاى خود.

ولى اگر روزهايى كه در وسط پاك بوده در هر دو ماه به يك اندازه نباشد, تحقق عادت عدديه محل اشكال است , وترك نـشـود احتياط به اين كه در روزهاى پاكى , جمع بين وظيفه طاهر وحايض كند و در روزهايى كه خون مى بيند, جمع بين وظيفه حايض ومستحاضه نمايد.

(مـسـاله 499) زنى كه عادت عدديه دارد, اگر بيشتر از شماره عادت خود خون ببيند واز ده روز بيشتر شود, چنانچه همه خونهايى كه ديده يك جور باشد,مى تواند به شماره روزهاى عادتش را از اول يـا وسـط, حـيض و بقيه را استحاضه قراردهد, و اگر همه خونهايى كه ديده يك جور نباشد, بلكه چند روز از آن , نشانه حيض وچند روز ديگر نشانه استحاضه را داشته باشد, اگر روزهايى كه خـون , نـشـانه حيض را دارد با شماره روزهاى عادت او يك اندازه است , بايد همان روزها را حيض وبـقيه را استحاضه قرار دهد و اگر روزهايى كه خون نشانه حيض دارد از روزهاى عادت اوبيشتر اسـت , بـه انـدازه روزهـاى عادت را حيض , وبقيه را استحاضه قرار دهد.

و اگرروزهايى كه خون نشانه حيض دارد, از روزهاى عادت او كمتر است , بايد آن روزهارا با چند روز ديگر كه روى هم به اندازه روزهاى عادتش شود, حيض و بقيه رااستحاضه قرار دهد.

4 - مضطربه (مساله 500) مضطربه - يعنى : زنى كه چند ماه خون ديده ولى عادت معينى پيدانكرده , يا عادتش بـهـم خورده وعادت ديگرى پيدا نكرده است , اگر بيشتر از ده روزخون ببيند وهمه خونهايى كه ديده يك جور باشد, بايد به عادت خويشان خودرجوع كند - چه عادت آنان هفت روز باشد يا كمتر يـا بيشتر -, ولى اگر عادت آنها ازهفت روز كمتر يابيشتر باشد بايد احتياطى را كه در مساله 495 گـفـتـه شد, رعايت نمايد و اگر خويشان عادتى ندارند يا در عادت مختلف باشند بايد در هر ماه ازروزى كه خون مى بيند, هفت روز يا شش روز را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.

(مـسـاله 501) مضطربه اگر بيشتر از ده روز خونى ببيند كه چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديـگر نشانه استحاضه دارد, چنانچه خونى كه نشانه حيض دارد كمتر ازسه روز يا بيشتر از ده روز بـاشد, بايد به دستورى كه در مساله قبل گفته شد رفتارنمايد واگر خونى كه نشانه حيض دارد كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد, همه آن حيض است .

ولى اگر پيش از گذشتن ده روز از خـونى كه نشانه حيض دارد دوباره خونى ببيند كه آن هم نشانه حيض را داشته باشد - مثل آن كه پـنج روز خون سياه ونه روز خون زرد و دوباره پنج روز خون سياه ببيند - بايد در هر دو خون كه نشانه حيض دارد احتياط كند به ترك آنچه بر حايض حرام است وبجا آوردن كارهاى مستحاضه .

5 - مبتدئه (مـسـالـه 502) مـبتدئه يعنى : زنى كه دفعه اول خون ديدن او است - اگر بيشتر از ده روز خون بـبيند وهمه خونهايى كه ديده يك جور باشد, بايد عادت خويشان خود راحيض وبقيه را استحاضه قرار دهد.

(مساله 503) مبتدئه اگر بيشتر از ده روز خونى ببيند كه چند روز آن نشانه حيض وچند روز ديگر نشانه استحاضه را داشته باشد, چنانچه خونى كه نشانه حيض دارد, كمتر از سه روز وبيشتر از ده روز نـبـاشـد همه آن حيض است ولى اگر پيش از گذشتن ده روز از خونى كه نشانه حيض دارد دوبـاره خـونـى ببيند كه آن هم نشانه حيض داشته باشد - مثل آن كه پنج روز خون سياه ونه روز خون زرد ودوباره پنج روز خون سياه ببيند - بايد در هر دو خون كه نشانه حيض دارد احتياط كند به ترك آنچه برحايض حرام است وانجام كارهاى مستحاضه .

