احكام پسران

سيد مهدى آيت اللهى (دادور)

- ۳ -


درس سيزدهم : حج و امر به معروف و نهى از منكر 
حج يكى از مراسم با شكوه اسلام و تجسم عملى ايمان است كسانى كه موفق به رفتن حج شده اند توان و قدرت ايمان را عملا ديده اند و تنها ايمان و اسلام است كه ميليونها مسلمان از اطراف جهان در يك نقطه گردآورى كرده كه همه بايك لباس و يك شعار برگرد خانه توحيد بگردند و ايمان خود را اظهار كنند اين يك خانه مكعبى شكل كه زير بنايش را آدم نهاد، و ابراهيم قهرمان توحيد به تعميرش پرداخت يك الگو و نمونه است چنين نيست كه بعضى ها تصور مى كنند كه اين خود، بت پرستى است زيرا ما كعبه را مانند بت نمى پرستيم ما خدا را پرستش مى كنيم و به گفته قرآن كه هر طرف رو كنيد خدا آنجاست خداوند ماده نيست كه نياز به مكان داشته باشد، در اين صورت كعبه سنبل وحدت و يكپارچگى امت اسلامى است . خداوند اين مكان را بعنوان جلوه اى از قدرت و توان خويش به نمايش گذاشته و هه را بسوى آن دعوت كرده تا قبله گاه خود قرار دهند و وحدت و يكپارچگى امت برقرار بماند و آئين توحيد كه تمام مردم در روى زمين را به وحدت و يكپارچگى دعوت مى كند لطمه نبيند و از بين نرود.
مراسم حج بر هر مسلمانى كه توان مالى و جسمى داشته باشد لازم و واجب است و هر مسلمانى كه واجد شرايط باشد، بايد به اين آزمايشگاه بزرگ الهى سر بزند و از نزديك مكانهاى گوناگون عرفات مشعر، منى ، صفا و مروه و رمى جمرات سه گانه را ببيند و مشاهده كند كه هر كدام برايش يك تجسم عملى اسلام وموجب يك نوع طهارت و پاكيزگى روحى است .
احكام حج :  
حج بر كسى واجب مى شود كه :
1 - بالغ باشد.
2 - عاقل و آزاد باشد.
3 - بخاطر رفتن به حج ناگزير به كار حرام يا ترك واجبى كه اهميتش از حج بيشتر است نباشد.
4 - مستطيع باشد كه اين استطاعت همانطورى كه گذشت هم از نظر مالى است كه بايد مخارج خود و كسانى كه خرجى آنان بر او واجب است داشته باشد و پس از بازگشت براى كسب و زراعت و غيره سرمايه كافى در اختيارش باشد و يا بر سر كار خود برقرار باشد و هم از نظر جسمى كه بايد حج گزار از سلامت جسمى و مزاجى برخوردار بوده كه بتواند اعمال خود را بجا آورد و هم اين كه از نظر راه از آزادى و امنيت برخوردار باشد.
در اين صورت شخصى كه حج بر او واجب شده و توان مالى و جسمى دارد نمى تواند حج خود را ترك كند و پول آن را به راه هاى خير مصرف نمايد.
امر به معروف و نهى از منكر:  
جهانى كه در آن زندگى مى كنيم جهان عمل و عكس العمل است . تمامى موجودات از انسان گرفته تا حشرات در برابر دنياى بيرون خود عكس ‍ العمل نشان مى دهند و انسان كه از نيروى انديشه وعقل برخوردار است عكس العملش بسيار گسترده تر است . كرمى كه درخاك زندگى مى كند به محض احساس خطر خود را جمع مى كند و يا در درون خاك ، خود را پنهان مى سازد و انسان هم در برابر كارهايى كه مخالف با فطرت و ذات اوست ، از خود عكس العمل نشان مى دهد كارهايى را كه فطرتش پاسخ مثبت به آن مى دهد مى پذيرد مانند تمامى كارهاى خوب و آنچه در فرهنگ دينى بعنوان واجبات و مستحبات از آن ياد شده است و كارهايى كه فطرت به او پاسخ منفى مى دهد نمى پذيرد و آن را رد مى كند مانند كارهاى حرام و مكروه ، اينجاست كه انسان بر اساس انديشه و فطرت و آگاهى هاى خود مى كوشد كه ديگران را به كارهاى نيك وادار سازد و آنها را از كارهاى زشت باز دارد. از اين رو فصلى در فرهنگ اسلامى به نام امر به معروف و نهى از منكر به وجود مى آيد. پس امر به معروف و نهى از منكر فضولى در كارهاى ديگران نيست بلكه پاسخى است به فطرت انسانى از اين رو على (ع ) درباره امر به معروف و نهى از منكر در نهج البلاغه مى فرمايد: (بدانيد كه امر به معروف و نهى از منكر سبب انجام واجبات و ترك محرمات مى گردد و با آن مى توان امينت اجتماعى به وجود آورد تا پيروان همه مذاهب آسمانى در كنار هم با صلح و صفا زندگى كنند، بديهى است كه با اين ابزار، مى توان ريشه هاى فساد را خشكاند، و نابود كرد و براى مردم محيط سالم به وجود آورد).
شرايط امر به معروف و نهى از منكر:  
البته بايد توجه داشت كه اين كار واجب داراى شرائطى است كه بايد به آنها توجه كرد.اينها عبارتند از:
1 - شخص بايد معروف و منكر را بخوبى بشناسد تا بتواند درباره او دستورى صادر كند. در اين صورت كارى كه انسان نمى داند انجامش واجب و ياحرام است نمى تواند نسبت به آن امر و يا نهى كند.
2 - احتمال بدهد كه نصيحت او اثر بخش است و اگر مطمئن باشد كه اثرى ندارد واجب نيست .
3 - شخص گنهكار و قانون شكن اصرار به تكرار آن عمل داشته باشد و اگر كسى يقين كند كه ديگر تكرار نخواهد كرد لازم نيست به او امر يا نهى كند.
4 - امر به معروف و نهى از منكر، سبب ضرر جانى يا آبروئى براى خود او و يا ديگرى نباشد.
مراحل امر به معروف و نهى از منكر:  
امر به معروف و نهى از منكر داراى مراحلى است كه اگر مقصود و هدف انسان در مرحله اول تاءمين شود ديگر نوبت به مرحله بعد نمى رسد. اين مراحل عبارتند از:
1 - گنهكار با بى توجهى و بى اعتنائى ديگران نسبت به او آگاه شود و كار خود را ترك كند.