(مـسـالـه 504) مبتدئه اگر بيشتر از ده روز خونى ببيند كه چند روز آن نشانه حيض وچند روز ديـگر آن نشانه استحاضه داشته باشد, چنانچه خونى كه نشانه حيض دارداز سه روز كمتر يا از ده روز بـيـشتر باشد, بايد عادت خويشان خود را حيض وبقيه رااستحاضه قرار دهد و اگر خويشانش عـادت ندارند يا مختلف هستند در ماه اول حيض خود را هفت روز قرار مى دهد و پس از آن تا روز دهـم احـتـياطا بين تروك حايض و اعمال مستحاضه جمع نمايد و در بعد از ماه اول , حيض را سه روز قراردهد و سپس تا روز ششم يا هفتم احتياط مذكور را انجام دهد.

6 - ناسيه (مساله 505) ناسيه - يعنى : زنى كه عادت خود را فراموش كرده است - اگر بيشتراز ده روز خون ببيند, بايد روزهايى كه خون او نشانه حيض را دارد, حيض قرار دهدو اگر نتواند حيض رابواسطه نشانه هاى آن تشخيص دهد, بايد شش روز يا هفت روز اول را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد و اختيار اول بنابر احتياط مستحب است .

مسائل متفرقه حيض (مـسـاله 506) مبتدئه ومضطربه وناسيه وصاحب عادت عدديه , اگر خونى ببيندكه نشانه حيض داشته باشد, ويقين كنند كه سه روز طول مى كشد, بايد عبادت راترك كنند وچنانچه بعد بفهمند حـيـض نبوده بايد عبادتهايى را كه بجا نياورده اند قضانمايند, ولى اگر يقين نكنند كه تا سه روز طـول مى كشد ونشانه حيض را هم نداشته باشد, بنا بر احتياط واجب بايد كارهاى استحاضه را بجا آورند وكارهايى را كه برحايض حرام است ترك نمايند اگر چه تا ده روز طول بكشد.

(مـسـالـه 507) زنـى كـه در حيض عادت دارد, چه در وقت حيض عادت داشته باشد چه در عدد حيض يا هم در وقت وهم در عدد آن , اگر دو ماه پشت سر هم برخلاف عادت خود خونى ببيند كه وقـت آن يا شماره روزهاى آن , يا هم وقت وهم شماره روزهاى آن يكى باشد, عادتش بر مى گردد به آنچه در اين دو ماه ديده است مثلا اگر از روز اول تا هفتم خون مى ديده وپاك مى شده چنانچه دو ماه از دهم تاهفدهم ماه خون ببيند و پاك شود, از دهم تا هفدهم عادت او مى شود.

(مساله 508) مقصود از يك ماه , از ابتداى خون ديدن است تا سى روز, نه از روزاول ماه تا آخر ماه .

(مساله 509) زنى كه معمولا ماهى يك مرتبه خون مى بيند, اگر در يك ماه دومرتبه خون ببيند و آن خـون نشانه حيض را داشته باشد, چنانچه روزهايى كه دروسط پاك بود از ده روز كمتر نباشد بايد هر دو را حيض قرار دهد.

(مساله 510) اگر سه روز يا بيشتر خونى ببيند كه نشانه حيض را دارد, بعد ده روزيا بيشتر خونى بـبـيند كه نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز يا بيشتر خونى بانشانه حيض ببيند, بايد خون اول وخون آخر را حيض قرار دهد.

(مـسـالـه 511) اگر پيش از ده روز پاك شود وبداند كه در باطن خون نيست بايدبراى عبادتهاى خـود غـسـل كند, اگر چه گمان داشته باشد كه پيش از تمام شدن ده روز دوباره خون مى بيند, بـلـكه اگر يقين هم داشته باشد كه پيش از تمام شدن ده روزدوباره خون مى بيند احتياطا غسل كند و در پاكى در بين عبادتهاى خود را بجا آوردوآنچه را بر حايض حرام است ترك نمايد.