2 - با نصيحت و پند و اندرز دست از كار زشت خود بردارد.
3 - با او برخورد قانونى شود و بر اساس مقررات شرعى و اجتماعى مجازات گردد و اين مجازات بايد توسط محاكم قضايى انجام بگيرد نه آنكه هر كس خودش اقدام كند.
كسى كه مى خواهد امر به معروف و نهى از منكر كند بايد دلسوزانه عمل نمايد و مراقب باشد كه در حضور ديگران گنهكار را سرزنش نكند، قصد و هدف خود را براى رضايت خداوند صالح گرداند و كار را براى خدا انجام دهد نه آنكه از روى انتقام يا ناراحتى نارضايتى از مجرم باشد، چه بسا گنهكار كه خطائى از او سرزده داراى كارهاى خوبى است كه مورد محبت و لطف خداست و تنها اين كار او سبب نارضايتى و خشم خداوند مى باشد.
به پرسشهاى زير پاسخ دهيد:  
1 - چرا حج واجب شده است ؟
2 - حج بر چه كسانى واجب است ؟
3 - آيا بجاى حج مى توان كارهاى خير ديگرى كرد؟
4 - امر به معروف و نهى از منكر واجب است يا مستحب ؟
5 - شرائط امر به معروف و نهى از منكر چگونه است ؟
6 - آيا هر كسى مى تواند گنهكار و مجرم را مجازات كند؟
7 - در ابتدا با شخصى كه خطائى از او سرزده چه بايد كرد؟
درس چهاردهم : جهاد و دفاع در اسلام : 
با اينكه اسلام پذيرش و گرايش به سوى آئين توحيد را يك پاسخگويى به نداى درون و فطرت دانسته و رسول خدا فرموده هر نوزادى كه قدم به جهان مى گذارد با فطرت توحيد و يكتا پرستى متولد مى شود و قرآن در اين راستا مى فرمايد: فاقم وجهك للذين حنيفا فطرت الله التى فطرالناس ‍ عليها .
(چهره خود را متوجه آئين پاكى كن كه فطرت همه انسان ها بر اساس آن بنيان گذارى شده است ).
و پيامبر اسلام باز فرمود: كل مولود يولد على الفطرة (هر نوزادى بر اساس فطرت اسلام به دنيا آمده ).
با همه اين وجود، اسلام همه را در پذيرش دين آزاد گذاشته و هيچكس را ناگزير به پذيرش آن نساخته است ولى به هيچ كس اجازه نداده كه جلو گسترش و پيشرفت اسلام را به شكلى بگيرد.
اسلام با كسانى كه در انديشه توطئه و خيانت و تشكيل پيمانهاى نظامى و اقتصادى وسياسى عليه اسلام اند برخورد مى كند و با آنها وارد جنگ مى شود تا توطئه ها را خنثى سازد از اين رو، كليه جنگهائى كه اسلام چه بصورت غزوات كه خود پيامبر در آن شركت داشته و چه سرايا و جنگهاى كوچك منطقه اى كه پيامبر حضور نداشته همگى جنبه تدافعى داشته نه تهاجمى يعنى اسلامى خواسته كه جلو شيطنتها و توطئه ها را بگيرد نه آنكه با كشورى وارد جنگ شود تا آنها را ناگزير به پذيرش اسلام سازد از اين رو مى بينم كه جنگهاى اسلام و حمله به ايران صرفا براى جلوگيرى از به هم پيوستگى سپاه ايران و روم بوده كه مى خواسته اند با پيمان خود، اسلام را محاصره كنند و آن را نابود سازند و از طرفى قوانينى را در ايران آن روز، به نفع توده مرفه خوشگذران بوده و طبقه هاى ديگر از مزاياى انسانى محروم بوده اند.مانند آنكه تحصيل و استخدام دولتى ، مربوط به شاهزادگان و موبدزادگان بود و فرزندان كشاورزان و كارگران اين حق را نداشته اند ولى پس از تسلط حكومت اسلامى بر ايران ، تمام اين امتيازات لغو گرديد.
دفاع :  
دفاع حق همه مسلمانان در همه زبانها و مكانهاست و در هر منطقه اى كه دشمن بخواهد به كشورهاى اسلامى و حريم اسلام تجاوز نمايد بر هر زن و مرد لازم است كه به مبارزه برخاسته و از دادن جان و مال ، دريغ نورزند.
بديهى است كه فرق نمى كند كه دفاع از اسلام و مرزهاى اسلامى باشد و يا دفاع از حقوق شخصى افراد.
همانطور كه بايد به تجاوزگران مرزهاى اسلامى حمله كرد به كسانى هم كه دزد مال و ناموس انسانند بايد حمله نمود و جلو آنها را بايد گرفت و هر چند كه پيامدش مرگ مهاجم باشد.
و همانطور كسى كه به خانه مردم نگاه مى كند و ناموس مردم را مورد تجاوز خود قرار مى دهد و حريم آنها را مى شكند بايد از او جلوگيرى كرد، بخاطر توجه به مساءله دفاع است كه اسلام خدمت نظام وظيفه و آموزش دوره نظامى و آگاهى به رمز و راز و فنون آن را بر همه كسانى كه توان دارند لازم مى شمرد. حتى امام خمينى رحمة الله عليه براى رفتن به خدمت نظام اجازه پدر و مادر را لازم نمى داند.
به پرسشها پاسخ دهيد:  
1 - تفاوت جهاد و دفاع چيست ؟
2 - دفاع از مكتب دشمن چيست ؟ آن را توضيح داده و مثال بزنيد.
3 - اگر دشمن به كشورهاى اسلامى حمله كند وظيفه مسلمانان چيست ؟
4 - آيا اگر دفاع منجر به قتل مهاجم شود بايد اقدام كرد؟
درس پانزدهم : خريد و فروش : 
داد و ستد يكى از كارهايى است كه از دوران بسيار دور، بين مردم رواج و رونق داشته و امروز عده زيادى به شغل تجارت و معامله مشغولند در اسلام براى اين كه انسان به معاملات حرام آلوده نشود لازم است احكام معاملات بمقدارى كه مورد نياز است بداند زيرا اگر انسان نداند معامله اى كه انجام داده صحيح است يا باطل ، نمى تواند در مالى كه گرفته تصرف نمايد ولى اگر در موقع معامله احكام را مى دانسته ولى پس از معامله در صحت آن شك كند معامله صحيح و تصرف در آن بلا اشكال است .