(مـسـالـه 512) اگر پيش از ده روز پاك شود, واحتمال دهد كه در باطن خون هست , بايد قدرى پنبه داخل فرج نمايد وكمى صبر كند وبيرون آورد, پس اگر پاك بودغسل كند وعبادتهاى خود را بـجـا آورد و اگـر پـاك نبود - اگر چه به آب زرد رنگى هم آلوده باشد - چنانچه در حيض عادت نـدارد, يـا عـادت او ده روز است , بايد صبركند كه اگر پيش از ده روز پاك شد غسل نمايد و اگر آخر ده روز پاك شد, يا خون اواز ده روز گذشت آخر ده روز غسل نمايد و چنانچه عادتش كمتر از ده روز اسـت , درصـورتـى كـه بـداند پيش از تمام شدن ده روز يا آخر ده روز پاك مى شود, نبايد غـسـل كـنـد, و اگـر احتمال دهد خون او از ده روز مى گذرد, احتياط واجب آن است كه بعداز عـادت , يـك روز يـا دو روز عبادت را ترك كند, يا جمع كند بين ترك كارهايى كه برحايض حرام است وانجام كارهاى مستحاضه .

و بعد از دو روز تا روز دهم كارهاى استحاضه را بجا آورد وكارهايى را كه بر حايض حرام است ترك نمايد.

پس اگر پيش از تمام شدن ده روز يا آخر ده روز از خون پاك شد, تمامش حيض است و اگر از ده روز گذشت , بايد عادت خود را حيض وبقيه را استحاضه قرار دهد وعبادتهايى راكه بعد از روزهاى عادت بجا نياورده قضا نمايد.

(مـسـالـه 513) اگر چند روز را حيض قرار دهد وعبادت نكند, بعد بفهمد حيض نبوده است .

بايد نمازهايى كه در آن روزها بجا نياورده قضا نمايد.

و اگر چند روز رابه گمان اين كه حيض نيست عبادت كند, بعد بفهمد حيض بوده , چنانچه آنروزها راروزه گرفته بايد قضا نمايد.

نفاس (مساله 514) از وقتى كه اولين جز بچه از شكم مادر بيرون مى آيد, هر خونى كه زن مى بيند, اگر پيش از ده روز يا آخر ده روز قطع شود, خون نفاس است و زن را درحال نفاس , نفسا مى گويند.

(مساله 515) خونى كه پيش از بيرون آمدن اولين جز بچه مى بيند نفاس نيست .

(مـساله 516) لازم نيست كه خلقت بچه تمام باشد, بلكه اگر خون بسته اى هم ازرحم خارج شود وخـود زن بـدانـد, يا چهار نفر قابله بگويند, كه اگر در رحم مى ماندانسان مى شد, خونى كه تا ده روز ببيند خون نفاس است .

(مساله 517) ممكن است خون نفاس يك آن بيشتر نيايد, ولى بيشتر از ده روزنمى شود.

(مـسـالـه 518) هر گاه شك كند كه چيزى سقط شده يا نه , يا چيزى كه سقط شده اگرمى ماند انسان مى شد يا نه , لازم نيست وارسى كند, وخونى كه از او خارج مى شودشرعا خون نفاس نيست .

(مـساله 519) توقف در مسجد و رساندن جايى از بدن به خط قرآن و كارهاى ديگرى كه بر حايض حرام است , بر نفسا هم حرام است , وآنچه بر حايض واجب ومستحب ومكروه است بر نفسا هم واجب ومستحب و مكروه مى باشد.

(مـسـالـه 520) طـلاق زن در حـال نفاس باطل است , و نزديكى كردن با او حرام مى باشد, و اگر شـوهـرش بـا او نزديكى كند, احتياط مستحب آن است به دستورى كه در احكام حيض گفته شد كفاره بدهد.

(مساله 521) وقتى از خون نفاس پاك شد, بايد غسل كند وعبادتهاى خود را بجاآورد و اگر دوباره خـون بـبيند چنانچه روزهايى كه خون ديده با روزهايى كه در وسطپاك بوده , روى هم ده روز يا كـمتر از ده روز باشد, بنابر احتياط واجب روزهايى را كه خون ديده نفاس قرار دهد و در روزهايى كه در بين پاك بوده آنچه را بر نفسا حرام است ترك كند وعبادتهاى خود را بجا آورد.