معاملات به پنج دسته تقسيم مى شود:  
1 - معامله واجب :  
و آن وقتى است كه براى تحصيل مخارج زندگى هيچ راهى بجز معامله نداشته باشد در اين صورت واجب است كه شخص مخارج زندگى خود را از اين راه به دست بياورد.
2 - معامله حرام : 
و آن معاملاتى است كه اسلام آنها را حرام دانسته است .مثل خريد و فروش ‍ چيزهاى نجس از قبيل مشروبات الكلى ، گوشت خوك و يا مردار و يا خون و مواد مخدر و غيره .
و يا خريد و فروش چيزهايى كه از راه دزدى به دست آمده و يا چيزهائى كه منافع حرام بدنبال دارد مثل ابزار قمار يا خريد و فروش كتابهائى كه سبب گمراهى و انحراف مردم مى شود، بديهى است همانطور كه فروش بستنى فاسد و مسموم به مردم ، حرام است . فروش كتابها و فيلمها و نوارهاى مسموم و انحراف آميز هم حرام است بلكه اينها از مواد غذايى مسموم ، بمراتب بدتر است ، زيرا مواد غذايى مسموم ، جسم را فاسد و خراب مى كند ولى كتابها و فيلمهاى مبتذل روح و روان انسانها را به انحراف مى كشاند و بديهى است كه انحرافات روحى و روانى به مراتب زيانبارتر از فساد جسمى است چون در مسموميتهاى جسمى خداوند دستگاه گوارش ‍ را طورى آفريده كه واكنش از خود نشان مى دهند و انسان با اسهال و يا استفراغ جسمى بهبودى چندان مشكل نيست ولى در بهبودى روانى و روحى بسيار مشكل وطاقت فرسا است .
3 - معاملات مستحب :  
معاملاتى است كه براى توسعه زندگى خانواده و سود رسانى به ساير مسلمانان انجام مى پذيرد مثل زراعت و كشاورزى كه هم به خانواده كمك مى شود وهم به ديگران
4 - معاملات مكروه :  
و آن معاملاتى است كه بتدريج موجب قساوت قلب و سنگدلى مى گردد و يا تمايل برانگيز نيست و توده مردم آنها را نمى پسندد.مثل كفن فروشى و يا معامله با افراد پست و فرومايه .
5 - معاملات مباح : 
و آن معاملاتى است كه از طرف شرع دستور خاصى نرسيده است مثل فروش دو جنس با هم و گرفتن زيادى مانند اين كه يك من برنج را به دو من گندم بفروشد.
ربا در معامله :  
يكى از چيزهايى كه در اسلام از او به زشتى ياد شه و سبب بطلان معامله مى شود ربا است . ربا يعنى زياد گرفتن و براى تحقق به اين امر سه شرط دارد:
الف - آنكه در معامله يك طرف بيشتر از طرف مقابل بگيرد.
ب - دو جنسى كه با هم مبادله مى كنند بايد از يك جنس باشند مثل اين كه يك من گندم به دو من گندم بفروشد ولى اگر از دو جنس باشند ربا به وجود نمى آيد مثل اينكه يك من برنج به دو من گندم بفروشد.
ج - آنكه عوضين از اجناس كيلى يا وزنى باشند.
شرايط خريدار و فروشنده :  
براى خريدار و فروشنده شش شرط است كه بايد رعايت شود
1 - هر دو بالغ باشند و قدرت تشخيص نفع و ضرر خود را بدهند.
2 - عاقل باشند.
3 - حاكم شرع آنها را از تصرف در اموال خودشان منع نكرده باشد.
4 - قصد خريد و فروش داشته باشند.
5 - كسى آنها را مجبور نكرده باشد
6 - چيزى را كه مى خواهند بفروشند مالك آن باشند و يا حداقل اجاره فروش آن را داشته باشند.
مواردى كه مى توان معامله را به هم زد:  
1 - جايى كه خريدار و فروشنده كه با هم معامله كرده اند، از هم جدا نشده باشند (خيار مجلس )
2 - آن كه هر يك از طرفين مغبون شده باشد (خيار غبن )
3 - طرفين قرار داد كنند كه بكلى يا تا مدتى معين حق فسخ معامله را داشته باشند (خيار شرط).
4 - فروشنده يا خريدار مال خود را بهتر از آنچه هست نشان دهد(خيار تدليس )
5 - خريدار يا فروشنده شرط كنند كه كارى انجام دهند ولى به آن شرط عمل نكنند (خيار تخلف شرط).
6 - در جنس و يا عوض آن عيبى باشد (خيار عيب )
7 - معلوم شود مقدارى از جنسى را كه فروخته اند مال ديگرى است و طرف راضى نيست (خيار شركت )
8 - فروشنده خصوصياتى از جنس خود بگويد كه مشترى نديده و بعد معلوم شود چنين نبوده (خيار رؤ يت )
9- مشترى قيمت كالا را كه نقد خريده تا سه روز ندهد و فروشنده هم جنس را تحويل ندهد و شرطى هم در اين باره نكرده باشند(خيار تاءخير)
10 - حيوانى را خريده باشد كه خريدار تا سه روز مى تواند معامله را فسخ كند(خيار حيوان )
11 - فروشنده نتواند جنس را كه فروخته تحويل دهد(خيار تعذر تسليم )
به پرسشهاى زير پاسخ دهيد:  
1 - خريد و فروش اشياء نجس چه صورت دارد؟
2 - خريد وفروش ابزار قمار چگونه است ؟
3 - در چه صورت مى توان معامله را فسخ نمود؟سه مورد را ذكر كنيد.
4 - در چه صورت خريد و فروش مباح است ؟
5 - ربا يعنى چه ؟آن را توضيح داده و براى آن مثالى بزنيد.
درس شانزدهم : اجاره 
ملكى كه انسان در اختيار دارد مى تواند به ديگرى اجاره دهد مثلا بگويد ملك خود را به تو اجاره دادم و او بگويد قبول كردم در اجاره شرائطى است كه بايد به آنها توجه كرد.
1 - مال مورد اجاره بايد معين باشد در اين صورت اگر بگويد يكى از مغازه هاى خود را به تو اجاره دادم و معين نكند صحيح نيست .
2 - مستاءجر بايد ملك مورد اجاره را ببيند يا بگونه اى خصوصيات آن را بيان كند كه كاملا معلوم باشد.
3 - چيزى نباشد كه با تصرف آن از بين برود پس اجاره ميوه ونان يا خوراكيها صحيح نيست .
4 - در اجاره بايد مدت اجاره ، معين باشد مثلا يكسال يا بيشتر.
5 - اگر مستاءجر ملكى را اجاره كند ولى از او استفاده ننمايد بايد مبلغ مورد اجاره را به مالك پرداخت نمايد.
6 - اگر منزلى با پرداخت وديعه اجاره كند نبايد وديعه با حساب درصد و از اجاره كم كند.مثلا خانه اى را اجاره كند ماهيانه به مبلغ صدهزار تومان و دو ميليون تومان پول به مالك بدهد قرار هر ميليون در ماه سى هزار تومان هر ماه هم پول بدهد.اين عمل ربا است و حرام است .بلكه بايد مبلغ دو ميليون تومان بابت قرض الحسنه بدهد و اجاره ماهى چهل هزار تومان حساب كند كه به اين اجاره مشروطه به قرض مى گويند
سرقفلى :  
سرقفلى به پولى گفته مى شود كه به شخص ديگرى بدهد تا خانه يا مغازه اى كه در اجاره اوست به وى واگذار كند در اينصورت شخصى كه مدت اجاره اش تمام شده حق ندارد از صاحب ملك پولى دريافت كند تا مغازه را تخليه نمايد.
مساءله : اگر محلى از شخصى اجاره كرده و حق واگذارى به غير را نداشته باشد نمى تواند به ديگرى اجاره دهد و يا سرقفلى بگيرد.
مساءله : اگر محلى را از كسى اجاره كرده و حق داشته باشد كه آن را به ديگرى اجاره دهد و مدتى كه استفاده كرده ملك ترقى نموده مى تواند آن محل را به ديگرى به همان مبلغ اجاره دهد و سرقفلى را بگيرد.
مساءله : اگر شخصى ملكى را به كسى اجاره داد و سرقفلى هم نگرفته و با مستاءجر شرط كرده كه حق واگذارى و يا گرفتن سرقفلى را ندارد مستاءجر نمى تواند سرقفلى بگيرد يا جاى خود را به شخص ثالثى اجاره دهد.
قرض :  
قرض دادن به مسلمان و گره گشايى از كار ديگران اجر فراوانى دارد و در آيات قرآنى و احاديث و روايات اسلامى به آن سفارش شده است كه به كسانى كه گرفتارند قرض دهيم و با گرفتن وثيقه در مدت معين ، آن را وصول نمائيم همانطور كه قرض دادن اجر و ثواب دارد شخص قرض گيرنده هم موظف است با فرا رسيدن زمان بدهى خود بدون هيچ عذرى آنرا بپردازد.
قرض دادن به دو صورت است :  
الف - قرض مدت دار كه در آن قيد شده كه بدهكار در چه مدت بدهى خود را بپردازد.
ب - قرض بدون مدت كه در آن زمان پرداخت قيد نشده است در قرض ‍ مدت دار يكبار طلبكار حق ندارد قبل از فرا رسيدن موعد طلب خود را مطالبه نمايد ولى در قرض بدون مدت ، طلبكار هر زمانى مى تواند طلب خود را درخواست نمايد در قرض ، طلبكار به هيچ وجه حق ندارد مازاد بر طلب خود را مطالبه كند ولى اگر بدكار بدون شرط قبلى و درخواست طلبكار مقدارى اضافه بر بدهى خود بپردازد. در اين صورت اين مقدار اضافى بلااشكال است بلكه اين كار استحباب دارد زيرا راهى است براى تشويق ديگران به قرض دادن بدون ربا.
امانتدارى :  
اگر كسى امانت ديگرى را به او بسپرد و او بپذيرد و قبول كند بايد در حفظ آن بكوشد.
حكم امانتدارى :  
1 - كسى كه نمى تواند امانت ديگران را حفظ كند نبايد آن را قبول نمايد.
2 - كسى كه امانت را مى پذيرد بايد جاى مناسبى براى نگهدارى آن در نظر بگيرد و طورى باشد كه مردم نگويند در امانت خيانت و يا در نگهدارى آن كوتاهى كرده است .
3 - اگر امانت سرقت شود و از بين برود در صورتى كه در نگهدارى آن كوتاهى كرده باشد بايد عوض آن را به صاحبش بپردازد ولى اگر كوتاهى نكرده و از بين رفته ملزم به پرداخت آن نيست ولى بهتر است عوض آن را بپردازد.
به پرسشهاى زير پاسخ دهيد:  
1 - اجاره را تعريف كنيد و براى آن مثالى بزنيد.
2 - آيا ملك ديگرى بدون رضايت صاحبش مى توان اجاره داد؟
3 - آيا اضافه گرفتن در قرض با شرط قبلى صحيح است ؟
4 - در قرض بى مدت قرض دهنده چه وقت مى تواند تقاضاى پرداخت مال خود را كند؟
5 - اگر امانت تلف شود حكم آن چيست ؟
6 - سرقفلى يعنى چه ؟
7 - در چه موقعى مى تواند شخص سرقفلى را بگيرد؟
درس هفدهم : ازدواج 
هر موجودى براى ادامه نسل و زندگى خود نياز به قانون تركيب و ازدواج دارد.
انسان كه عالى ترين نمونه خلقت است ، پس از رسيدن به سن بلوغ و شكوفا شدن غرائزش ، نياز به ازدواج دارد تا بتواند در سايه آن غريزه خود را معتدل ساخته و در كنار تشكيل خانواده و انتخاب همسر از اضطراب درونى خود بكاهد و با آرامش زندگى كند.
در دوران بلوغ كه دوران آشفتگى و ناآرامى است ، رها شدن پسران و دختران و زندگى در كنار هم ، بسيار خطرناك است .در اين دوران انواع فريبها، و دروغ پردازيها آغاز مى شود و جوان اصولا به آينده پرمخاطره خود نمى انديشد زيرا طغيان به سركشى شهوت ، ديده درك و عقل وى را از بين مى برد و تنها به آنچه جوان مى انديشد تخليه خود از نيروى غريزه جنسى است .
اينجاست كه بايد پدران و مادران مراقب اين دوره بحران باشند واز فرزندان خود مانند يك باغبان دلسوز از شكوفه هاى خود مراقبت كنند و در عين حالى كه زياد سخت نگيرند آنها را هم بحال خود رها نسازند.