(مـسـالـه 522) اگر از خون نفاس پاك شود واحتمال دهد كه در باطن خون هست ,بايد مقدارى پنبه داخل فرج نمايد و كمى صبر كند كه اگر پاك است .

براى عبادتهاى خود غسل كند.

(مـسـالـه 523) اگرخون نفاس از ده روز بگذرد, چنانچه در حيض عادت دارد, به اندازه روزهاى عـادت او نـفـاس وبـقـيـه , استحاضه است .

و اگر عادت ندارد, تا ده روزنفاس و بقيه , استحاضه مى باشد.

واحتياط مستحب آن است كه كسى كه عادت دارد از روز بعد از عادت و كسى كه ندارد, بـعـد از روز دهـم تـا روز هيجدهم زايمان ,كارهاى استحاضه را بجا آورد, و كارهايى را كه بر نفسا حرام است ترك كند.

(مـسـالـه 524) زنى كه عادت حيضش كمتر از ده روز است , اگر بعد از زايمان بيشتراز روزهاى عادتش خون ببيند, بايد به اندازه روزهاى عادت را نفاس قرار دهد وبعداز آن بنابر احتياط واجب تا دو روز عبادت را ترك نمايد وبعد از دو روز تا روز دهم ,كارهاى استحاضه را بجا آورد و كارهايى را كـه بـر نـفـسا حرام است ترك نمايد, و اگر ازده روز بگذرد , استحاضه است وبايد روزهاى بعد از عادت تا روز دهم , را هم استحاضه قرار دهد وعبادتهايى را كه در آن روزها بجا نياورده قضا نمايد.

مثلا زنى كه عادت او شش روز بوده اگر بيشتر از شش روز خون ببيند بايد شش روز را نفاس قرار دهـد وبـنابر احتياط واجب در روز هفتم و هشتم عبادت را ترك كند و در روز نهم ودهم كارهاى اسـتحاضه را بجا آورد و كارهايى را كه بر نفسا حرام است ترك نمايد,و اگر بيشتر از ده روز خون ديد, از روز بعد از عادت او استحاضه مى باشد.

(مساله 525) زنى كه در حيض عادت دارد, اگر بعد از زايمان , تا يك ماه يا بيشتراز يك ماه پى در پـى خون ببيند, به اندازه روزهاى عادت او نفاس است وده روز ازخونى كه بعد از نفاس مى بيند - اگر چه در روزهاى عادت ماهانه اش باشد -استحاضه است .

مثلا زنى كه عادت حيض او از بيستم مـاه تـا بـيـست وهفتم است , اگرروز دهم ماه زاييد وتا يكماه يا بيشتر پى در پى خون ديد, تا روز هـفـدهـم نفاس وازروز هفدهم تا ده روز, حتى خونى كه در روزهاى عادت خود - كه از بيستم تا بـيـسـت و هـفـتم است - مى بيند, استحاضه مى باشد, و بعد از گذشتن ده روز, اگر خونى راكه مـى بـيـنـد در روزهـاى عـادتش باشد, حيض است , چه نشانه حيض داشته باشد يانداشته باشد و همچنين است اگر در روزهاى عادتش نباشد ولى نشانه حيض داشته باشد و اگر بعد از گذشتن ده روز از نـفاس , در روزهايى كه عادت حيض او نباشد,خونى ببيند كه نشانه حيض نداشته باشد, بـايـد احـتياطا تا وقتى كه ممكن است آن خون حيض باشد, آنچه را بر حايض حرام است ترك كند وكارهاى مستحاضه را بجاآورد.

(مـساله 526) زنى كه در حيض عادت ندارد.

اگر بعد از زايمان تا يك ماه يا بيشتراز يك ماه خون بـبـيـند, ده روز اول آن نفاس وده روز دوم آن استحاضه است وخونى كه بعد از آن مى بيند, اگر نشانه حيض داشته باشد حيض وگر نه آن هم استحاضه مى باشد.