قرآن براى تشكيل خانواده دو تعبير زيبا دارد:
از يك طرف زن و شوهر را مانند لباس براى هم مى داند و مى فرمايد: (زنان براى شما بمنزله لباسند و شماهم براى آنها به منزله لباسيد).
مى دانيم كه لباس براى انسان جنبه حفاظت ونگهدارى از سرما و گرما و خطرها دارد، علاوه كه لباس ، موجب آبرومندى و عزت و احترام انسان است .اكنون زن و مرد نسبت به يكديگر نقش حفاظت و نگهدارى از حوادث و خطرها و لغزشها را دارند چنانكه تحقيقا موجب حفظ آبروى يكديگر در انظار و عدم بروز بدنامى خواهند بود.
و از طرف ديگر قرآن درباره فلسفه ازدواج و تشكيل خانواده مى فرمايد: (ازدواج براى آن است كه به شما آرامش و راحتى دهد و شما از تشكيل خانواده و انتخاب همسر لذت بريد).
حال جوانان براى روح ناآرام خود بينديشند و با كنار گذاشتن توقعات و شرائط طاقت فرسا با توجه به سادگى و واقع نگرى به اين پيوند مقدس ‍ روى آورند و زندگى سالمى را آغاز نمايند تا از گسترش فساد و انحراف و اعتياد خانمانسوز جلوگيرى كنند.
محرم و نامحرم :  
كسى كه نگاه كردن به آنها جايز است محارم وآن ها كه نگاه به آن ها حرام است و جايز نيست نامحرمند.
1 - مادر و مادر بزرگ
2 - دختر و دختر فرزند
3 - خواهر و خواهر زاده
4 - دختر برادر و برادرزاده
5 - عمه (خواهر پدر) و عمه پدر و يا مادر
6 - خاله (خواهر مادر) و خاله پدر و مادر
و همچنين كسانى كه از طريق ازدواج محرمند مانند:
1 - مادر زن و مادر بزرگ او
2 - دختر زن هر چند دختر خودش نباشد مانند آن كه انسان زنى را به همسرى خود انتخاب كند كه از شوهر قبلى خود دخترى داشته باشد.
3 - زن پدر(نامادرى )
4 - زن پسر
غير از اين زنانى كه نام برده شد نامحرمند و نگاه كردن به آنها چه از روى لذت باشد يا نباشد جايز نيست .
اين افراد بر دختران و زنان محرمند:  
الف - محارم سببى :  
1 - پدر و پدر بزرگ
2 - پسر و فرزندان پسر
3 - برادر
4 - خواهرزاده
5 - برادرزاده
6 - عمو(عموى خود وعموى پدر يامادر)
7 - دايى ، (دايى خود و دايى پدر يا مادر)
ب - محارم نسبى كه از طريق ازدواج بر دخترها و زنان محرم مى شوند و اينها عبارتنداز:
1 - شوهر
2 - پدر شوهر و پدربزرگ شوهر
3 - پسر شوهر وقتى كه همسر ديگرى داشته باشد
4 - شوهر مادر
5 - شوهر دختر كه داماد ناميده مى شود
همسران شايسته :  
معيارها در انتخاب همسران شايسته چه مرد باشد و چه زن مختلف و متفاوت است گاهى معيار تحصيل است گاهى ثروت و گاهى مقامهاى اجتماعى ولى اسلام بهترين معيار براى انتخاب راپاكى و پاكدامنى و راستى و صداقت مى داند و پيامبر مى فرمايد سعى كنيد كه همسران پاكدامن و با عفت انتخاب كنيد. زيرا معيارى هاى مادى مانند زيبايى ، ثروت ، مقام و غيره همه ازبين رفته اند ولى معيار و ارزش معنوى مانند پاكدامنى و راستى خوش خلقى از بين رفتنى نيست و بنيان و اساس ازدواج عميق و ريشه دار خواهد بود كه با وزيدن نسيم مسموم از هم گسيخته نمى شود.
عقد ازدواج :  
مى دانيم كه انتخاب همسر از طريق قانون را به آن رابطه قانونى مى گوييم و اگر عقد و قراردادى در كار بناشد رابطه غير قانونى است و عمل نامشروع است زيرا كسى كه كار قانونى نمى كند مى خواهند به شكلى براى خود راه فرار بگذارد واز خود سلب مسؤ ليت كند ولى انسان متمدن و آگاه سعى مى كند تمام كارهاى خود را قانونى كند تا با آرامش خاطر، به زندگى ادامه دهد. بديهى است كه كار قاچاق و غير قانونى و گريز از قانون ، هميشه اضطراب و ناراحتى و نگرانى بدنبال دارد وبا تشكيل خانواده غير قانونى نه تنها انسان به آرامش دسترسى پيدا نمى كند بلكه هر روز به افسردگى و نگرانى او افزوده مى شود درست مانند دو مسافرى كه مى خواهند با هم به خارج از كشور مسافرت كنند. بديهى است مسافرى كه پاسپورت و جواز عبور از مرز را دارد هيچگونه نگرانى در خود احساس نمى كند ولى مسافرى كه مى خواهد بدون گذرنامه سفر كند پيوسته نگران است و هر لحظه در انتظار اين است كه در چنگال پليس گرفتار شود و به زندان بيفتد.
پس قواله ازدواج براى زن و شوهر به منزله داشتن گذرنامه عبور از مرز ازدواج است كه مرزبان ، مزاحم او نخواهند بود.
عقد ازدواج به دو صورت انجام مى پذيرد:
1 - عقد دائم كه بطور دائم قرارداد منعقد مى شود. و براى يك زندگى مشترك هميشگى است .
2 - عقد ازدواج موقت كه براى زمانى محدود مثلا يك سال يا يك ماه يا بيشتر و كمتر قرارداد منعقد ميشود كه هر كدام شرائط ويژه خود را دارد.
به پرسشهاى زير پاسخ دهيد:  
1 - معيار در انتخاب همسر از نظر اسلام چيست ؟
2 - تعبير زيباى قرآن براى انتخاب همسر چيست ؟
3 - محرم و نامحرم يعنى چه ؟ آنها را تعريف كنيد وبراى آنها مثالى بزنيد.