غسل مس ميت (مساله 527) اگر كسى بدن انسان مرده اى را, كه سرد شده و غسلش نداده اندمس كند - يعنى : جـايـى از بـدن خـود را بـه آن بـرساند - بايد غسل مس ميت نمايد,چه در خواب مس كند چه در بيدارى , با اختيار مس كند يا بى اختيار مس كند, حتى اگر ناخن يا استخوان او بناخن يا استخوان ميت برسد, بايد غسل كند, ولى اگرحيوان مرده اى را مس كند, غسل بر او واجب نيست .

(مساله 528) براى مس مرده اى كه تمام بدن او سرد نشده , غسل واجب نيست اگرچه جايى را كه سرد شده , مس نمايد.

(مـساله 529) اگر موى خود را به بدن ميت برساند, يا بدن خود را به موى ميت ياموى خود را به موى ميت برساند, احتياط واجب آن است كه غسل كند.

(مـسـاله 530) براى مس بچه مرده حتى بچه سقط شده اى كه چهار ماه او تمام شده و يا خلقتش تـمـام شـده اگر چه كمتر از چهار ماهه باشد غسل واجب است .

بلكه بنابر احتياط مستحب , براى مس بچه سقط شده اى كه از چهار ماه كمتر دارد وخلقتش هم تمام نشده بايد غسل كرد.

بنابراين اگـر بـچـه چهار ماهه اى مرده به دنيابيايد وبدنش سرد شده باشد و ظاهر بدن مادر را مس كند, مـادر او بـايد غسل مس ميت كند و همچنين اگر بچه كمتر از چهار ماه داشته باشد ولى خلقتش تمام باشد كه در اين صورت نيز بنابر احتياط واجب مادر او بايد غسل مس ميت نمايد.

(مـسـالـه 531) بچه اى كه بعد از مردن مادر بدنيا مى آيد, وقتى بالغ شد بنا براحتياط واجب , بايد غسل مس ميت كند.

(مـسـالـه 532) اگـر انسان , ميتى را كه سه غسل او كاملا تمام شده مس نمايد,غسل بر او واجب نـمى شود ولى اگر پيش از آن كه غسل سوم تمام شود, جايى از بدن او را مس كند - اگر چه غسل سوم آنجا تمام شده باشد - بايد غسل مس ميت نمايد.

(مـساله 533) اگر ديوانه يا بچه نا بالغى ميت را مس كند, بعد از آن كه آن ديوانه عاقل يا بچه بالغ شد, بايد غسل مس ميت نمايد.

(مـسـاله 534) اگر از بدن زنده يا مرده اى كه غسلش نداده اند, قسمتى كه داراى استخوان است جـدا شـود وپـيش از آن كه قسمت جدا شده را غسل دهند, انسان آن را مس نمايد, بايد غسل مس مـيـت كـنـد, ولـى اگر قسمتى كه جدا شده استخوان نداشته باشد, اگر از ميت جدا شده بنا بر احتياط واجب غسل مس ميت نمايد.

(مساله 535) براى مس استخوانى كه گوشت ندارد وآن را غسل نداده اند - چه ازمرده جدا شده بـاشـد, چـه از زنده - بنا بر احتياط واجب , بايد غسل كرد و همچنين است براى مس دندانى كه از مرده جدا شده , در صورتى كه آن مرده را غسل نداده باشند, ولى براى مس دندانى كه از زنده جدا شده وگوشت ندارد, يا گوشت آن خيلى كم است , غسل واجب نيست .

(مـسـاله 536) غسل مس ميت را بايد مثل غسل جنابت انجام دهند ولى كسى كه غسل مس ميت كرده اگر بخواهد نماز بخواند.

بايد اگر وضو نداشته وضو هم بگيردو اگر وضو داشته چون باطل شدن وضو به مس ميت محل تامل است بنا بر احتياطوضو هم بگيرد.

(مساله 537) اگر چند ميت را مس كند يا يك ميت را چند بار مس نمايد, يك غسل كافى است .

(مساله 538) براى كسى كه بعد از مس ميت , غسل نكرده است , توقف در مسجدو جماع و خواندن آيه هايى كه سجده واجب دارد, مانعى ندارد ولى براى نمازومانند آن , بايد غسل كند وراجع به وضو به دستور مساله پيش رفتار نمايد.