4 - عقد ازدواج يعنى چه ؟
5 - فرق ازدواج دائم با موقت چيست ؟
درس هيجدهم : غصب - نذر - عهد - سوگند - وصيت و ارث 
غصب عبارت از تسلط انسان بر مال يا حق كسى از راه تجاوز و ظلم است . غصب يكى از گناهان بزرگى است كه در قيامت كيفر سختى بدنبال دارد. اگر انسان چيزى را از كسى غصب كند بايد به صاحب و مالك او برگرداند واگر تلف شود بايد عوض آنرا بدهد و اگر شى ء مورد غصب سود و منفعتى داشته باشد آن سود و منفعت مربوط به مالك است مثل گوسفندى كه بزايد و ياشير دهد.
مساءله - اگر طلايى دزديده و بعد زرگر تبديل به گوشواره كند و مالك همان را بخواهد بايد بدهد و حق مزد ساخت را ندارد.
مساءله - اگر در زمين غصبى زراعت كند يا درخت بكارد و يا ساختمانى كند سود آنها مربوط به آنها به مالك است و چنانچه مالك زمين بخواهد ملكش را بصورت اول بازگرداند بايد درختها را بيرون آورد و يا ساختمان را تخريب نمايند و به مالك آن برگردانند. از اين رو كسى كه لباسى غصب كرده و يا زمينى را از مالك به زور گرفته نمى تواند با آن لباس يا در آن زمين نماز بخواند.
نذر وعهد وقسم خوردن :  
نذر عبارت است از آن است كه بر خود واجب كند كه كار خيرى را انجام دهد يا كارى را كه نكردن آن بهتر است ترك نميد. در نذر لازم است كه صيغه نذر را بخواند ولازم نيست به عربى باشد. در اين صورت اگر بگويد چنانچه مريض من خوب شود براى خدا بر من لازم است كه صدتومان به فقير بدهم نذر او صحيح است زن شوهر دار نمى تواند بدون اجازه شوهر چيزى را نذر كند هر چند مالى را كه مى خواهد بدهد مربوط به خودش ‍ باشد نه شوهر.
انسانى كه نذر مى كند بايد آن را انجام دهد و اگر انجام ندهد بايد كفاره بدهد بدين صورت كه يا به شصت فقير غذا دهد و يا دو ماه پى در پى روزه بگيرد
عهد هم مانند نذر است و بايد صيغه عهد بخواند و لازم نيست به عربى باشد بلكه اگر بگويد با خدا پيمان مى بندم كه اگر كارم دست شود ده نفر مستمند را غذا دهم كافى است و بايد به عهد خود عمل كند و چنانچه نكند بايد مانند نذر كفاره بدهد.
قسم هم مانند نذر و عهد است كه بايد بصورت سوگند باشد در اين صورت شخص سوگند خورده بايد به سوگند خود عمل كند و اگر تخلف نمايد كفاره دارد كه يا ده فقير را غذا دهد يا آنها را بپوشاند و اگر اينها را نتواند سه روز روزه بگيرد.
قسم چنين است كه شخص مثلا قسم بخورد كه دخانيات را استمال نكند در اين صورت اگر مخالفت كرد و استعمال نمود، بر او واجب است كه به سوگند خود عمل كند بايد دانست كه شوهر نمى تواند از قسم خوردن زن جلوگيرى كند و پدر از قسم خوردن فرزند خود.
وصيت :  
وصيت آن است كه انسان سفارش كند كه بعد از مرگش براى او كارهايى انجام دهند يا بخشى از اموالش را به كسى بدهند ولى اگر شخص مالكيت آن را رد كند و نپذيرد ملك به ساير ورثه مى رسد. وصيت لازم نيست كتبا و يا بصورت سند نوشته شود بلكه اگر بطور شفاهى براى فرزندان و دوستان بگويد كافى است ، ولى بهتر آن است كه مكتوب باشد و ورثه و يا دوستان آن را امضاء و تاءييد كنند.
شخص مسلمان نمى تواند فرزندان و يا فرزندى را از ارث محروم كند و يا مازاد و بيشتر از ثلث مال وصيت نمايد و اگر چنين كارى كند وصيت او نافذ نيست .در وصيت سه عامل وجود دارد يكى موصى كه وصيت كننده است و ديگرى وصى كه براى انجام وصيتش معين مى كند و ديگر موصى له ؛يعنى راه مصرفى كه براى آن معين كرده است .بايد توجه داشت كه اگر مال مورد وصيت در دست وصى تلف شود واو در نگهداريش كوتاهى كرده باشد بايد عوض آن رابدهد.
ارث :  
شخصى كه مى ميرد و مالى را از خود باقى مى گذارد ارث مى گويند و كسانى كه از ثروت بجا مانده ارث مى برند وراث هستند كه به سه طبقه تقسيم مى شوند و اگر از هر طبقه حتى يك نفر وجود داشته باشد نوبت به طبقه بعدى نمى رسد.
دسته اول :  
پدر و مادر و فرزندان ميت هستند و با نبود اولاد، اولاد اولاد جايگزين مى شود.
دسته دوم :  
پدر بزرگ و مادر بزرگ و خواهر و برادر و با نبود خواهر و برادر فرزندان ايشان جايگزين مى شوند.
دسته سوم :  
عمو و عمه دائى وخاله و يا فرزندان آن ها مى باشد.
مساءله - اگر زنى بميرد و اولاد نداشته باشد نصف همه مال را شوهر ونصف ديگر را ورثه مى برند و اگر از آن شوهر و يا از شوهر ديگر اولاد بقيه را داشته باشد يك چهارم اموال را شوهر و بقيه را ورثه ديگر مى برند و اگر مردى بميرد و اولاد نداشته باشد يك چهارم مال را زن و بقيه را ورثه ديگر مى برند و اگر از آن زن يا از زن ديگر اولاد داشته باشد يك هشتم مال را زن و بقيه را ورثه ديگر مى برند
مساءله - مسلمان از كافر ارث مى برد ولى كافر اگر چه پدر يا پسر ميت باشد ارث نمى برد.
مساءله - اگر كسى يكى از خويشان خود را مثلا پدر و يا مادر را به ناحق بكشد از او ارث نمى برد.
مساءله - اگر ميت قرض داشته باشد يا ثلث مالش را وصيت كرده باشد اول بدهى او و يا ثلث مال را خارج مى كنند سپس اموال را تقسيم مى نمايند.
مساءله - اگر زن حامله باشد و شوهرش بيمرد سهم پسر و يا دخترى كه در رحم دارد بايد در نظر گرفته شود بدين ترتيب كه به اندازه سهم دو پسر را كنار بگذارند تا وقتى كه وضع حمل كند وتكليف او روشن شود كه آيا پسر است يا دختر، يكى است يا دو تا و سهم او را طبق قانون ارث مى دهند و اگر مازادى بود مربوط به همه ورثه است كه پس از تولد به او برسد، مادر ولى نيست ممكن است قيم باشد.