احكام محتضر

(مساله 539) بنابر احتياط واجب مسلمانى را كه محتضر است - يعنى : در حال جان دادن مى باشد - مـرد باشد يا زن , بزرگ باشد يا كوچك - بايد به پشت بخوابانند, بطورى كه كف پاهايش به طرف قـبله باشد و اگر خواباندن او كاملا به اين طور ممكن نيست , تااندازه اى كه ممكن است , بايدبه اين دسـتـورعـمل كنند و چنانچه خواباندن او به هيچ قسم ممكن نباشد, بهتر اين است كه او را رو به قبله بنشانند واگر آن هم نشود, او را به پهلوى راست يا به پهلوى چپ رو به قبله بخوابانند.

(مساله 540) احتياط آن است كه تا وقتى غسل ميت تمام نشده , او را رو به قبله بخوابانند ولى بعد از آن كه غسلش تمام شد, بهتر است او را مثل حالتى كه بر اونماز مى خوانند, بخوابانند.

(مـسـالـه 541) بـنـابر احتياط واجب رو به قبله كردن محتضر بر هر مسلمان واجب است و بنا بر احتياط تا ممكن مى شود از ولى او اذن بگيرد.

(مـساله 542) مستحب است شهادتين واقرار به دوازده امام (ع ) و ساير عقايدحقه را, به كسى كه در حـال جان دادن است , طورى تلقين كنند كه بفهمد و نيزمستحب است چيزهايى را كه گفته شد, تا وقت مرگ تكرار كنند.

(مساله 543) مستحب است اين دعاها را طورى به محتضر تلقين كنند كه بفهمد: (الـلـهـم اغفر لى الكثير من معاصيك واقبل منى اليسير من طاعتك يا من يقبل اليسيرويعفو عن الكثير اقبل منى اليسير واعف عنى الكثير انك انت العفو الغفور اللهم ارحمنى فانك رحيم ).

(مساله 544) مستحب است كسى را كه سخت جان مى دهد, اگر ناراحت نمى شود بجايى كه نماز مى خوانده ببرند.

(مـسـالـه 545) مـستحب است براى راحت شدن محتضر بر بالين او, سوره مباركه يس والصافات واحـزاب وآيـه الـكرسى وآيه پنجاه و چهارم از سوره اعراف وسه آيه آخر سوره بقره , بلكه هر چه از قرآن ممكن است بخوانند.

(مساله 546) تنها گذاشتن محتضر, وگذاشتن چيزى روى شكم او, وبودن جنب وحايض نزد او, وحرف زدن زياد, وگريه كردن وتنها گذاشتن زنها نزد او, مكروه است .

احكام بعد از مرگ

(مـساله 547) بعد از مرگ مستحب است , چشم ها و لب ها و چانه ميت را ببندندودست وپاى او را دراز كنند و پارچه اى روى او بيندازند و اگر شب مرده است , درجايى كه مرده چراغ روشن كنند وبـراى تـشييع جنازه او, مومنين را خبر كنند و درتشييع , آداب اسلام را رعايت كنند و از شركت بانوان در تشييع كه مكروه است مخصوصا حركت آنان جلوتر از مردان آن هم با مظاهر غير اسلامى جـلـوگيرى نمايندو منظره عبرت آور تشييع جنازه را به معصيت و تشبه به عادات و رسوم كفار كـه حاكى از عدم استقلال فكرى و نفوذ بيگانگان است آلوده نكنند واجازه ندهند كه آداب و رسوم مـخـالـفـين اسلام , به اجتماع مسلمين راه پيدا كند چه خوب است كه مسلمين براى حفظ سنن مـذهـبـى واسـتـقلال فكرى خود در همه شئون روش اوليااسلام (ع ) را سر مشق قرار دهند و از عواقب وخيم تشبه به بيگانگان بپرهيزند.

و نيزمستحب است در دفن ميت عجله نمايند, ولى اگر يقين به مردن او ندارند, بايد صبركنند تا معلوم شود و اگر ميت حامله باشد وبچه در شكم او زنده باشد, بايد بقدرى دفن را عقب بيندازند, كه پهلوى چپ او را بشكافند وطفل رابيرون آورند و پهلو رابدوزند.