بعضى از مردم اين سؤ ال در ذهنشان است كه چرا پسر بايد دو برابر دختر ارث ببرد و فكر مى كنند اين حكم ظالمانه است در پاسخ بايد دانست كه اين دستور عادلانه است نه ظالمانه زيرا دختر به خانه شوهر مى رود و مخارج او از غذا و پوشاك و مسكن به عهده شوهرش مى باشد ولى پسر براى تشكيل و اداره خانواده ، نياز به مخارج بيشترى دارد و بار مسؤ ليت خانواده به دوش اوست .
به پرسشهاى زير پاسخ دهيد:  
1 - غصب يعنى چه ؟
2 - آيا كار كردن بر روى زمين غصبى منافع آن مربوط به مالك است ؟
3 - آيا نذر و عهد نياز به خواندن صيغه دارند؟
4 - آيا صيغه نذر بايد به زبان عربى ادا شود؟
5 - در سوگند چگونه بايد قسم خورد؟
6 - آيا وصيت بيش از ثلث نافذ است ؟
7 - آيا پدر و مادر مى توانند فرزند خود را از ارث محروم كنند؟
8 - چرا ارث پسر دو برابر دختر است ؟
درس نوزدهم : معاملات بانكى 
كليه معاملات بانكى چه بصورت قرض يا مشاركت و يا مضاربه و يا فروش ‍ اقساطى اگر بصورت شرعى باشد جايز است .سپرده هاى بانكى كه مالك اجازه تصرف مى دهد بانك مى تواند در آن ها تصرف كند و به جريان بيندازد.
و اگر بانك پولى را به صاحب حساب قرض دهد حق گرفتن سود پول را ندارد ولى مى تواند بابت كارمزد كارمندان خود اضافه بر مبلغى را كه قرض ‍ داده بگيرد. و همچنين اگر مطابق يكى از قراردادهاى اقتصادى اسلام پول را دريافت كند و سود بدهد اشكال ندارد.بعضى از بزرگان راجع به كارمزد فرموده اند: فرق است كه صندوق و بانك بعنوان وكالت از اشخاص پول آنان را وام دهد يا اين كه وام مربوط به خود صندوق باشد. در صورت اول عيبى ندارد و در صورت دوم جايز نيست .
مساءله - جايزه هايى كه بانكها براى تشويق به افراد مى دهند و يا مؤ سسات ديگر بصورت قرعه كشى مى دهند جايز و حلال است و يا چيزهايى كه بعضى از فروشنده ها در لاى جنسهاى خود مى گذارند تا با اين كار بر فروش ‍ خود بيفزايند مثل گذاشتن سكه در قوطيهاى روغن و غيره حلال و بلااشكال است .
مساءله - حواله هاى بانكى يا تجارى كه پول اضافى از طرف مى گيرند اشكال ندارد. مثلا بانك و يا تاجرى پولى از كسى مى گيرد و در محل ديگرى حواله پرداخت صادر مى كند و در مقابل اين كار مزدى از حواله گيرنده مى گيرد مانعى ندارد.
مساءله - بانكهاى رهنى و غير آنها اگر قرض بدهند و باقرار نفع در برابرش ‍ چيزى را رهن بگيرند كه در وقت معين اگر بدهكار بدهى خود را نپرداخت بفروشند و برادرند اين قرض باطل و حرام و رهن صحيح نيست وبانك نمى تواند آنرا بفروشند.
ولى اگر قرار نفع نباشد و حق الزحمه بگيرد و در مقابل قرض در رهن بگيرد مانعى ندارد و مى تواند آن را بفروشد.
و نيز اگر بصورت فروش اقساطى باشد بدين صورت كه نقدا مى خرد و با اقساط چندساله با قيمت بيشتر مى فروشند مانعى ندارد و صحيح است .
بليط بخت آزمايى :  
بليطهاى بخت آزمايى كه به مبلغى ميعن مى فروشند و پس از آن به قيد قرعه مبلغى به خريدار مى دهند باطل است و جايز نيست وپولى كه بابت آن مى گيرند حرام است و گيرنده ضامن است .
مساءله - فرقى نيست در حرام بودن پول بليط بين آنكه بليط را بخرند و يا بليط را بگيرند و پولى را بدهند به اميد آن كه قرعه به اسم آنها بيرون بيايد در هر دو صورت پول بليط حرام است .
مساءله - ولى اگر يك شركت و يا مؤ سسه مثل سازمان بهزيستى كشور براى جمع آورى كمك و اعانات براى بيمارستانها يا معلولين بليطهايى منشتر كند و مردم هم بخاطر كمك به اين مؤ سسات مبلغى را بدهند و آن شركت يا سازمان از بودجه خود يا از پول اعانات با اجازه دهندگان مبلغى را بصورت قرعه به اشخاص بدهد مانعى ندارد، زيرا مردم اين بليطها را بعنوان كمك و شركت در يك امر خير و پسنديده تهيه مى كنند. و هدفشان شركت در قرعه كشى وبرنده شدن نيست تا حرام شود.
بيمه :  
بيمه قرارداد و عقدى است بين بيمه كننده و مؤ سسه و شركت و يا شخصى كه بيمه را مى پذيرد و اين عقد مقل ساير عقدها محتاج به ايجاب و قبول است ودر بيمه علاوه بر شرايطى كه در ساير عقود است مثل بلوغ و عقل و اختيار و غيره چند شرط ديگر هم دارد كه عبارتند از:
1 - تعيين مورد بيمه كه فلان شخص است يا فلان مغازه يا كشتى و يا اتومبيل يا هواپيما و غيره .
2 - تعيين دو طرف عقد كه اشخاص هستند يا مؤ سسات و شركتها و يا دولتها.
3 تعيين مبلغى كه بايد بپردازند
4 - تعيين اقساطى كه بايد بپردازد و تعيين زمان پرداخت .
5 - تعيين زمان بيمه كه از اول فلان ماه است يا سال
6 - تعيين راههايى كه موجب خسارت مى شود مثل حريث يا غرق يا سرقت و غيره .
مساءله - در قرارداد بيمه لازم نيست ميزان خسارت تعيين شود. در اين صورت اگر قرار بر اين بگذارد كه هر مقدار خسارت كه وارد شد جبران كنند صحيح است .
مساءله - صورت عقد بيمه به صورتهاى مختلفى انجام مى پذيرد مثلا بيمه شونده مى گويد بعهده من فلان مقدار است كه در فلان زمان از قرار ماهى فلان مقدار بدهم و در مقابل هر خسارتى كه به مغازه من از طريق آتش ‍ سوزى و يا سرقت كه وارد شود جبران نماييد و طرف قبول كند.
مساءله - اقسام بيمه ها با شرايطى كه بيان شد چه بيمه عمر و يا بيمه كالا و يا ساختمان يا بيمه كارمندى درست و صحيح مى باشد.
سرقفلى :  
از جمله معاملات متعارف بين مردم سرقفلى است بدين صورت كه شخصى مبلغى پول به ديگرى مى دهد تا مغازه اى را كه در اختيار دارد به او تحويل دهد. در اين صورت اگر شخص ملكى را از مالك اجاره كرده و حق واگذارى به غير را نداشته و مبلغى هم بابت سرقفلى نپرداخته پس از اتمام مدت اجاره حق گرفتن پول براى تخليه محل را ندارد ولى اگر مبلغى را بعنوان سرقفلى پرداخته و اجازه واگذارى به غير را از مالك گرفته پس از مدتى كسب و ترقى محل مستاءجر مى تواند محل كسب را به ديگرى اجاره دهد و مبلغى هم بابت سرقفلى بگيرد.
اشياء پيدا شده :  
اشيايى كه در مسير انسان افتاده اگر بگذاد و به او دست نزند و بر ندارد وظيفه اى بعهده اش نيست ولى اگر بردارد احكامى دارد كه عبارتند از:
1 - اگر علامت و نشانه اى ندارد كه بتوان صاحبش را پيدا كرد مثلا داخل دستمال يا كيفى نيست مى تواند ازطرف صاحبش صدقه دهد.
2 - اگر نشانه دارد و صاحبش معلوم است بايد به او بدهد و چنانچه صاحبش معلوم نيست و قيمتش كمتر از حدود 13 نخود نقره است (8) مى تواند خودش بردارد و اگر ارزش آن در آن حد يا بيشتر باشد بايد تا مدت يك سال اعلام كند تا صاحبش پيدا شود واگر پيدا نشود مى تواند اگر براى خودش بردارد يا از طرف صاحبش صدقه دهد.
به پرسشهاى زير پاسخ دهيد:  
1 - جايزه اى كه بانكها بعنوان تشويق مى دهند چگونه است ؟
2 - در حواله هاى بانكى كه مبلغى را بابت كارمزد مى گيرند چطور است ؟
3 - چرا خريد و فروش بليطهاى بخت آزمايى اشكال دارد؟
4 - بليطهايى كه سازمان بهزيستى مى فروشد حكمش چيست ؟
5 - بيمه چيست و حكم آن چگونه است ؟
6 - گرفتن مبلغى بابت سرقفلى چه حكمى دارد؟
7 - اشيايى كه انسان پيدا مى كند حكمش چيست ؟
درس بيستم : تلقيح - تشريح - پيوند 
1 - تلقيح عبارت است از وارد نمودن منى در داخل رحم زن براى باردار شدن .
اگر منى مردى را بادستگاه به رحم زنى كه از شوهر خود باردار نمى شود وارد كنند تا باردار شود جايز نيست و حرام است .
ولى اگر منى مردى كه شوهر زن است بگيرند و پرورش دهند و با دستگاه به رحم زن منتقل كنند تا باردار شود اشكال ندارد، زيرا زن با منى شوهر خود حامله شده و فرزند او حلال است
2 - تشريح مرده مسلمان و قطعه قطعه نمودن بدن او جايز نيست و حرام است ولى تشريح بدن غير مسلمان براى مسلمان اشكال ندارد و ديه ندارد.
مساءله - اگر تشريح بدن غير مسلمان ممكن نباشد تشريح بدن مسلمان براى يادگيرى پزشكى براى حفظ جان خود مسلمانان بلااشكل است ولى اگر حفظ جان مسلمانى موقوف بر آن نباشد و صرفا انتقال مسائل علمى باشد جايز نيست .
3 - اگر جان مسلمانى موقوف باشد بر پيوند عضوى از اعضا مرده مسلمان ديگر با اجازه صاحبش جايز است كه آن عضو قطع شود و به بدن مسلمان ديگر پيوند زده شود
مساءله - كسانى كه وصيت مى كنند كه از اعضاء بدنشان براى پيوند به بدن مسلمان ديگر بردارند مثل قلب و كليه و غيره در صورت توقف حفظ جان مسلمانى بر آن ، شكال ندارد.
و نيز قطع عضوى ازبدن غير مسلمان و پيوند آن به بدن مسلمان بلا اشكال مى باشد.
مساءله - جايز است كه مسلمانى در حال حيات خود عضوى از اعضاء بدنش براى پيوند و نجات جان مسلمان ديگر بفروشد.
مساءله - خريد و فروش خون براى نجات جان مسلمان ديگر و انتفاع حلال از آن جايز و خالى از اشكال است .
حدود و تعزيرات  
حد:  
كيفرى است كه از طرف خداوند براى پاره اى از جريمه ها معين شده كه توسط قاضى و حاكم شرع اجرا مى شود مثل حد زنا و سرقت .
تعزير:  
مجازاتى است كه اندازه آن در شرع معين نشده و توسط حاكم شرع براى ادب كردن مجرم تعين و اجرا مى گردد.در اين صورت تفاوت بين حد و تعزير اين است كه حد مقدارش در شرع معين است و نمى توان آن را زياد و كم كرد ولى تعزير اندازه معينى ندارد و بستگى به نظر قاضى دارد مثل كسى كه بطور آشكار روزه خوارى كند حد و تعزير با هم تفاوتهاى ديگر هم دارند كه نيازى به آوردن آنها در اينجا نيست .
قصاص و ديات  
قصاص :  
قصاص مجازاتى است كه به دستور حاكم شرع توسط شخصى كه بر او جنايتوقع شده يا ورثه او درباره مجرم اجرا مى كنند مثل قصاص نفس يا قصاص عضو. در اين صورت شخصى كه فرزند ديگرى را كشته شاكى مى تواند با حكم قاضى او را به دار بياويزد و قصاص كند يا اگر عضوى از اعضاء بدن فردى از كار بيندازد مى تواند قصاص كند يا ديه بگيرد.